توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 21688
شنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۴۹
یادداشت رسالت
کمربند ایمنی ساخت درونی قدرت
عدم اتفاق نظر نخبگان فکری و ابزاری در یک کشور بر سر مسئله چگونگی تامین و استحکام اقتدار یکی دیگر از چالشهای محتمل در مسیر استحکام ساخت درونی قدرت است.
کمربند ایمنی ساخت درونی قدرت
اگر چه روندهای تاسیسی انقلاب اسلامی به واسطه ماهیت مترقی و اقتضائات جوانی این انقلاب توقف ناپذیر است اما در عین حال نمی توان منکر الزامات تثبیتی آن شد. یعنی این انقلاب به خاطر افق تمدن ساز خود در عین حالی که در مرحله تاسیس نقش ها و نهادهای واسط و مقتضی برای نیل به تمدن عظیم اسلامی است در عین حال به دوره تثبیت رسیده است و ساخت درونی خود را باید مستحکم کند. انقلاب اسلامی مانند هر موجود زنده دیگر از فراز گرفتن نمی هراسد اما طبیعی است از افتادن واهمه داشته باشد. مانند خودرویی که با سرعت مجاز در حال حرکت است اما در همان حال نیازمند کمربند ایمنی برای سرنشینان است. برداشت راقم این سطور از استحکام ساخت درونی قدرت که این روزها بارها مورد تاکید رهبر معظم انقلاب قرار گرفته شبیه همین کمربند ایمنی است که باید دور انقلاب بسته شود البته با این فرض که چنین کمربندی وارداتی نیست و باید روی مولفه های درونزای قدرت تکیه شود.

بدیهی است که امروزه اقتدار جوامع مختلف تابعی از قوه قهریه نیست و ترکیب هنرمندانه و هوشمندانه ای از قدرت نرم و قدرت سخت است. قدرت نرم از عناصری نظیر ایمان، هویت، مشروعیت، مقبولیت، وحدت ملی و تقریب مذاهب داخل کشور و قومیت ها، توافق نخبگی، الگو سازی، پیوستگی فرهنگی و تمدنی، نماد سازی و نشانه پردازی، تعادل ارزشی و بازتولید مدنی ارزشها و سایر مولفه های نرمی که
می تواند در استحکام ساخت درونی قدرت دخیل باشد تشکیل می شود و قدرت سخت از عواملی مانند اقتدار نظامی، توانمندی اقتصادی، پیشرفت های علمی و تکنولوژیک، گستره سرزمینی، متحدان خارجی و ... نضج پیدا می کند.ترکیب هوشمندانه مولفه های فوق الذکر و استحکام و تقویت آنها در مرحله اول با یک سری چالش ها روبه‌روست و در گام دوم نیازمند یک نخ تسبیح یا کلان تئوری است تا بتواند تمام بردارها را در سمت و سوی نهایی که همان تمدن اسلامی و ایرانی است هم جهت نماید. در ادامه به برخی چالشهای پیش رو و چارچوی پیشنهادی برای طراحی کلان تئوری اشاره می شود:۱- چالشهای استحکام ساخت درونی قدرت

۱-۱ نقش دولت ها

یکی از چالشهای متصور در استحکام ساخت درونی قدرت نقش فزاینده و یا کاهنده دولت ها در تقویت مولفه های نرم و سخت اقتدار است. در واقع همواره این نگرانی وجود دارد که آیا دولت های دوره ای به عنوان پیشانی نظام جمهوری اسلامی قادرند بر اقتدار کشور بیفزایند و یا با مواضع و کنش های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی خود موجب کاهش اقتدار کشور می شوند. مثلا در موضوع غرور ملی به عنوان یکی از
مولفه های نرم قدرت یک دولت با تصمیمات خود در عرصه سیاست خارجی تا چه اندازه می تواند مقوم باشد و یا تضعیف کننده.
۲-۱ پارادوکس های تاسیس و تثبیت یکی دیگر از چالشهای پیش روی استحکام ساخت درونی قدرت تضادهایی است که ممکن است در روندهای تاسیسی و تثبیتی رخ دهد. اینکه استحکام مولفه های درونی قدرت تا چه اندازه با تغییر خواهی و تجدید نظر طلبی انقلابی سازگار است.

