به گزارش خط نیوز: سلبریتی به معنای شهرت و چهره بودنِ صرف است و در این چهره بودن هیچ شاخص و معیاری در نظر گرفته نشده است. هرکسی، با هر جایگاه اجتماعی و در هر شغلی، تنها به صرف شهرت و عطف توجه بودن، سلبریتی محسوب میشود. این شخص حتی برترین، بهترین یا متخصصترین در رشته فعالیت خود نیست. سلبریتی میتواند انسان متوسط و بیریشهای باشد که مورد اقبال قرار گرفته است و این مقبولیتِ آنی یا سرابگونه، لزوماً مشروعیت وی را به اثبات نمیرساند و از همه قبیحتر سلبریتی میتواند در مدار ضدارزشها قرار بگیرد و شهرت و نفوذ خود را از جامعه هدف بزهکار یا ضداخلاق به دست آورده باشد، اما در عین حال این فرد با جایگاهی که از ناحیه ستاره بودن یا محبوبیت کسب میکند، تأثیرگذار بوده و میتواند در بدنه طرفداران خاص خود در عالم هنر، ادبیات، سیاست یا جامعه و در حوزه کلان در جهتدهی افکار عمومی و مردم نقش ایفا کند. بدین صورت سلبریتیها طیف وسیعی را در بر میگیرند که در تعریف آن ارزشگذاری نشده است یا لااقل نسبت به ارزشها خنثی است. به طوری که یک فاسد یا فاجر، تنها به این شرط که شهرت یا معروفیتی دارد میتواند در این حلقه قرار بگیرد و وجاهت کسب کند. البته در روزگار مدرنیته و با رسانههای مجازی و شبکههای اجتماعی، سلبریتی شدن دور از دسترس نیست و به تلاش چندانی نیاز ندارد. گاهی یک اتفاق، یک اظهارنظر، یک حادثه کوچک، وقتی که در بخش وسیعی از مخاطبان انتشار یافته و دیده میشود، سلبریتی شدن را برای شخص به همراه دارد و این تکرار و تأکیدی بر وجاهت فرد نخواهد بود. گرچه اثرگذاری خاص خود را در سطح و میدان وسیعی به همراه داشته باشد.
غفلت از خویشتن در سلبریتیها
به نظر میرسد طرفداران وی نیز هیچگاه از منظر پایگاه اجتماعی، اقشار مورد هدف یا سن و جنس، دستهبندی نشدهاند. چه بسا جماعتی جاهل و منحرف با حمایت خویش، پرده از انزوای کسی برداشته و او را در بستر رسانه و تبلیغات به منطقهای امن هدایت کنند تا بهرهبرداریهای اقتصادی یا حتی سیاسی از آن برده شود. چه بسا هدایتگران شبکههای اجتماعی و رسانههای جدید، با اهداف خاص خویش طراحی و نقشهای برای افزایش یا کاهش محبوبیت یک شخص داشته باشند و در یک شبکه پیچیده، تنها رأس آن هرم آشکار شده باشد و واکاوی آن صرفاً از عهده کارشناسان و صاحبنظران ممکن شود. در چنین وضعیتی زمانی بطن یک ماجرا یا یک جریان اجتماعی رخ مینماید که همسویی نگرش یک سلبریتی با سیاستهای مرجعِ طراحی یا اتاق فرمان آن پدیده به اثبات رسیده و به وسیله ابزارهای عمقی و سطحی آن رصد و همراستای آن تأیید شده باشد که در اغلب مواقع چنین دستاوردی ممکن نیست.
چه بسا سلبریتی خودش از موقعیت لحظهای یا موقعیتش یا تا اندازهای از جایگاه اجتماعیاش در این زمینه بهرهبرداری سودجویانه کرده و مقاصد دیگری را در نظر گرفته باشد یا حداقل، خاستگاه و جایگاه خود را فراموش کرده و از میدان فراخی که به چنگ آورده است، به عنوان شخصیتی مرجع در همه امور اظهار فضل کند. بدون منظور و قصد قبلی نظر میدهد که خویش و بودنش را به رخ بکشد و از عواقب آن هرگز آگاه نیست. تنها غفلت از خویش و سرمایههای اجتماعیاش این تصمیم را رقم زده و پیامدها و نتایج این عرضاندام را پیشبینی نکرده است.
