روزی شخصی کاسه ای ماست در دست کنار دریا نشسته بود و ماست را قاشق قاشق به دریا می ریخت.
رهگذری از او پرسید، چه می کنی؟
او گفت: می خواهم دوغ درست کنم. آن رهگذر گفت: نمی شود.
او گفت: می دانم، اما اگر بشود چه می شود!
این داستان و حکایت را شاید همه شنیده یا خوانده باشند.
حکایت مصداق آنهایی است که می خواهند کاری محال و نشدنی را دنبال کنند و به آن هم برسند.
تلاشی بیهوده و بی ثمر که حاصلی ندارد.
آقای روحانی رئیس جمهور کشورمان در سفر به نیویورک و در سخنرانی خود در سازمان ملل، هر آنچه که لازم بود بیان کرد. بیان منطقی و مستدل که به کام بسیاری خوش آمد و شیرین بود و به کام بسیاری هم به تلخی گرایید.
خیلی ها در داخل تصور و گمان دیگری از سخنان و مواضع و رفتار رئیس جمهور در آمریکا داشتند. در چند روز گذشته بررسی روزنامه های وابسته به اصلاح طلبان، مطالب و عکس هایی که در صفحات نخست آنها به چاپ رسید، این شوق و ذوق وصف ناپذیر را نشان داده است.
مواضع اصولی رئیس جمهور تدبیر و امید نشان داد که او هم همچون روسای جمهور دیگر می داند که نمی توان در عرصه دیپلماتیک به طرف مقابل اعتماد کامل داشت به همین خاطر او سیاستی را پی گیری می کند تا از طرف مقابل هم دریافتی داشته باشد.
رئیس جمهور به خوبی و با درایت به همه آنچه که در روزنامه هایی خاص تبلیغ می شد، بی اعتنایی کرد.
هر آنچه که درباره دیدار و فشردن دست از سوی دو رئیس جمهور ایران و آمریکا منتشر شد، بی اثر بود. تلاش بسیاری شد تا این اتفاق بیفتد.
اما هوشیاری و هوشمندی یک سیاستمدار کهنه کار در این گونه مواقع خود را نشان می دهد.
گام های سریع برای رسیدن به نتیجه زود هنگام مانند سرابی است که تنها به چشم می آید. برای رسیدن به نتیجه مطلوب نیازمند گام های محکم و استوار همراه با درایت و سیاست لازم است.
دولت روحانی اگر به این نتیجه رسیده است که حل موضوع برنامه صلح آمیز هسته ای ایران به آمریکا گره خورده است، که البته در سخنان آقای روحانی در سازمان ملل به آن بیشتر پرداخت، نشان از تغییر در سیاست خارجی ایران در قبال تک گفت وگویی است.
همان سخنی که آقای روحانی هنگامی که نامزد ریاست جمهوری شده بود، درباره مذاکره با آمریکا گفته بود؛ «هنر این است که ما تهدید را به آسیب و آسیب را به فرصت تبدیل کنیم از این رو مذاکره با آمریکا امکان پذیر است اما سخت است. هر چند بنده معتقدم مذاکره با آمریکا راحت تر از مذاکره با اروپاست، چرا که اروپایی ها به دنبال آقا اجازه از آمریکا هستند.»
دولت کنونی هم به خوبی می داند که موضوع هسته ای بهانه ای است برای آمریکا تا فشارها را بر ایران بیشتر کند.
هنگامی که اوباما در سخنرانی خود خط قرمز کاخ سفید را امنیت رژیم صهیونیستی می داند، به خوبی آگاه است که یکی از مسائلی که جمهوری اسلامی ایران بدان تاکید و از نگاه ایدئولوژیکی به آن اعتقاد دارد، موضوع فلسطین و سرزمین های اشغالی توسط صهیونیست هاست.
نکته ای مهم در سخنان اوباما نهفته است. نکته ای راهبردی که نمی توان از آن به سادگی عبور کرد. اصلاح طلبانی که حل و فصل همه خصومت های آمریکا را با ایران در یک دست دادن که همواره در پایان کار و توافق انجام می شود، در اول کار می پندارند باید توجه داشته باشند که نمی توان با چنین اقدامی تهدیدات و فشارها را کم کرد چه اگر این سیاست در ظاهر به نتیجه بینجامد، در جای دیگری و به روش های متفاوتی بروز می یابد.
اگر هم در همان آغاز نتیجه برد برد حاصل نشود، مهر تاییدی بر بی اعتمادی همیشگی مردم ایران اسلامی و حاکمیت، بر این سیاست خواهد بود که نمی توان با شیطان بزرگ به تفاهم و توافق رسید.اکنون انتقادات اصلاح طلبان هم به روحانی آغاز می شود.
سرمقاله سیاست روز/محمد صفری