به گزارش خط نیوز به نقل از رجانیوز: در پی شهادت رئیس جمهور و شهدای همراه ایشان، مراسم سوگواری در هیات الزهرای دانشگاه شریف برگزار شد. حجت الاسلام قاسمیان، سخنران این جلسه با بیان آنکه براساس نظر امام خمینی، انقلاب به اشخاص گره نخورده است بلکه به مرام وابسته است، درباره جایگزینان احتمالی شهید رئیسی هشدارهای مهمی میدهد.
به گزارش رجانیوز؛ مشروح این سخنرانی بدین شرح است:
حوادث سنگین در تاریخ خیلی پیش آمده و قرآن اساساً نقل حوادث سنگین است و چیز دیگری نقل نمیکند. قصه حسینکرد شبستری را نمیخواهد نقل کند. همه نقلها چه از پیامبران دیگر، چه داستان خودش را قله به قله و قاف تا قاف روی حوادث سنگین میگذارد و حوادث سنگین را مایه برکت میداند. بستگی دارد که ما به پدیده چگونه نگاه کنیم.
بچهها پشت صحنه گفتند دور آقا دارد خالی میشود. گفتم: ابداً. این ادبیات قرآن نیست. قرآن میگوید: «وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ » ما مشکلی داریم که انشاءالله رفع خواهد شد و آن هم مشکل پوست اندازی است. در شرف اتفاق بزرگی قرار گرفتهایم که حضور جوانان و پیشرانان جوان در ماجرای انقلاب است.
گاهی حادثهای اتفاق میافتد که به حسب ظاهر خیلی سنگین است. بعد از احد، شهادت پیامبر(ص) پمپاژ خبری میشود. قرآن با سعه صدر این بحث را مطرح میکند که این اسلام و انقلابی که راه انداختهایم، به پیغمبرش هم وابسته نیست: «انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ» فرض کنید پیامبر(ص) کشته شده، شما قرار است برگردید؟
امام پس از شهادت شهید رجائی، این بحث را به صورت منبائی مطرح میکنند و میگویند انقلاب ما به اشخاص گره نخورده است، به مرام گره خورده است. اشخاص مهم هستند و من نمیخواهم اشخاص را زیر سئوال ببرم، ولی به اشخاص گره نخورده است. به مرامها گره خورده و به همین دلیل با آمدن و رفتن افراد صدمه نمیبیند. اگر مرام این سیستم حفظ شود، گارانتی دارد. تمام مبانی آن به قول معروف آش با جایش. رهبرش هم برود گارانتی دارد. موقعی که بحث رفتن امام بود، دست و دل همه خیلی میلرزید که چه خواهد شد؟ به دلیل اینکه داستان اسلام، پیغمبر پایه هم نیست، یعنی به شخص پیغمبر(ص) بند نیست. آن موقع هیچ کسی باور نمیکرد که ایشان چنین رهبر حکیم فرزانهای باشد. با قبول این مسئولیت کلاً ورق ایشان برگشت. حضرت آقا پیش از آن هم خیلی خوب بود، ولی نه تا این حد که شد. آقای هاشمی میگوید چند روز بعد رفتم خدمت آقا و گفتم بالاخره باید ایشان را کمک کنیم. رفتم و با ایشان صحبت کردم و دیدم آن کسی که ولایت را به ایشان داده، لوازمش را هم داده است. این حرف آقای هاشمی راجع به حضرت آقاست.
اگر این وضعیت در سیستم باشد، سیستم گارانتی است. آیه ۴۴ سوره مائده میگوید که گارانتی این چیست. میگوید اگر این طور باشد: «يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذينَ أَسْلَمُوا لِلَّذينَ هادُوا وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللهِ وَ كانُوا عَلَيْهِ شُهَداءَ» فقط انبیا نیستند که میتوانند کار را به دست بگیرند. دانشمندان هم به واسطه اینکه میتوانند همان راه را بروند، کار را به دست میگیرند. یعنی با گارانتی الهی، این تضمین شده است، البته چنانچه در مسیر، درست حرکت کنیم.