به هرحال سلبریتی میتواند با دامنه حمایتی که ایجاد میکند، در ژست و رفتار ظاهریاش، در منش و اخلاقش، در نحوه پوشش و شکل و شمایلش، در گفتار و موضعگیریهایش، موجهای کوتاه و بلندی ایجاد کند یا بسته به عقول و فهم مخاطبانش در القای مفاهیم و تغییر نگرشها یا جنبشهای اجتماعی نقش داشته باشد. این نکته نشانگر این است که این پدیده نوظهور، در جهان انفجار اطلاعات و سلطه رسانههای دیداری و شنیداری، ابزاری سهلالوصول برای به خدمت گرفتن اشخاص برای اغراض و مطامع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است. گاهی برای تسلط بر افکار یا آرای یک جمعیت یا ملت، به هزینههای گزاف نیازی نیست. با صرف هزینههای کمتر و در لایهای پنهانتر، به اهداف کلانتری میتوان رسید. چنانکه در تشکیل و پرورش تشکلهای غیردولتی در بخشهای سیاسی در بلوک شرق بازخورد مثبتی از سوی غرب دریافت شد و برخی فروپاشی شوروی را محصول جریانسازی این شبکههای اجتماعی میدانند یا چهرههای هنری و ورزشی در تبلیغات و افزایش فروش شرکتهای تجاری بسیار مؤثر بوده و توانسته است سرمایهداران را از ورشکستگی نجات داده و سودهای بسیار با هزینه اندک به ارمغان آورد. بنابراین راهی کم خطر و پرسود برای تأثیرگذاری است که سرعت نفوذ و جریانسازیاش قابل مقایسه با سایر گزینهها نیست.
سلبریتیها همه را کنار میزنند
با این وصف شهرت، منشأ کمالطلبی یا برتری انسانی ندارد و میتواند حتی در برابر آن قرار گیرد. گرچه چهرههای اجتماعی کمالیافته گاهی در میان انبوه سلبریتیها یافت میشوند و در بحرانهای اجتماعی، هدایتگر رفتارهای مردم میشوند یا جرقههای خیرخواهانه و انسانی در اذهان مردم ایجاد میکنند و موجب جریانهای خرد و کلان اخلاقی یا الهی میشوند، اما این عده بسیار اندک هستند. در حالی که هنرپیشهای که از تقوا و اخلاق انسانی هیچ بهرهای نبرده، ورزشکاری که از سواد اجتماعی و دانش روز چندان باخبر نیست و حتی جاهلی که تصویر یک حماقت و تخلفش، با ابزار رسانه فرصت متمتع شدن از مزایای سلبریتی شدن برایش ایجاد کرده است، میتواند بخش قابل توجهی از نقاط تأثیر اجتماعی را در دست بگیرد و جامعه نخبگانی و مرجع را به حاشیه براند.
به هرحال این پدیده عوارض و لوازمی دارد که نمیتوان از آن غافل شد. این توجه اجتماعی هزینههایی برای مردم در بردارد و این خصلت الگوپذیری مردم از سلبریتیها میتواند فراتر از واژهها و فراگیری آن بسیار زیاد باشد که جامعهشناسان باید روی این مسئله مطالعه کنند. اکنون سلبریتی میتواند یک حیوان را در آغوش بگیرد یا آرایش و نحوه پوشش او خلاف عرف و شرع در معرض تکثیر و اقبال باشد یا نحوه گویش و نگرشش ولو به اندازه یک جمله و در یک توئیت فاجعهآمیز و بحرانساز باشد؛ سلبریتیای که با وجود اینکه سرمایه اقتصادی و اجتماعیاش را از مردم به وام گرفته است، اما به واسطه تمایز سرمایه و افزایش نجومی داراییهایش، درکی از زندگی و سلوک مردم ندارد و دیواری بلند بر روابط اجتماعیاش کشیده که گاه نفوذ به آن ممکن نیست؛ سلبریتی که برای ژست و تبلیغ و نشان دادن خویش در جریانهای اجتماعی ورود میکند و قبل از اظهارنظرهای خود، سبد سود و هزینهاش را میسنجد.
