توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 64664
چهارشنبه ۲۵ تير ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۲۴
انضباط اجتماعي به وقت کرونا
انضباط اجتماعي به وقت کرونا
چرا برخي در هيچ شرايطي تن به مقررات اجتماعي نمي‌دهند؟ چگونه است که برخي افراد، اجتماعي فکر نمي‌کنند و از همبستگي اجتماعي مي‌گريزند و حتي در مواقع بحران، برخلاف ديگران ساز خود را مي‌نوازند؟ چرا وقتي خطري بزرگ جامعه را تهديد مي‌کند و فرد فرد جامعه حکم سرنشينان يک کشتي را پيدا مي‌کنند و سرنوشت هر يک به ديگران پيوند مي‌خورد، برخي رفتاري از خود بروز مي‌دهند که با كنش جمعي و همبستگي اجتماعي در تضاد است و حتي به نوعي با سرنوشت جامعه بازي مي‌کنند! در نتيجه، نه سلامت خود را حافظند و نه قدمي شايسته در جهت سلامت ديگران برمي‌دارند. چرا؟ شايد در وضعيت عادي تن به مقررات ندادن چندان حساسيت‌برانگيز و بحران‌آفرين نباشد که در شرايط غيرعادي مثل شيوع ويروس کرونا.

اين روزها فراوان مي‌خوانيم و مي‌شنويم عده‌اي ـ ولو اندک ـ از رعايت شيوه‌نامه‌هاي ستاد ملي مقابله با کرونا سر باز مي‌زنند، وقعي به اطلاعيه‌هاي هشدارآميز اين ستاد و توصيه‌هاي بهداشتي مسئولان امر قائل نمي‌شوند. حتي گاه آشکارا در برابر دوربين رسانه ملي بر زبان مي‌آورند که اعتقادي به اين پروتکل‌ها نداريم. و چنان با اطمينان و حق به جانب اين عبارت را بر زبان مي‌آورند که پنداري از نوعي پشتوانه علمي برخوردارند و اين ويروس به اعتقاد و عدم اعتقاد آنها مرتبط مي‌شود!

تعجب‌آور است وقتي ديده مي‌شود با اين همه توصيه، برخي از زدن ماسک در محيط‌هاي شلوغ و مکان‌هاي سرپوشيده خودداري مي‌ورزند و آنگاه در گفتگو با خبرنگاران، اين بي‌انضباطي اجتماعي را به اعتقاد و عدم اعتقاد شخصي خود منتسب مي‌کنند! آيا اينان اين‌روزها واقعيت‌هاي گرانبار کشور و دنيا را نمي‌بينند؟ آيا از آمار مبتلايان و کشته‌هاي ناشي از بيماري ويروس کرونا باخبر نمي‌شوند؟ يا اينکه چشم خود را بسته‌اند و آن را سراسر دروغ انگاشته، انکار مي‌کنند؟ آيا اينان آنقدر سر در کار خود فروکرده‌اند که وقت و توان گوش سپردن و چشم دوختن به واقعيت‌هاي تلخ اين‌روزها را ندارند؟

