به گزارش خط نیوز به نقل از جهان نيوز: از همان ساعات اول شهادت حاج قاسم سلیمانی در 13 دیماه 1398 بحث تحریف سیاسی و فرهنگی متکب شهید سلیمانی نیز آغاز شد. تحریف مکتب شهید سلیمانی در ابتدا توسط اصلاح طلبان، اعتدالیون و غرب گراهای داخلی آغاز شد و اینک پس از دو سال از شهادت سردار سلیمانی، تحریف مکتب سیاسی او توسط برخی مدعیان عدالتخواهی نیز نمایان تر شده است.
حقیر هفده روز بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی در 30 دیماه 98 طی یادداشتی با عنوان «چارچوب رفتاری حاج قاسم با برخی اصلاحطلبان و اعتدالیون/ راز روابط شهید سلیمانی با برخی سیاسیون غیر انقلابی چه بود؟!» به این موضوع « که بخشی از نحوه رفتار و تعامل سردار سلیمانی با برخی شخصیت های که شاید بسیاری از افراد انقلابی و ارزشی جامعه درباره آنها ذهنیت منفی دارند، چگونه قابل تفسیر است؟!» پرداختم.
متن ذیل بازنشر یادداشت دو سال قبل دراینباره هست:
مجموع سالها مجاهدت خالصانه و رفتارهای فرهنگی و سیاسی شهید سپهد قاسم سلیمانی آنقدر بزرگ و عظیم بوده که این روزها به حق باید از آن به عنوان مکتب سلیمانی نام برد و به تبیین آن پرداخت. در این میان یکی از ابعاد مهم رفتاری سپهد سلیمانی سیره سیاسی این شهید بزرگوار است که به بخشی از آن در ادامه اشاره می شود.
یک: ولایتمداری حاج قاسم دال مرکزی مکتب سلیمانی است که آنقدر نمایان و شفاف بوده که حتی نمی توان درباره آن شبهاتی ولو کوچکی را مطرح کرد. تعابیر حاج قاسم سلیمانی درباره رهبر معظم انقلاب اگر نگوییم منحصر به فرد بود ولی کم نظیر بودند. اساسا ادبیات حاج قاسم درباره رهبر معظم انقلاب ادبیاتی بسیار خاص، عاشقانه و کاملا در دایره اعتقاد عمیق دینی به ولایت فقیه بود. بررسی موشکافانه سیره و رفتار حاج قاسم هم در این سالها نشان می دهد که او نه تنها در عرض رهبری سلیقه سیاسی خود را مطرح نکرد بلکه همواره ارجاع او به فرمایشات ایشان بود.
دو: حاج قاسم در رفتارهای شخصی و اجتماعی خود اهل تعاملات و عواطف زیادی بودند. همین رفتار شخصی سبب شده بود که بسیاری از چهره های اصلاح طلب و اعتدالیون نیز او را فردی نزدیک به خود ببینند. اما این اخلاق فردی و اجتماعی حاج قاسم علی رغم در اوج بودن آن، هیچگاه سبب نشده است که نزدیکی شخصی او به برخی چهره ها، خلل کوچکی درباره ولایتمداری او ایجاد کند. موضوعی که در بیست سال اخیر شاید به نوعی در برخی لحظات، تضاد ظاهری را در زندگی ایشان نشان بدهد ولی در واقع هیچگاه خللی در بزنگاه ها درباره انقلاب و اطاعت پذیرپش از رهبر معظم انقلاب ایجاد نکرد. اما جمع این دو موضوع چگونه ممکن شده است؟! به خصوص بخشی از نحوه رفتار و تعامل سردار سلیمانی با برخی شخصیت های که شاید بسیاری از افراد انقلابی و ارزشی جامعه درباره آنها ذهنیت منفی دارند، چگونه قابل تفسیر است؟!
سه: ریشه اولیه این مساله را باید همانطور که گفته شد در اخلاق فردی و عاطفی سردار سلیمانی جستجو کرد. اخلاق کریمانه همراه با محبت و مهربانی ایشان با افراد مختلف اعم از سیاسی و غیر سیاسی مساله ای متواتر دربیان نوع خلق و خوی ایشان است. موضوعی که البته توصیه همه علمای اخلاق و منجمله رهبر معظم انقلاب در دیدار و معاشرت فردی با برخی از افرادی است که چه بسا منتقد نظام و یا حتی نظریاتی خلاف انقلاب دارند، می باشد.
چهار: مساله بعدی درباره حاج قاسم سلیمانی جایگاه نظامی و امنیتی وی می باشد. طبیعی است که عدم ورود به عرصه سیاسی همانند بسیاری از فعالین سیاسی و انقلابی برای او مقدور و شرعی نبوده است. به همین دلیل مهم انتظار برخی مواضع ریز سیاسی و یا علیه افراد و چهره های سیاسی از وی نیز چندان صحیح نیست و نبود. اما همین چهره نظامی در بزنگاه های همچون فتنه 78 و 88 و همچنین درباره سیاست گذاری های کلان رهبر معظم انقلاب، مواضع شفاف سیاسی خود را بیان کرده است.
