اصلاحات، خود را نرمخو، اعتدالطلب، مداراگرا و دموکراتیک میداند. هر یک از این واژهها در عالم سیاست معنای خاصی دارد که برای اثبات آن باید راه و روش همان واژهها طی شود.
شاید بارها گفته شده یا شنیده باشید که محصول اصلاحطلبی، افراطگرایی مطلق را پدید آورد.
اصلاحطلبان هنگامی که توانستند در سا ل۷۶ ریاست جمهوری را به دست بیاورند و آنگاه به فکر ایجاد ساختار سیاسی و حزبی برای خود افتادند، از همان زمان گرچه در حوزه فرهنگی تساهل و تسامح را تبلیغ و ترویج میکردند که این خود، افراطگرایی بود، در حوزه سیاست اما، تساهل و تسامح را به گونهای دیگر رقم زدند.
پس از آن بود که دولت اصلاحات یکی از اصول معطل مانده قانون اساسی را کلید زد که اتفاق مبارکی بود. اصلاح طلبان شورای شهر را راهاندازی کردند که در درون آن هم افراطگرایی موج میزد اما ظاهر آن چیز دیگر بود. اصلاحطلبان به ظاهر سعی میکردند خود را یک طیف سیاسی دموکرات نشان دهند اما باطن آنها یک دیکتاتوری خود ساخته تندرو بود که هیچ ساختاری را نمیپذیرفت، نتیجه آن هم وقایع ۱۸ تیر ۷۸ بود. همه آن وقایع ماحصل رفتارهای افراطگرایانه اصلاح طلبان بود. آنها با ژست اصلاح طلبی در پی اصلاح ارزشهای انقلابی بودند که با آرمانهای اسلام و امام(ره) بوده و هست.
در واقع برای کمرنگ کردن و حتی از بین بردن ارزشها و آرمانهای انقلاب گام برمیداشتند. تغییر فضای سیاسی و به ویژه فرهنگی کشور از همان زمان سرعت گرفت. حتی هشدارهای رهبر معظم انقلاب هم به اصلاحطلبان کارساز شد و آنها تهاجم و شبیخون فرهنگی را جدی نگرفتند.
پس از آن سالها اکنون هم اصلاحطلبان گمان میکنند که فضای تازهای ایجاد شده تا به اقدامات گذشته خود با شکل تازه رو آورند.
آنها در انتخابات ۹۲ که ریاست جمهوری و شوراهای شهر و روستا به طور مشترک برگزار شد، به آینده سیاسی خود وافق آن چشم دوختهاند. اکنون ترکیب شورای شهر تهران که از اهمیت ویژهای هم برخوردار است، ترکیبی از اصلاحطلبان و اصولگرایان است.
آنها بسیار تلاش کردند تا بتوانند اکثریت این شورا را داشته باشند اما اینگونه نشد و نتوانستند شهردار اصولگرای تهران را برکنار کنند.
همین اتفاق عصبانیت سیاسی همراه با رفتارهای افراطی آنها را به همراه داشت و اکنون به فردی از طیف خود میتازند که چرا در روز رایگیری به قالیباف رای داده است.
این اختلافات در میان هر طیف سیاسی دیده میشود. حتی اصولگرایان هم از این اختلافات دارند. اما نوع برخورد و رفتار با آن بسیار تفاوت دارد. شاید بتواند گفت که چنین نمونهای در میان اصولگرایان تاکنون دیده نشده یا نگارنده از آن بیاطلاع است. اما اختلافات سیاسی طیف اصلاحطلب تنها این یک مورد نبوده و نخواهد بود.
اصلاحطلبان، تشکل سیاسی خود را با احزابی چون حزب کمونیست دوران شوروی سابق اشتباه گرفتهاند. نوع رفتار و عملکرد احزابی که در جمهوری اسلامی ایران به فعالیت مشغول است، هر چند هنوز ، نتوانسته آنگونه که باید جایگاه خود را در میان مردم باز کند، با احزاب کشورهای غربی و شرقی تفاوت دارد و تفاوت آن در همین رفتارهایی است که نمونه آن در انتخاب شهردار تهران و رای خانم الهه راستگو به قالیباف دیده میشود.
فردی علیرغم میل حزبی که او عضو آن است رای داده، حال این رای باید مخفی باشد یا علنی، جای بحث دارد، اما او به عنوان عضو شورایی که حاصل رای مردم تهران است، باید منافع مردم را در نظر داشته باشد یا منافع حزب سیاسی خود را؟!
قطعا منافع مردم بر منافع حزبی ارجحیت دارد. اکثر اعضای شورای شهر چه آنهایی که اصلاحطلب هستند، به عملکرد مثبت و مدیریت شهری قالیباف اذعان و اعتراف دارند، اما منافع حزبی آنها مانع رای دادن به او شد.
آنها نماینده مردم هستند، مردم هم حق رای دارند و هیچ جایگاهی نمیتواند به فرد فرد مردم خرده بگیرد که از میان چند نامزد ریاست جمهوری چرا به فلان شخص رای دادی یا ندادی. همین رویه در شورای شهر و حتی مجلس شورای اسلامی هم باید دنبال شود.
رفتارهای افراطگرایانه اصلاحطلبان در جلسه روز گذشته باز هم نمود پیدا کرد. آنها حتی هنگام سخنرانی الهه راستگو، جلسه شورا را ترک کردند. این اتفاق یادآور رفتار مجلس دوره ششم و تحصن نمایندگان اصلاحطلب در آن دوره است.
با این رفتارها و کردارها، اصلاحطلبانی که خود را به دولت اعتدال میچسبانند یا ادعای دموکراتیک دارند، رنگ باخته است و اکنون بهترین نامی که میتوان بر آنها نهاد، افراطگرایی مطلق است.
سرمقاله سیاست روز/محمد صفری