آيا رفتار ناهماهنگ چنين افرادي به ضعف اطلاع‌رساني و يا فقدان مرجعيت رسانه‌اي مرتبط مي‌شود؟ در جايي که شعاع اخبار اين‌چنين دامن گسترده است و شيوع کرونا عالمگير شده و انعکاس اخبار مربوط به آن گوش فلک را کر کرده است، بعيد به نظر مي‌رسد رفتار ناهمسوي چنين افرادي را بتوان به ضعف اطلاع‌رساني يا فقدان مرجعيت رسانه‌اي نسبت داد. بلكه بايد گفت رفتار و گفتار آنها حاکي است که از قافله جهاني عقب‌اند و چنان که بايد اطلاعي از اين اوضاع و احوال ترسناک ندارند! گويا زمان نياز دارند تا خود را در اين شرايط پيدا کنند و با قافله دردمند جهاني هماهنگ شوند. کافي است به هنگام اخبار سراسري، دقايقي صرف شنيدن پاسخ‌ برخي شهروندان به پرسش‌هاي خبرنگاران رسانه ملي کنيم. آنجاست که درمي‌يابيم اين گفته صرفا يک ادعا نيست، با کمال تاسف نشان از يک واقعيت تلخ اجتماعي دارد. در موقعيتي که قاطبه هموطنان مسئوليت‌شناس، متعهدانه با رفتارهاي هماهنگ خود، جلوه‌هايي باشکوه و ماندگار از انضباط اجتماعي از خود نشان مي‌دهند، رفتار ناهماهنگ اين كسان را چگونه بايد توجيه کرد و چه عنواني را مي‌توان بر آنها اطلاق نمود؟ اكنون بد نيست نظري اجمالي به پاسخ‌هاي برخي شهروندان به پرسش خبرنگاران بيفکنيم:

يکي از شهروندان که بدون ماسک در ايستگاه مترو ايستاده بود در پاسخ به اين پرسش که: چرا ماسک نمي‌زني، با شوخي و خنده گفت: «مهم نيست، يا کرونا مي‌گيريم يا نمي‌گيريم»! او به گمانش با به کار بردن اين قضيه شرطي انفصالي (يا اين يا آن) پاسخ را به نوعي داده است و خيالش را آسوده است! البته که هر کس در اين هنگامة کرونايي، يا کرونا مي‌گيرد يا نمي‌گيرد! در اين زمينه کمترين ترديدي نيست. مهم اين است که کرونا نگرفت و با رعايت حداقل دستورالعمل‌ها، چون ماسک زدن، خود و ديگران را از ترکش اين ويروس مصون داشت.

جواني با اندامي به ظاهر ورزشي در پاسخ به پرسش خبرنگار، با خونسردي گفت: «‌خيالي نيست»! وي نيز مي‌خواست با طي کردن بي‌خيالي، از پرسش جدي خبرنگار فرار کند و دليلي نامعقول براي ماسک نزدن بتراشد.

شهروندي تهراني که نشان مي‌داد اين بيماري عالمگير را جدي نگرفته و کمترين نصيبي از شناخت عوارض زيانبار و مرگبار آن ندارد، در توجيه ماسک نزدن گفت: «مهم نيست، فوقش کرونا مي‌گيريم، اتفاق خاصي نمي‌افتد.» پاسخ قابل تأملي است! پنداري اين‌همه اتفاقات توان‌فرسا، از جمله به گام مرگ گرفتار آمدن يک ايراني در هر 9 دقيقه که در زيرنويس شبکه خبر مکرر نقش مي‌بندد، جملگي پيش او هيچ مي‌آيد! در همين راستاست پاسخ فرد ديگري که مي‌گفت: «اين بيماري چندان هم که مهمش جلوه مي‌دهند، اصلا مهم نيست. رسانه‌ها براي بازارگرمي مهمش کرده‌اند. مي‌خواهند جلب مخاطب کنند؛ چراکه شمار مرگهاي ناشي از انواع سرطان‌ها و تصادفات جاده‌اي به مراتب بيشتر است»! او خواسته با نگاه مقايسه‌اي از اهميت ويروس کرونا و نقش بالاي آن در مرگ و مير بکاهد تا بدين‌سان عمل خود را توجيه کند!

جواني در پاسخ به خبرنگار قاطعانه گفت: «من که کرونا ندارم، از خودم مطمئنم»! لابد فقط آنها که کرونا دارند، بايد ماسک بزنند.

ديگري در قامت يک فوق تخصص بيماري‌هاي عفوني اجتهاد کرده بود: «ماسک و بي‌ماسک توفيري در نتيجه امر ندارد. اين ويروس گريبان همه را خواهد گرفت. خدا بايد کمک کند تا از اين پديده خلاصي بيابيم»!

