یکی از جملات کلیدی آقای دکتر روحانی در مناظرات انتخاباتی این بود که: «از من پرسیدند که مذاکره با اروپا راحت تر است یا امریکا؟ و من گفتم مذاکره با امریکا، چون اروپاییها یک کدخدا و اربابی دارند که باید با او مذاکره کنند، بهتر است که ما قبل از آن با همین کدخدا مذاکره کنیم.»
بر اساس همین نگاه نیز دولت یازدهم از همان ابتدای کار، حل مسائل سیاست خارجی را در قالب یک مسئله بزرگتر و کلیتر یعنی «مذاکره و حل مسأله با امریکا» تعریف کرده و معتقد است که در صورت گشایش در این شاهراه، راههای فرعی نیز تبعاً گشوده خواهند شد.
دولت امیدوار است که مسیر «مذاکره با کدخدا»، به تغییر رفتار او بیانجامد و در نتیجه کدخدا بجای اینکه رعیت خود (دولتهای مختلف اروپایی، آسیایی، افریقایی، امریکای لاتین) را به تقابل با ایران دعوت کند، همکاری با ایران را به آنها سفارش کند. در مقابل، چنانچه مسئله با کدخدا حل نشود، هر چقدر هم جمهوری اسلامی تلاش کند که به سمت ظرفیت سازی و توسعه روابط با سایر کشورها حرکت کند، با موانع و دشواریهای فزاینده مواجه خواهد شد.
در چهارچوب این مدل، «دیپلماسی پینگ پنگی» میان رئیس جمهور ایران و امریکا از قبل از انجام سفر به نیویورک شکل گرفت و به موازات آن، دولت اصرار زیادی به برقراری خط تماس مستقیم با دولت امریکا کرد. در طول سفر نیز، علاوه بر دیدار وزرای خارجه ایران و امریکا، گفتوگوی تلفنی بیسابقهای میان روسای جمهور دو کشور انجام شد.
البته کنه و غایت مدل مفهومی آنچه که امروز در ذهن دولت میگذرد، چیز پیچیدهای نیست و تدبیر عجیب و غریبی نیز در دل این مدل نهفته نیست. این مدل، در واقع برگردانی از مدل «توسعهی وابستهگرا» است که توسعه در داخل را منوط به ایفای نقش سازنده در جامعه بین الملل و نظم جهانی با تعریف امریکاییِ آن میداند. در واقع چنانچه شما قصد دارید که «بمانید» و «پیشرفت کنید» باید قواعد «حکمرانی خوب» را با همان تعریف رایج در لیبرال دموکراسی در داخل کشور و همچنین در روابط بینالمللی خود رعایت کنید.
در منظومه کنونی جهان، اساساً انقلاب اسلامی یک «عنصر نامطلوب» و اهداف و راهبردهای آن، «غیر سازنده» و «تنشزا» تلقی میشود. بنابراین، امریکا بعنوان کدخدای این دهکده جهانی خود را مجاز و بلکه دارای رسالت میداند که برای اصلاح این عنصر نامطلوب و هر عنصر دیگری که خارج از چهارچوبهای نظم جهانی با تعریف مصوّب کدخداست، مجازاتها و تدابیری را بکار گیرد
در این مدل و بر اساس این تعاریف و در منظومه کنونی جهان، اساساً انقلاب اسلامی یک «عنصر نامطلوب» و اهداف و راهبردهای آن، «غیر سازنده» و «تنشزا» تلقی میشود. بنابراین، امریکا بعنوان کدخدای این دهکده جهانی خود را مجاز و بلکه دارای رسالت میداند که برای اصلاح این عنصر نامطلوب و هر عنصر دیگری که خارج از چهارچوبهای نظم جهانی با تعریف مصوّب کدخداست، مجازاتها و تدابیری را بکار گیرد که منجر به حذف آن عنصر از درون سیستم و یا تغییر رفتار او شود.
دولت یازدهم اما تأکید دارد که با حفظ اصول و عقب نشینی نکردن از آرمانها و راهبردهای اساسی و عبور نکردن از خط قرمزها، قصد مذاکره حل مسئله با کدخدا را دارد. این ادعا البته بزودی آزموده خواهد شد و در خصوص میزان توفیق روش دولت در چهارچوب مدل مورد نظر آن، در آیندهای نه چندان دور امکان قضاوت عینی برای آحاد جامعه وجود خواهد داشت، اگرچه برخورداری از نگاه کلان و آگاهی از تاریخ استعمار و روشهای جبهه استکبار، افق واضحی را از هم اکنون پیش چشم هر بیننده صاحب بصیرتی مینهد.
اما اشاره این نوشته، پرسشی در چهارچوب همان اصول تابعه مدل مورد نظر دولت یعنی مدل و فرمول «کدخدایابی» است؛ پرسش اینجاست، اگر کدخدای مورد نظر دولت، خودش رعیت یک کدخدای دیگر باشد، آنگاه تکلیف چیست؟
به این موارد عنایت کنید:
- رئیسجمهور امریکا پس از مذاکره تلفنی با رئیس جمهور ایران بلافاصله در نطق تلویزیونی خود تأکید کرد: در طول این روند ما با دوستان و همپیمانان خود در منطقه از جمله اسرائیل در تماس نزدیک خواهیم بود.