حوادث سنگین اتفاق میافتند، قرآن میگوید: «لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِه» قلوب مطمئن میشود: «لِیَرْبِطَ عَلی قُلُوبِکُمْ وَ یُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدام» در این حوادث سنگین است که نظام اسلام پیامبر(ص) مثل جریان بدر، بهقدری این اقدام برایش سخت و سنگین است که خود خدا به زبان میآید که: «وَ لَو تَوَاعَدتُّمْ لَاخْتَلَفْتُمْ فِي الْمِيعَاد» شما که آدم جنگ نبودید. به چه کسانی میگوید؟ به کسانی که تمام زار و زندگیشان را رها کرده و از مکه بلند شده و به مدینه آمدهاند و تا این حد حاضر شدهاند هزینه بدهند. در آنجا به آنها میگوید: «وَ لَو تَوَاعَدتُّمْ لَاخْتَلَفْتُمْ فِي الْمِيعَاد» اگر تواعد میکردید که بجنگید که قطعاً نمیجنگیدید، ولی : « وَ لکِن لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا» من میخواهم یک سناریو را با شما جلو ببرم. بالاخره منِ خدا که میتوانم سناریو را همین طوری جلو ببرم. اگر خدا بخواهد که خودش بلد است یک کارهائی را بکند، ولی نمیکند. میخواهد شما بکنید. اگر ببینید که شما را دوست دارد و شما هم نمیکنید، آن را در پاچه مبارک آن ملت میگذارد و یک گارانتی خاصی را تولید میکند.
این کار خداست که در کاسه طرف میگذارد و میگوید: «وَ لکِن لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا» من میخواستم که این کار انجام بشود. آن موقع است که میروید و میبینید که به صحنه بدر خوردید و میگوید: حالا درست شد! حالا وعدههایم را میآورم و ربط و پیوستار و پیوستگی شما را زیاد میکنم. قلوبتان را به هم بند میکنم. پاهایتان را محکم میکنم. به ملائکه میگویم: «إذْ يُوحِي رَبُّكَ إلى المَلائِكَةِ أنِّي مَعَكم فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا» به ملائکه میگویم من با شما هستم. بروید مؤمنی را تثبیت کنید. از آن طرف هم یک جریان رعب راه میاندازم: «سَأُلْقِي في قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ» اصلاً یک سناریو درست میکنم. روی چه چیزی؟ روی حادثهای که شما خودتان هم نمیخواستید. حادثه به حسب ظاهر سنگین و تلخ، ولی من این کارها را میکنم. تمحیص قلوب میکنم و باعث میشوم که مجاهدین شناخته شوند: « وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدِينَ مِنْكُمْ» به ابتلاء میکشانم که مجاهدین مشخص بشوند، غربالگریها صورت بگیرد. هزار تا کار میکنم برای اینکه عملکردم و سناریو به دست کس دیگری میافتد. او دارد بهترین تقدیرها و تدبیرها را انجام میدهد.
به ما هم میگوید نگوئید اگر نمیرفت، اگر هلیکوپتر این طوری بود، اگر مه نبود و فلان و بهمان طور بود یا نبود. میگوید چنین حرفی نزنید: « لِيَجْعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ» مگر شما قوه قضائیه یا شورایعالی امنیت ملی هستید؟ این کارها را به عهده آنها بگذارید. حرفش به مردم این است که: « لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا وَقَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِي الْأَرْضِ أَوْ كَانُوا غُزًّى لَوْ كَانُوا عِنْدَنَا مَا مَاتُوا وَمَا قُتِلُوا لِيَجْعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ» دردل همدیگر حسرت نکارید که اگر این جوری نبود، اگر پرواز نمیکرد، اگر مه نبود، تیم حفاظت چه کار میکرد و.... اینها حسرت ایجاد میکند. حسرت آمیز حرف نزنید. کسانی که باید وظیفهشان را دنبال کنند، این کار را میکنند تا ببینن این بحثها چه بوده است. کوتاهی کسی بوده؟ یا اتفاقی بوده که افتاده. الان وظیفه ما این نیست.
آقای رئیسی یک پرچمی را زد که نفر بعدی نمیتواند از آن فاصله بگیرد. دورههائی که داریم طی میکنیم، دورههائی هستند که به انقلابیگری صورتی شباهت ندارد. مردم این را نمیخواهند. برادر جان! دوره این جور چیزها تمام شده. کسانی که خودشان یا تیمهای اطرافشان صورتی عمل میکنند، پا در این عرصهها نگذارند. انقلاب دارد مرحله به مرحله جلو میرود. انقلاب در وضعیتی قرار گرفته که پیشرانها باید با نظام پیشوائی نسبت برقرار کنند. انشاءالله در محرم این بحث را به صورت مفصل توضیح خواهم داد. ولی خلاصهاش این است. ما یک نظام پیشوائی داریم که رهبری و حاکمیت است. یک نظام پیشرانها داریم که نخبگان هستند و حرف ولی را میفهمند. حلقههای میانی و انقلابی هستند.
