یکی از اصلیترین ویژگیهای آتش، سرایت سریع آن است. گمان کنید در مجتمعی مسکونی ساکنید که طعمه حریق شده است.طبقههای بالا و پایین و بهخصوص واحدهای مجاور به شدت در آتش میسوزند. بدونشک دور نگه داشتن چنین خانهای از لهیب آتش کار دشواری است. آتشسوزیها اغلب چند ساعتی بیشتر به طول نمیانجامند، اما گمان کنید بحران آتشسوزی در این مجتمع، همیشگی است! در امان بودن در چنین مجتمعی اگر نگوییم معجزه، کاری است کارستان.
حکایت ایران و محیط پیرامونش نیز چنین است. جمهوری اسلامی از دو سو در معرض تهدیدات امنیتی جدی است؛ یکی غرب و شمالغرب و دیگری شرق و جنوب شرق کشور. در هر دو سوی ایران، متاسفانه همسایگانمان گرفتار بلایی عظیم و خانمانسوز هستند؛ ناامنی.کافی است نگاهی به آمار تلفات چهار کشور پیرامونی خود – در شرق و غرب- در ۱۰ ماه نخست سال جاری میلادی بیندازیم. افغانستان طی مدت مذکور شاهد بیش از ۲۲ عملیات تروریستی بوده که بر اثر آنها، حدود ۳۰۰ غیرنظامی کشته و ۳۵۰ تن مجروح شدهاند. البته این آمار به جز تلفات کشته و مجروحی است که حمله اشغالگران خارجی در این مدت به دنبال داشته است.
در همسایه شرقی دیگر ما اوضاع وخیمتر بوده است. پاکستان طی این مدت شاهد نزدیک به ۳۰ عملیات تروریستی بوده که بیش از ۵۰۰ کشته و دو برابر این تعداد مجروح بر جای گذاشته است.عراق در مرزهای غربی کشورمان، وضعیتی اسفناکتر را شاهد است؛ بیش از ۵۰ عملیات تروریستی که ۲۵۰۰ نفر را به کام مرگ فرستاده و بیش از ۶۰۰۰ تن را زخمی کرده است.ترکیه نیز که در شمالغرب ایران واقع است، از سه عملیات تروریستی ضربه خورده که بر اثر آنها نزدیک ۷۰ نفر کشته و ۱۷۰ تن مجروح شدهاند.
جمهوری اسلامی ایران حدود ۶۰۰۰ کیلومتر مرز خشکی دارد که نزدیک به دو سوم این میزان، با چهار کشور فوق است. این دادههای بهظاهر ساده را اگر کنار هم بگذارید، گوشهای از نعمت امنیت در این مرز و بوم نمایان میشود.در این مدت تقریبا هیچ غیرنظامی ایرانی، قربانی حوادث تروریستی نشده است. آیا دستهای آشکار و پنهانی که غرب و شرق ایران را به آتش کشیدهاند، علاقهای به انجام عملیاتهای مشابه در جمهوری اسلامی ندارند؟نگاهی به حوادث سالهای اخیر نشان میدهد ایران یکی از اصلیترین اهداف تروریستی بوده است؛ از مردم عادی گرفته تا چهرههای شاخص و حتی دانشمندان ایرانی.
بیگانگان و در راس آنها آمریکا و رژیم صهیونیستی از هیچ اقدامی برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی فروگذار نکرده و به جز حمایت مالی، رسانهای، اطلاعاتی و لجستیکی از گروههای معاندی مانند ریگی و پژاک و ... در مواردی از انجام عملیات تروریستی مستقیم نیز رویگردان نیستند.اهمیت امنیت و ضرورت بنیادین آن به گونهای است که ذات آن بینیاز از هرگونه شرح و تفسیری است و همین بس که خداوند متعال در قرآن کریم، ویژگی شهر خوب را امن بودن آن معرفی میکند.امنیت امروز ما مدیون مردانی است که برای آسایش این مرز و بوم نه فقط خواب و آسایش را بر خود حرام کردهاند بلکه در این راه حتی از نثار خون خویش نیز هراسی نداشته و دریغ نکردهاند.