اظهار فضل در همه امور
اما اشکال اصلی کار اینجاست که سلبریتی دچار کیششخصیت شده و خود را پس از اندک زمانی، در میان این شهرت و محبوبیت گم میکند و برای خود این حق را قائل میشود که در هر بحث و مجادلهای اظهار فضل نماید و در هر مسئله اجتماعیای تزهای خاص ارائه کند و برای خود کرسی نظریهپردازی - حتی ورای متخصصان و آگاهان- در نظر بگیرد که سخن و رفتار خود را معیارسنج هر حادثهای قلمداد کند! نسخههای شفابخش برای زندگی فردی انسانها بدهد در حالی که خود در زندگی شخصی و خانوادگیاش دچار پریشان احوالی است. به سیاستورزی بپردازد و طرفدار این یا آن جناح قرار گرفته و برای یک دیدگاه خاص، سیاهی لشکر باشد. تنها به واسطه اینکه منافع شخصیاش ایجاب میکند و صداقت و سلامتی در آن نیست. توصیهها و نصیحتهای عاشقانه و عارفانه برای مردم داشته باشد در حالی که از سلامت نفس و مجاهده باطنی هیچ بهرهای نبرده است و از همه سخیفتر برای یک یا چند بنگاه تبلیغاتی یا تجاری، سرمایهساز باشد و آنها را به سودهای خرد و کلان برساند و از سفره آنان درصدی عایدی داشته باشد.
ولی، چون این خودستایی در پدیدههای اجتماعی پنهان میشود، اثرات نظریهپردازیهای فاضلانه یا جهالتآمیز نیز با حافظه اجتماعی کوتاهمدت از بین رفته و فرصتهای دیگری برای او فراهم میآورد و، چون هیچ مرجع و محک عقلانی یا بازدارندهای برای تشخیص صحت و سقم اندیشه این سلبریتی وجود ندارد یا این پذیرش از سوی وی تخطئه شده است، عرصه ترکتازیاش دامنگیر بسیاری خواهد شد که ناخودآگاه پیروانش محسوب میشوند. بیتردید کنترل، برخورد و درمان این پدیده نیازمند شناخت همهجانبه، بررسی راهکارهای مواجهه قانونی با آن، بصیرتافزایی در مخاطبان یا گروه تأثیرپذیرندگان و مداقه دقیق در روانشناسی سلبریتی شدن است که در این مقال تنها بخشی از زوایای آن را مرور میکنیم:
شناخت ناقص مردم از سلبریتیها
از آنجا که مخاطبان یا طرفداران یک سلبریتی لزوماً شناخت جامع و کاملی نسبت به زوایای شخصیتی و رفتارهای وی ندارند، بنابراین بدون قدرت شناخت نسبت به او، به صورت کامل او را میپذیرند. به عبارت دیگر پذیرش و اقبال یک سلبریتی- غیر از توجه کانونهای رسانهای- نیازمند خردگریزی و کاهش بصیرت و دانایی فردی و اجتماعی است که به طور عام میتواند مخاطرهانگیز باشد. به همین دلیل جوانان گروه هدف خوبی برای تبلیغگران میباشند. تشخیص اینکه این فرد در یک حوزه خاصی مشهور شده است و نمیتواند یک شخصیت جامع در زندگی و رفتار و اخلاق باشد، برای عامه مردم مشهود نیست. به همان اندازه که تقلید از مرجع آگاه و مطلع ارزشمند است، تبعیت از جاهل و اشخاص فاقد صلاحیت قبیح و زشت است. (۱)
استدلال قرآن درباره مشاهیر
استدلال قرآن برای عدم تبعیت از مشهورانی که مشروعیت ندارند این است که آنان تکیه بر جایی زدهاند که دو امتیاز اساسی را ندارند؛ اول اینکه هرگز دانش و اندوختهای جامع در آن حوزه ندارند (۲) و در عین حال در حوزههای دیگر نیز نظرهایی فتواگونه میدهند و قول خود را فصل الخطاب تلقی میکنند و از سوی دیگر هرگز به آنچه که خود میگویند اعتقاد راسخی نداشته و در میدان عمل ظاهر نمیشوند. (۳) و جالب اینکه فعل دیگران را که در انسانیت و ارزشهای اخلاقی از آنان پیشی گرفتهاند تخطئه میکنند و به تمسخر میگیرند.