اهل برائت نسبت به دشمنان هستند، اهل اعلان برائت نسبت به دشمنان هستند. اهل فهم سنن الهی هستند. اهل عمل بر طبق آن سنن الهی هستند. اینها نظامهای پیشرانها هستند. پیشرانها در قرآن تحت عنوان حواریون، ربّیون، ربّانیون و در ادبیات سیاسی تحت عنوان حلقههای میانی یا تحت عنوان مؤمنین و مؤمنات مطرح هستند. من مفصل این را انشاءالله بعداً از روی قرآن به شما نشان خواهم داد. باید چرخ دندههای نظام پیشوائی و پیشرانی با هم جور باشند. شماره این کفش باید به این پا بخورد. ممکن است که این کفش کفشی بوده که یک موقع کار میکرده، ولی الان در مقطعی هستیم که بهخصوص با این شهادت، یک مرحله امضا و بیمه شد و پرچم زده شد. یک وقت هست که این بچه، بچه است و هر کارخرابیای هم که بکند، همه قربان صدقهاش میروند. ولی وقتی بهتدریج بزرگ شد و به مراحل و حجتهای جدید دست پیدا کرد، بالغ شد، زن گرفت، بچهدار شد، دیگر یک چیزهائی به او نمیآید. اگر بخواهد بچه بازیهای گذشته را در بیاورد، کسی قربان صدقهاش نمیرود. اتفاقاً اینجا جائی است که همه تف و لعنتش میکنند که تو اندازه و موقعیت تاریخی خودت را نشناختی.
مردم با این شهادت و با این ابراز احساسات و همه این چیزها، مخصوصاً نظام پیشران، چون ما یک مردم داریم، یک نظام پیشران که بعداً همه اینها را در قرآن به شما نشان میدهم. فعلاً تا یک حدی از من قبول کنید. مردم با نظام پیشران فرق دارند. مردم، مردم و مورد احترام هستند، اما نظام پیشران، هافبکهای هجومی طراح هستند که اتفاقاً امروزه باید جوانها باشند. بعدها توضیح میدهم. این که گفتهاند: «فاستَبدَه بِبدايَة الشُّبان»جوانها بیایند این کارها را انجام بدهند. جوان خلاقی که: «فَإنهُم أحدَّ أذهاناً، وأسرَعُ حدسَاً» من این مثال را زیاد زدهام. این برنامه محفل که خیلی هم مورد استقبال واقع شد، من بارها و در جاهای مختلفی نشسته و این را گفتهام که این کار دهه هفتادی هاست این که شما نمیگذارید انقلاب پوست بیندازد و فکر میکنید که همه جا دارد خالی میشود، به خاطر این است که نگذاشتید پوست بیندازد تا جوانهائی به میدان بیایند و متوجه بشوید که احساس اشتباهی که ما پیرمردها نسبت به جوانها داریم که احساس ناپختگی، بلکه ناپزی میکنیم، احساس اشتباهی است.
وقتی در همان ابتدا برنامه محفل با من مطرح شد، گفتم: این قرتی بازیها یعنی چه؟ باید بنشینیم نیم ساعت سخنرانی کنیم. این جوری که نمیشود که دو تا نکته بگوئیم. این بخواند، آن بخواند و با هم جنگولکبازی در بیاورند. این چیست؟ اگر بنده پیرمرد ۵۰۰ سال مینشستم و فکر میکردم، ته آن به یک میز گرد قرآنی میرسیدم، ولی وقتی ۲۰۰ نفر جوان فکر کردند، نتیجهاش چیزی شد که همه رکوردهای صدا و سیما را با فاصله جابهجا کرد. این کار جوانهاست. ما فقط احساس ناپختگی زیادی در اینها میکنیم. بگذارید اشتباه کنند. اشکال ندارد. مگر سرداران رشید اسلام، در جنگ کم اشتباه کردند؟ یک موقعی کار در دستشان بوده است. نمیشود اجازه ندهیم جوانها وارد صحنه بشوند، از ترس این که نکند اشتباه کنند. مثل این است که بچهای را نگذارید هیچ کاری بکند و بگوئید خودم همه را انجام میدهم. بعد هم تصور میکنیم که ما تخمهای دو زردهای میکنیم که این جوانها بلد نیستند.