مثلا تقویت روحیه ایران گرایی ممکن است یکی از مولفه های قدرت نرم باشد اما این پارامتر یعنی ملی گرایی تا چه اندازه می تواند با استانداردهای انسان انقلابی مسلمان که امت گرا است، سازگار باشد؟ در واقع در روند استحکام ساخت درونی قدرت باید مراقبت کرد که کمربند ایمنی اقتدار به قفل چرخی برای ماشین انقلاب اسلامی تبدیل نشود.

۱-۳ فقدان توافق نخبگی

عدم اتفاق نظر نخبگان فکری و ابزاری در یک کشور بر سر مسئله چگونگی تامین و استحکام اقتدار یکی دیگر از چالشهای محتمل در مسیر استحکام ساخت درونی قدرت است.اینکه در کشوری برخی از نخبگان تقویت اقتدار را در گرو برون گرایی و هضم شدن در فضای بین المللی به خصوص در حوزه های اقتصادی بدانند و از ظرفیت های داخلی غفلت کنند و در مقابل عده ای دیگر از نخبگان با تاکید بر درون زایی اقتدار اقتصادی، جریان دیگر را متهم به تضعیف اقتدار یک کشور کنند، می تواند به عنوان یک آسیب محتمل در روند استحکام مولفه های سخت و نرم قدرت موثر باشد. از سویی این ایده همواره مطرح بوده است که رفاه و اقتدار اقتصادی اگر چه یک نیاز لازم برای تقویت ساخت درونی قدرت است اما تا چه اندازه شرط کافی است؟ یعنی اگر امروز تمام مشکلات اقتصادی حل شد و مردم در نهایت رفاه کامل بودند آیا اقتدار اسلامی و ایرانی در شکل ایدآل آن پدید می آید؟ آیا تمرکز صرف بر موضوعات اقتصادی با روندهای تاسیسی و تثبیتی انقلاب اسلامی سازگار است؟

۲- چارچوب پیشنهادی برای کلان تئوری

نخ تسبیح و کلان تئوری برای تمدن سازی اسلامی و ایرانی قاعدتا باید بر امتیازات فرهنگی جامعه ما و اشتراکات مثبت تمدنی با سایر جوامع که شامل نظام آگاهی و تجارب بشری باشد، استوار گردد. نقطه اشتراک فرهنگ تشیع ایرانی با غرب و شرق در هزاره سوم، عقلانیت است منتهی با این امتیاز که این عقلانیت فارغ از معنویت نیست و اساسا در این باور اصیل عقلانیت بدون معنویت مانند عقلانیت فایده محور و لذت جو در غرب نوعی عقل بی عقال است که در بهترین حالت نتیجه اش وضعیت دهشتناک امروز جوامع غربی است. عقلانیت توام با معنویت همان کمربند ایمنی است که به تعبیر آرنولد توین بی مانند یک بافت روحانی دور تا دور نظام اسلامی می پیچد و تمام اجزای آن را در مسیر رسیدن به تمدن عظیم اسلامی و ایرانی متمرکز می کند. عقلانیت معنویت محور نقطه افتراق و امتیاز ما با غرب، شرق و گرایشات انحرافی از اسلام مثل جریانات تکفیری و سلفی است. این چارچوب پیشنهادی می تواند راهنمایی برای مطالعات بعدی در تدوین کلان تئوری در استحکام مولفه های ساخت درونی قدرت و در نهایت تمدن سازی اسلامی و ایرانی باشد.


یادداشت رسالت/صالح اسکندری
Share/Save/Bookmark