سلبریتیها و پیروی از هوای نفس
اگر به متون دینی مراجعه کنیم، تنها چیزی که میتواند معیار شهرت صحیح باشد، ایمان و عمل صالح است. (۴) به عبارت دیگر قرآن برای الگودهی شاخصه کمالگرایی قرار داده و هر شهرتی را نمیپذیرد و زمانی شهرت ارزش دارد که در خدمت دین یا اخلاق انسانی و عمل به ارزشهای انسانی باشد و خودمحوری و خودستایی نمیتواند هدفی برای پذیرش یک شخص باشد و هوای نفس را باید طرد و خداخواهی و انسانیت را جایگزین کرد. به عبارتی فعل یک شخص ملاک راهبری اوست نه فقط ظاهر و ویژگیهای بیرونیاش.
عیب سلبریتیها فضیلت میشود
به دلیل فوق اشتباهات یک سلبریتی- حتی خطاهای فاحش و انسانی وی و گاهی قانونگریزی و تخلفات او- در انبوه نمادسازیهای ظاهری و پوشالیاش مخفی شده یا نادیده گرفته میشود، بنابراین خاصیت الگودهی به دیگران مییابد. سوی دیگر این سلبریتی شدن، ناآگاهی و عوامیت اندیشه است که به جای «انظر الی ما قال» (آنچه که شخص میگوید)، مشغول «انظر الی من قال» (۵) (کسی که میگوید) شده است و این بتسازی در سایه بتپرستی و ستایشگری افراطی شکل میگیرد. ارزش هر کسی به تقوای اوست (۶) نه دامنه محبوبیتش. چه بسیار اشخاصی که از شهرت کاذب برخوردارند، اما تنها ظاهری انسانی دارند و هیچ رفتاری برتر از جهان حیوانی در آنها مشاهده نمیشود. هیتلر یا استالین مشهور هستند تنها به واسطه اینکه نبوغ حیوانیشان منجر به کشورگشایی یا خونریزیهای جهانی شده است. در حالی که ارزش انسانی خاصی مترتب بر آنان نیست و «ما یعقلون» (۷) هستند و حتی ارزشهای حیوانیشان (۸) بر ارزشهای انسانی غلبه یافته است و در غفلت میزینند و چگونه چنین انسانی میتواند الگویی همهجانبه برای دیگران باشد که در زمانه ما چنین است؟
جای نوابغ را میگیرند
معمولاً کسانی که از درجه ارزش کمتری برخوردارند برای کسب وجهه اجتماعی یا شهرتطلبی، به دنبال سلبریتی شدن میگردند و اشخاص دارای ارزش انسانی یا تخصصمحور، کمتر به دنبال این امتیاز هستند. به طوری که در این طیف وسیع، به جای موسیقیدان و هنرمند شاخص، یک خواننده زیرزمینی یا به جای یک دانشمند و محقق، یک هنرپیشه سطح چندم میدانداری میکند. نویسندهای که سواد و ثبات ندارد جای اندیشمند و متفکر راستین را میگیرد یا حتی پهلوانی که برای مردم جبین خم کرده، جای خود را به ورزشکاری که بدخلقیها و مفسدههایش زبانزد شده است، جلوهگری مینماید.
ضعف قوانین درباره سلبریتیها
آگاهیهای فردی تنها شاخصه تشخیص و تعدیل مرجعیت یک سلبریتی نیست. مراجع قانونی باید فعالیت آنان را رصد کرده و انحراف از معیار را در آنان بررسی کنند و ملاک قرار دهند. گاهی یک دستگاه قانونی با بیتوجهی خود، بیاعتنایی به یک رخداد یا یک جریان، مشوقی برای او خواهد بود و گاهی منافع گروهی یا حاشیه امنیت یک سلبریتی هر خطایی را برای او مجاز میداند. در حالی چنین فعلی برای یک شهروند تخلف است و با برخورد قاطع مواجه میشود که یک سلبریتی به دلیل ملاحظات واهی و ظاهری مصون از قضاوت قانون قرار میگیرد. گاهی حتی در عین این که یک سلبریتی حاشیههایی دارد، به وی میدان فعالیت گستردهتری داده میشود یا امکان بیشتری برای او فراهم میشود. در واقع ارزشمداران و نیکان با دشواریهای بیشتری روبهرو میشوند تا شهرتطلبان و سلبریتیها که به واسطه چهره شدن، ضمانتی برای آن دستگاه یا آن جریان قرار گرفتهاند و عجیب اینکه در اغلب موارد ظاهر و باطن یک سلبریتی در چهرهای نفاقگونه، برخلاف مصالح ملی یا مردمی، تبلیغ دیگران را به موطن شهرت و ملیت خود- که این جایگاه را در اختیار او قرار داده است- ترجیح داده میشود و بارها با اغماض نسبت به آن پردهپوشی میشود. این موجب دو چهرگی در سلبریتیها شده است. یک سلبریتی با یک ماسک چهرهای خوشایند برای دستگاهی ساخته و در چهرهای دیگر در ورای قوانین به فعالیتهای ضد مردمی میپردازد.