- رویترز به نقل از یک مسئول بلندپایه در دولت امریکا خبرداد: امریکا در خصوص گفتوگوی تلفنی که بین اوباما و روحانی انجام شد، با دولت اسرائیل در تماس بود.
- سوزان رایس مشاور امنیت ملی امریکا (در گفتوگو با سیانان) گفت: ما در این روند، در تماس و ارتباط مستقیم با همپیمانان اسرائیلی خود هستیم.
- دن شپیرو سفیر امریکا در تلآویو اظهار داشت: اهداف امریکا و اسرائیل درباره برنامه هستهای ایران مطابق هم است.
- جو بایدن معاون رئیسجمهور آمریکا تأکید کرد: اگر اسرائیل نبود ما باید اسرائیلی میساختیم تا حامی منافع ما در منطقه باشد. موضع اوباما در مورد اسرائیل تغییر نکرده است. حمایت آمریکا از امنیت اسرائیل تزلزلناپذیر است.
نقطه اوج این اظهار نظرها نیز در جریان سفر نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی به امریکا و دیدار با اوباما بیان شد. رئیسجمهور امریکا ضمن تأکید بر اینکه مفتخر است که در این اتاق بیشتر از هر یک از سران جهان از نتانیاهو استقبال کرده است، ادعا کرد: «من و نتانیاهو بر این باوریم که تحریمها علیه ایران، آنها را در موقعیت مذاکره قرار داده است» و «ما هیچ گزینهای اعم از گزینه نظامی را در ارتباط با ایران از روی میز خارج نکردهایم تا اطمینان حاصل کنیم که ایرانی با قابلیت تسلیحات هستهای منطقه را از ثبات خارج نکند و باعث تهدید امریکا نشود.»
باید بدون سادهدلی و خوشبینی افراطی و با کنار گذاشتن مدل «کدخدایابی»، تدبیر راهگشایی را در منظومهی پافشاری بر اصول و حقوق ملت ایران و دل نبستن به دشمنان تیز دندان و در چهارچوب «ساخت درونی قدرت» و «تکیه بر ظرفیتها و تواناییهای داخلی» و همچنین تداوم شعار «ما میتوانیم» و «آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند» دنبال کرد.
در واقع اوباما، ضمن اشاره به راهکار دیپلماتیک در قبال ایران، همان راهبرد دو مسیره «فشار- دیپلماسی» را مورد تأکید قرار داد. یعنی فشار (تحریم و تهدید نظامی) برای متقاعد کردن ایران به تغییر رفتار متناسب با نظر امریکا و رژیم صهیونیستی.
نتانیاهو نیز همین رویکرد را تأیید کرد و گفت: «تهدید معتبر نظامی» و «تحریم قوی» همچنان تنها فرمولی است که ما میتوانیم بر اساس آن به راه حل مسالمت آمیز درباره ایران برسیم.
بیان این اظهارات و تأکید بر تکرار روشهای خصمانهی گذشته آنهم پس از گفتوگوی تلفنی بیسابقه با رئیسجمهوری اسلامی ایران و واگذاری یک امتیاز بزرگ، نشان میدهد که کدخدای مد نظر دولت این بار نیز همان دست چدنی قالب گرفته در دستکش نرم مخملی و نقاب فریب و عدم صداقت را بر چهره دارد و لیاقت اعتماد دولت و ملت ایران را ندارد و از نگاهی دیگر، اساساً جریان خوشبین به غرب تشخیص درستی از کدخدا نداشته و کدخدای مورد نظر آنان، خود رعیت رژیم صهیونیستی است.
تعبیر دقیق رهبر انقلاب از نسبت دولت امریکا و رژیم صهیونیستی در مراسم نظامی روز شنبه، یک تعبیر واقع بینانه و دقیق بود: «ما دولت ایالات متّحدهى امریکا را دولتى غیرقابل اعتماد میدانیم؛ دولتى خودبرتربین، دولتى غیرمنطقى و عهدشکن، دولتى سخت در پنجهى تصرّف و اقتدار شبکهى صهیونیسم بینالمللى - که بهخاطر رعایت خواستهها و منافع نامشروع شبکهى صهیونیستى بینالمللى مجبورند با رژیم غاصب و جعلى اشغالکنندهى فلسطین مماشات کنند، در مقابل او نرمش نشان بدهند؛ اسمش را میگذارند منافع امریکا، در حالى که بکلّى منافع ملّى امریکا با آنچه امروز اینها در حمایت از [آن] رژیم جعلى انجام میدهند، منافات دارد؛ از همهى دنیا دولت ایالات متّحدهى امریکا باج میگیرد و به رژیم جعلى صهیونیستى باج میدهد.»
اگر چنین باشد –که همه شواهد و قرائن حکایت از این موضوع دارد- یا باید سودای مذاکره و حل مسئله با این کدخدا را در سر پروراند که وهم و خیال باطلی بیش نیست، و یا بدون سادهدلی و خوشبینی افراطی و با کنار گذاشتن مدل «کدخدایابی»، تدبیر راهگشایی را در منظومهی پافشاری بر اصول و حقوق ملت ایران و دل نبستن به دشمنان تیز دندان و در چهارچوب «ساخت درونی قدرت» و «تکیه بر ظرفیتها و تواناییهای داخلی» و همچنین تداوم شعار «ما میتوانیم» و «آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند» دنبال کرد.