اواسط مهرماه در غرب کشور پنج پاسدار در درگیری با ضدانقلاب به شهادت رسیدند و چند روز پیش نیز ۱۴ تن از مرزبانان کشور در جنوب شرق کشور جان خویش را بر سر پیمان امنیت فدا کردند.اگر این روزها تورم و مباحث اقتصادی با چاشنی دیپلماسی نقل هر محفل و مجلسی است –کسی هم نمیتواند منکر معضلاتی اینچنینی باشد- اما به گفته معصومین علیهمالسلام «دو نعمت مجهولند، سلامتی و امنیت» و به قول سعدی؛ «قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید» و چه مصیبتی بالاتر از ناامنی؟اگر مرزداران جان برکف نیروی انتظامی که حافظان امنیت این سرزمین در سرحدات هستند، جلوی خرابکاران و عوامل استکبار را نگیرند، ناامنی حتی تا قلب پایتخت و بیخ گوشمان هم خواهد آمد. سریعتر و راحتتر از آنچه که بتوانیم حتی تصورش را بکنیم.
در این مورد میتوان به چند نکته اشاره کرد؛
۱- ناامنیهایی از جنس بمبگذاری و تیراندازی و ... را در زمره تهدیدات نیمه سخت عنوان میکنند. برخورد با این گونه از تهدیدها نمیتواند محدود به کارهای امنیتی و نظامی شود و علاوه بر اقدامات نیمه سخت، باید از رویکردهای نرم نیز برای خشکاندن بسترهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این تهدیدها استفاده کرد. شهید بزرگوار سردار شوشتری را میتوان قافلهسالار این رویکرد دانست.
این شهید بزرگوار در حالی که در برابر اشرار و ضدانقلاب در جنوب شرق قاطعیتی سخت داشت، اما با مردم بومی منطقه چنان عجین و دمخور بود که حتی خانواده معدومان امنیتی نیز از گرمای محبت و توجه ایشان برخوردار بودند و در این راه چنان صادقانه و خالصانه پیش رفت که در نهایت خونش با خون مردم بلوچ آمیخته شد.حساب اشرار و تروریستهایی که تبدیل به آلت دست بیگانگان شدهاند، از مردم بومی منطقه جداست و دولتمردان استان و منطقه هر قدر برای اشتغال، آموزش، بهداشت و ... در این منطقه تلاش و سرمایهگذاری کنند، جا دارد.
۲- از آنجا که عملیات تروریستی اخیر مانند بسیاری از موارد گذشته از داخل خاک پاکستان انجام شده، دستگاه دیپلماسی کشور باید قاطعیت بیشتری از خود نشان دهد و جمهوری اسلامی نیز حق انجام اقدامات لازم برای تامین امنیت مرزهایش را محفوظ بداند. آمریکا از هزاران کیلومتر آنسوتر به بهانه مبارزه با تروریسم، شهروندان پاکستانی را روزانه با استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین به خاک و خون میکشد و رسماً از این اقدام خود نیز دفاع میکند و حتی مدعی است که این اقدامات با هماهنگی اسلامآباد است. حال سوال اینجاست که آیا احضار کاردار این کشور به وزارت خارجه دولتی که دیپلماسی را نقطه قوت خود میداند، کافی است؟
۳- طرح انسداد مرزها مدتهاست که در جریان بوده و متاسفانه به بهانه کمبود بودجه تا کنون به سرانجام مطلوب نرسیده است. مجلس و دولت در اقدامی هماهنگ و با در نظر گرفتن همه جوانب این قضیه باید عزمی جدی به خرج داده و حتی به قیمت کاستن از سایر حوزهها، به این بخش توجهی جدی کنند. وقتی امنیت لنگ باشد، ورزش و هنر و فرهنگ و اقتصاد و دیپلماسی و ... یعنی هیچ!
۴- مورد آخر بیشتر یک نکته دردآمیز است. اهالی هنر سینما که شأن خود را اجل از آن میدانند که حماسه پاسداران مرزها را به تصویر بکشند و از این طریق هم نعمت امنیت را به مردم گوشزد کرده و هم قدردان گوشهای از زحمات بینظیر این عزیزان باشند. اما گله از کارهای فرهنگی نهادهای مسئول است که چرا گوشهای از اینهمه ایثار و فداکاری را در قالبهای هنرمندانه و بویژه فیلم و سریال به میدان دید همگان نمیآورند. اگرچه مردم شریف و پاکباخته این مرز و بوم، هم قدر امنیت میدانند و هم، قدر شهدای والاقدر و سایر از جان گذشتگان نیروی انتظامی را که پاسداران و حافظان این امنیت هستند.
سرمقاله کیهان/محمد صرفی