ضعف دستگاه تبلیغی و فرهنگی
نظام فرهنگی از یک خلأ بزرگ تربیتی و تبلیغی رنج میبرد که در آن معیار و الگویی روزآمد و درستی رخ نمینماید و به شکل درست و اصولی به جامعه معرفی نمیشود و این خلأ فرصت خوبی برای رجالهها و فرومایگانی است که خود را به شهرت و مقبولیت برسانند. این در حالی است که چهرههای پهلوانان در جامعه ورزشکاران یا هنرمندان فرهیخته در جامعه هنری یا دانشمندان فاضل در حوزه علم و ادب و فرهنگ کم نیست. ضعف دستگاه تبلیغی و تریبونهای رسمی موجب این افسارگسیختگی شده است.
به هر ترتیب به وضوح باید گفت: نگونبخت جامعهای است که افکار عمومی آن به جای نخبگانش از سلبریتیها الگو پذیرد و رفتار و معیار حق و باطل را اندیشه و ظاهر یک سلبریتی بداند. در جامعهای که ارزشها و فضیلتها، تحتالشعاع نازکچشمیها و جهالتهای چهرهها قرار گیرد، انحطاط و سقوط رخ خواهد داد و صاحبان اندیشه و اخلاق در کنج انزوا و در گمنامی، در سرگردانی چنین عوامیتزدگی و افسارگسیختگی محو میگردند. جامعه دانایان، دانشوران و پرهیزکاران محدود شده و این افراد- برخلاف سنت الهی که ارزشگذاری را به تقوا و انسانیت میدهد و کرامت را به آنان اختصاص داده است- بر موج مراد رهسپار سرزمین رؤیایی حدیث نفس و هوای نفس هستند و مردم و خواستهای حقمدارانه الهی و انسانی برایشان اولویت ندارد یا مهم نیست. رسانههای نوظهور و جامعه سرمایهداری و غربزدگی مضاعفی که فراگیر شده است، بستر مناسبی برای ظهور چنین پدیدهای فراهم مینماید و زنگهای خطر این پدیده بیش از پیش به صدا درآمده است.
۱- سوره شعرا، آیه ۲۲۴: وَالشُّعَرَاء یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ:
«تنها کمخردها از شعرا تأثیر میپذیرند و تبعیت میکنند.»
۲- سوره شعرا، آیه ۲۲۵: أَلَمْتر أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ
«آیا ندیدی که آنان به هر وادی و حوزهای ورود و بدون دانش نظر میدهند؟»
۳- سوره شعراء، آیه ۲۲۶: وَأَنَّهُمْ یَقُولُونَ مَا لا یَفْعَلُون
«و آنان کسانی هستند که میگویند آن چراکه خود عمل نمیکنند.»
۴- در سوره عصر همه انسانها زیانکار قلمداد شدهاند، مگر کسانی که ایمان و عمل صالح داشته باشند.
۵- یکی از معروفترین کلمات جامع امیرمؤمنان علی (ع) این عبارت است: اُنْظُرْ الی مَا قَالَ، و لا تَنْظُر إِلَی مَنْ قَالَ؛ به گفته بنگر نه به گوینده. (غررالحکم، ص. ۳۶۱)
۶- سوره حجرات، آیه ۱۳: إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَیکُمْ
۷- سوره بقره، آیه ۱۷۰: وَمَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لاَ یَسْمَعُ إِلاَّ دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ
۸- سوره اعراف، آیه ۱۷۹: وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ.
«و در حقیقت بسیارى از جنیان و آدمیان را براى دوزخ آفریدهایم [چراکه]دلهایى دارند که با آن [حقایق را]دریافت نمىکنند و چشمانى دارند که با آنها نمىبینند و گوشهایى دارند که با آنها نمىشنوند. آنان همانند چهارپایان بلکه گمراه ترند [آرى]آنها همان غافلماندگانند.»
منبع: روزنامه جوان