کد مطلب: 21493
دوشنبه ۸ مهر ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۳۰
یادداشت جوان
امریکا دلال تحریم است، نه حلال تحریم
اگر حتی مذاکره با امریکا هم از آداب دیپلماسی و در این شرایط، کاری به صواب و ثواب است، پس چه لزومی دارد زنگ اول را شما به اوباما پاس بدهید و او به شما؟!
تلفنی که قرار بود چند سانتی متر از دیوار بی اعتمادی میان ایران و امریکا کم کند، ظاهراً چند تایی هم آجر اضافه کرده به این دیوار! فی الحال در اغلب رسانه های دنیا، اصل مکالمه تلفنی اوباما و روحانی، ایضاً محتوای آن، تحت الشعاع این مهم قرار گرفته که زنگ اول را چه کسی زد؟! و «چه کسی بود صدا زد سهراب؟!» اما به راستی، چرا این همه برای جهانیان مهم است که تماس اول از ناحیه روحانی بوده یا اوباما؟! و آیا چنین حساسیتی فی نفسه بیانگر اوج دشمنی استراتژیک میان امریکا و ایران نیست؟! اگر اختلافات معمول دیپلماتیک، با یک تماس تلفنی و احیاناً یک دیدار عمومی و چند تایی هم ملاقات خصوصی حل می شود، باید دید دیوار بی اعتمادی میان ایران و امریکا چقدر بلند است که هم روحانی و هم اوباما را مجبور می کند که بعد از صحبت تلفنی، خیلی صریح و رسا سخن از اصول جداگانه و محکم خویش برانند؟! روحانی بر عزت، حکمت و مصلحت و عدم عدول از سیاست های رهبر انقلاب سخن بگوید، اوباما نیز بر امتداد دوستی امریکا و اسرائیل؟! حالیا! هر دو اعلام برائت کنند از زنگ اول! من اما از آنجا که هر گونه سخن گفتن با سران روسیاه، جلاد و خونریز کاخ سفید را دون شأن بلندبالای فقط یک شهید از خیل شهدای جمهوری اسلامی می دانم، سؤالم را بسنده می کنم به طرف ایرانی ماجرا و از رئیس قوه مجریه می پرسم؛
«اگر حتی مذاکره با امریکا هم از آداب دیپلماسی و در این شرایط، کاری به صواب و ثواب است، پس چه لزومی دارد زنگ اول را شما به اوباما پاس بدهید و او به شما؟! و اگر علاج همه مشکلات ـ لااقل معضل تحریم برای ما و معضلات امریکا هم برای خودش ـ جز از طریق مذاکره بی واسطه انجام شدنی نیست، پس چرا هر که زنگ اول را زده، با افتخار به این تماس پز نمی دهد؟! و اگر حداقل به قول شما و جناب اوباما، گفت و گوی تلفنی «اقدام سازنده و مثبتی» بوده، چرا اوباما تلاش نمی کند تا بگوید؛ زنگ اول را من زدم؟! و چرا شما تلاش نمی کنید تا افتخار زنگ اول را که مسبب این «اقدام سازنده و مثبت» بوده، به نام خود بزنید؟! و آیا جز این است که شروع کننده به یک اقدام مفید، به حق تقدم خود باید فخر کند؟! این تماس را که من نگرفته ام! عاقبت، از میان شما و آقای اوباما، یکی زنگ اول را زده. هم او لطف کند و لااقل به احترام آنچه «اقدام سازنده و مثبت» می خواند، افتخار کند به تقدم خویش! چطور است که پز سازنده و مثبت بودن این عمل را می دهید، اما از پله اول داستان، مرتب اعلام برائت می کنید؟!» مع الاسف از میان آقایان روحانی و اوباما یکی دارد ناراستی می کند، لیکن از آنجا که رئیس دستگاه اجرای ما بر «دولت راستگویان» ریاست می کند، ما فرض را بر این می گیریم ـ و ان شاء الله جز این هم نیست ـ که عمل زشت دروغ از ناحیه اوباما سر زده است.