بگذريم از کساني که پرسش خبرنگار را جدي نمي‌گيرند و يا کساني که توجيهاتي براي ماسک نزدن خود مي‌آورند که در جاي خود قابل درنگ است؛ مثلا اين که: «نفسم مي‌گيرد»، «ديگر از ماسک زدن خسته شدم»، «فراموش کردم»، «همراهم نيست»، «در کيف دارم»، «حواسم نبود»، «نيازي نمي‌بينم»، «حالا که اتفاقي نيفتاده»، «لحظاتي پيش درآوردم»، «الان مي‌زنم» و...

رفتار اين دسته از افراد بي‌انضباط در وضعيت حساس کنوني کار خُردي نيست که بشود ناديده گرفت و از کنارش گذشت. اگر بي‌انضباطي اجتماعي به اتصال زنجيره انتقال ويروس کمک نکند که مي‌کند، يقينا کاري است در جهت ايجاد اختلال در زنجيره انضباط اجتماعي. بي‌انضباطي اجتماعي در اين شرايط سرنوشت‌ساز، ولو از سوي يک نفر، به طور طبيعي به توليد حلقه‌هايي از جنس خود مي‌انجامد و همين حلقه‌هاي نامتناجس است که بر شدت بحران مي‌افزايد و با شتاب، بحران پيش‌آمده را بيشتر مي‌کند.

اكنون چه بخواهيم و چه نخواهيم، ويروس کرونا به عنوان يک واقعيت تلخ با ماست. نمي‌توان زندگي را در حال حاضر مثل گذشته به حالت عادي برگزار کرد. اکنون کرونا در زندگي فردي و اجتماعي ما رخنه كرده است. اقتصاد داخلي و جهاني را سخت تحت‌الشعاع خود قرار داده است. به عبارتي، اين پديده كاملا زنده است و سايه سنگينش بر سر ماست.

كرونا دست به هر كاري مي‌زند تا ما را از پاي درآورد. ناجوانمردانه عده‌اي را از ما مي‌گيرد. بدجوري هم مي‌گيرد؛ چندان كه نتوانيم تشييع‌شان كنيم؛ چندان كه نتوانيم گرد هم آييم و مراسمي برگزار نماييم؛ چندان كه نتوانيم وداعشان كنيم. اين مهاجم ـ و نه ميهمان ـ با ما زندگي مي‌كند؛ هر جا که باشيم، در اطراف ماست. ربطي هم به اعتقاد و عدم اعتقاد ما به آن ندارد. چه به کارکرد بدش اعتقاد داشته باشيم و چه نداشته باشيم، کار خود را مي‌کند. کمترين اعتنايي هم به باور ما ندارد.

در شرايطي كه اين بيماري همچنان با قدرت تمام در حال ترکتازي است، چرا عده‌اي چشم خود را ‌بسته‌‌اند؟ چگونه مي‌توان واقعيتي را با اين‌همه عوارض زيانبار هيچ انگاشت و به شمار نياورد؟ به يقين نديدن آن، هيچ‌ تغييري در واقعيت خارجي ايجاد نمي‌كند. تصور اين‌كه اين‌ روزها اوضاع را کاملا عادي و معمولي بينگاريم، اصلا ممکن نيست. نمي‌توان گفت اتفاق بدي نخواهد افتاد و هر چه پيش آيد، خوش آيد؛ زيرا مقابله با اين پديده مرگبار، ضرورت است و نه انتخاب.

بر کسي پوشيده نيست که براي عبور از اين بحران بايد انضباط اجتماعي را جدي گرفت. براي چند مدتي هم که شده، بر رعايت اصل همگوني همت گمارد. اين همگوني است که مايه همياري و همبستگي اجتماعي مي‌شود؛ به حکم عبارت معروف: «السنخيه عله الانضمام»، همبستگي اجتماعي به افزايش ظرفيت جامعه براي کنش هماهنگ مي‌انجامد و اين کنش هماهنگ، متقابلا راهي براي فائق آمدن بر اين بحران مي‌گشايد.
Share/Save/Bookmark