پنج: موضوع بعدی جایگاه رسمی او در عرصه حکمرانی جمهوری اسلامی بود. حاج قاسم سلیمانی فرمانده سازمانی بود که هم در چارچوب نهادهای درون نظام بود و هم در عرض مسایل منطقه ای و سیاست خارجه جمهوری اسلامی جایگاه ویژه ای داشت. طبیعی است که بسیاری از اقدامات این نهاد در تعامل با نهادهای همچون مجلس، دولت، وزارت خارجه، قوه قضاییه و... امکان تحقق داشت و دارد. ریشه برخی از تعامالات حاج قاسم با برخی مدیران ارشد قطعا به تعامالات رسمی و تشکیلاتی بر می گردد و این موضوع نیز چیز عجیبی به شمار نمی آید.
شش: بخش مهمی از روابط محبت آمیز سردار سلیمانی و رهبر معظم انقلاب با برخی افراد دارای حواشی در سالهای اخیر نشان می دهد که این رفتار کریمانه و دلسوزانه ریشه در تلاش برای حفظ و صیانت از افراد برای ماندن در دایره انقلاب و جمهوری اسلامی دارد. رزمندگان هرمزگانی، کرمانی و سیستانی و بلوچستانی می توانند موارد زیادی را بیان کنند که حاج قاسم سلیمانی چگونه برخی از رزمندگان لشکر 41 ثارالله را که بعد از سالهای جنگ دچار برخی ضعف های اعتقادی در حوزه انقلاب و یا حتی مسایل مذهبی شده بودند، را برای حفظ و جلوگیری از آسیب رسیدن بیشترشان مدام مورد توجه و محبت قرار میداده است. بعضی از این تلاش های اخلاقی سردار سلیمانی درباره برخی چهره های سیاسی تهرانی و کرمانی! هم قابل توجه هست و البته گفتن جزییاتش شاید اینک به صلاح نیست. ولی آنقدر می توان گفت که همین ارتباطات فردی و عاطفی گاه چگونه برخی از همین افراد سیاسی را از زدن لگد بیشتر به انقلاب و حتی آسیب بیشتر به خودشان وا داشته است!
هفت: اساسا هنر بزرگ سیاسی سردار سلیمانی این بود که علی رغم داشتن ارتباط شخصی و اخلاقی محبت آمیز با برخی چهره های سیاسی؛ این روابط نه تنها در مواضع شفاف انقلابی او خللی ایجاد نکرد، بلکه او در آشکارا و در برابر مردم، بگونه ای در این سالها رفتار کرد که افکار عمومی هیچگاه بر داشت نکرد که او بخشی از یک جناح سیاسی در کشور است و یا کوچکترین مخالفتی با حاکمیت دارد. برای درک این موضوع کافیست که خروجی رفتار سیاسی او را با برخی چهره های موثر انقلاب که برخی از آنها فوت کرده و برخی نیز هنوز زنده هستند، اگر نگاهی بیاندازید و بررسی کنید که ارتباطشان با برخی افراد مساله دار نه تنها مواضع انقلابی شان را دچار خلل کرد بلکه، افکار عمومی نیز در نهایت میان رفتار آنها با آن افراد مساله دار تفاوتی قایل نشدند! این راز بزرگ تفاوت سردار سلیمانی با بسیاری از چهره های انقلابی فاصله دار با رهبر انقلاب در این سالها هست. ساده آنکه او آنقدر در انقلابی بودن شفاف و صادق بود که نزدیکی به افراد و جناح های مختلف سیاسی، رفتار و مواضعش را دچار خلل نکرد.
هشت: اما مهمترین تفاوت سیره سیاسی حاج قاسم با بسیاری از اصلاح طلبان، اعتدالیون و اصولگرایان محافظه کار، -که در سالهای اخیر گفتگو با دنیای غرب به بخشی از محاسبات راهبردی آنها تبدیل شد-، این بود که حاج قاسم در تمام این مدت مستقیما با آمریکا و عوامل غرب در حال جنگ نظامی رودرو بود. بی شک پس از ولایتمداری، برجسته ترین، ویژگی سیاسی او جهاد مستمر در برابر آمریکا بود. شاخصی که حاج قاسم سلیمانی را از بسیاری از سیاسیونی که لبخندزنان و صمیمی با او عکس یادگاری هم دارند، کاملا متمایز کرده است. آری برخی از چهره های سیاسی شاید بتوانند مدعی رفاقت و صمیمت را با او بشوند ولی ادعای شباهت و نزدیکی باطنی با حاج قاسم را نمی توانند بیان کنند و مردم هم نمی پذیرند.