گفت:«خشت اول چون نهد معمار کج، تا ثریا می رود دیوار کج». با این تلفن و این دروغ و این الم شنگه، آنچه هرگز آنتن نخواهد داد ایفای حقوق ملت ایران است. ما صدالبته در نیت خیر نمایندگان جمهوری اسلامی تردیدی نداریم، نیز بابت رفتار و گفتار در مجموع درست دولتمردان مان در سازمان ملل ممنونیم، اما بسیار بعید و دور از ذهن می دانیم که با مذاکره بتوانیم از «امریکای دلال تحریم» «امریکای حلال تحریم» بسازیم، چراکه وقتی اوباما و نتانیاهو با هم مذاکره تلفنی بر قرار می کنند، بعدا سر بدیهیات تماس چانه با هم نمی زنند!
در «مهرآباد» جناب روحانی، همه آنچه در نیویورک انجام داد، تعبیر به «انعطاف حکیمانه» نمود. اگر «انعطاف حکیمانه» ترجمان دیگری از «نرمش قهرمانانه» باشد که قطعاً مشکلی نیست و اساساً مشکل ما بر سر نام برنامه ها نیست. بحث اصل کاری، راه رسیدن به «نرمش قهرمانانه» است، بی آنکه این نرمش، جوری صورت بگیرد که مجبور باشیم از زنگ اول آن اعلام بیزاری کنیم! از قضا برائت از پله اول اقدامی که توسط روحانی «نرمش قهرمانانه» خوانده می شود، فی حد ذاته نشان می دهد که ور قهرمانانه این نرمش، همراه با کاستی بوده. کم یا کلاً بی قهرمانانه بوده. و این قدر مسلم با آنچه مراد رهبر انقلاب بوده، نمی خواند. از اینها گذشته، اگر داعیه دست اندرکاران بر اجرای مو به موی فرامین رهبر ماست-که جز این هم انتظاری نیست- آن روی سکه «نرمش قهرمانانه» این جمله علمدار چفیه به دوش نقش بسته است که؛ «من به مذاکره با امریکا خوش بین نیستم». حتی پس و پیش یک تلفن هم کافی است تا پی به حکمت نهفته در فرموده های ولی امر ببریم. گمانم بدترین و دگم ترین تلقی از «نرمش قهرمانانه» این است که تصور کنیم این پلیتیک، تنها از راه کانال زدن با امریکا می گذرد.
آرمان گرایی ما البته جمع با واقع بینی است. ما از هر اقدامی که بار تحریم را از دوش جمهوری اسلامی و ملت شریف ایران بردارد، استقبال می کنیم، اما این هم هست که اقدام غیرقهرمانانه هرگز نمی تواند نتیجه دلخواه به همراه داشته باشد. قرار بود خم شویم تا یه خم دشمن را بگیریم، نه اینکه بابت زنگ اول غم بگیریم!
چرخ زندگی دیپلمات ها باید بچرخد، به این شرط که چرخ سانتریفیوژها هم بچرخد! غرور هسته ای، بخش مهمی از زندگی ملت ماست و اساساً تعارضی با زندگی ما ندارد. ما هسته ای و زندگی را با هم می خواهیم. تحریم باید برداشته شود، با «گشایش» نه «سازش». ما در هسته ای، روی زنگ اول هایی که زده ایم، ایستاده ایم. ما ایستاده ایم و «مرگ بر امریکا» همچنان شعار ماست، «شعار زیبای وحدت آفرین ماست». حق تقدم این شعار با ملت ماست. ما دیپلمات نیستیم، اما سختی کار دیپلمات ها را درک می کنیم. من باب اعتدال، دیپلمات ها هم باید ما را بفهمند و احترام فرزندان انقلابی خمینی و خامنه ای را نگه دارند. آری، ما انقلابی هستیم و پای تمام زنگ اول های مان، جنگ اول های مان ایستاده ایم.
یادداشت جوان/حسین قدیانی