من میخواهم جوانها و پیشرانها را تشویق کنم. به اینکه آقای رئیسی و شرایط جدید مملکت، از غزه، از برائتها، از اتفاقاتی که افتاده، جا را برای مؤمنین آبکی تنگ کرده است. ما دو نوع مؤمن داریم. یک دسته مؤمنین مثل آبی و صورتی. در قرآن میگوید مؤمنین قاعد. مؤمنینی که میخواهند با دنیا تعامل کنند، بگویند، بخندند. دوره این نوع مؤمنین به پایان رسیده است. اگر این حجت جدیدی که « وعده صادق » درست کرد. اگر این حجت جدیدی که شهادت آقای رئیسی و تیم همراه او درست کرد. اگر این حجتهای جدید نادیده گرفته شوند، توگوشی دارد. هر حجتی در تاریخچه حجت میرود.
من این حرف را خیلی جاها گفتهام. حتی در کانالم هم گذاشتم. خیلیها گفتند داری حرف بسیار جسورانهای میزنی. آنها جواب میدهند. من گفتم: قطعاً جواب نمیدهند. گفتند: از کجا میگوئی؟ گفتم: به این دلایل و این آیات. مطلقاً جواب نمیدهند و جواب ندادند. چرا؟ دشمن و شیطان دستش به سمت حمله است. پای او به سمت فرار است. دشمن مثل کشتیگیرهائی است که مدام با دستشان به سر و کله حریف میزنند، ولی پایشان به سمت فرار است. یعنی عین آیه قرآن است که: «فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتان» وقتی که دو تا فئه با هم روبهرو میشوند. : «نَكَصَ عَلَى عَقِبَيْهِ » شیطانها فرار میکنند.
از رزمندهها بپرسید. میگوید وقتی که دشمن خیلی فشار میآورد، ما روی برج دیدهبانی میرفتیم و میدیدیم دارد فرار میکند. آن موقعی که دارد خیلی میزند، موقعی است که خیلی فرار میکند. این را دولت جدید، مجلس جدید و شرایط جدید باید بفهمند. برگشت به انقلابگریهای صورتی _ اگر لازم بود اسم میبردم _ برگشت به عقب است. چه خود آن آدم، چه اطرافیانش. امروز روزی است که جوانها باید به صحنه بیایند و ارتباطهای پیشرانی بگیرند و کار را با این مبانی انقلابی قرآنی بی برو برگردمان به دست بگیرند.
شهادت آقای رئیسی به نظر من امضا و بیمهای بود برای اینکه مردم بار دیگر اعلام کنند که ما انقلابیگری میخواهیم. ما صورتیبازی و آبکیبازی نمیخواهیم. لااقل نظام پیشران دارد این را میگوید. نظام پیشران مهم است، چون سر خطکننده نظامهای مردمی است. میخواهم بحث ضایع نشود و نمیگویم، ولی این را بدانید که نظامهای پیشران، پیشران و جهتدهنده به نظامهای مردمی هستند. نظامهای پیشران دارند فریاد میزنند که ما صورتیبازی نمیخواهیم و شهادت آقای رئیسی هم دارد همین را امضا میکند و نسبتی که دارند با این شهادت میگیرند.
بدانید که این حوادث سخت مملکت ما را یک گام پیش میبرد و اصلاً فهم ما را از موضوعات بیشتر میکند. بعضیها فکر میکنند داریم جو الکی میدهیم. در ماه رمضان که میگفتیم قطعه شهدا، میپرسید: چه فرقی دارد؟ نصف شب دستش را گرفتم و بردم قطعه شهدا. بوی عطری بود که از قطعهها بلند بود. سی هزار شهیدی که در بهشت زهرا دفن هستند. بعد او را بردم قطعه مردگان. پرسید: اینجا چرا این قدر خوفناک است؟ گفتم: همین است دیگر لامذهب! چون اینها مردهاند و آنها نمردهاند. آنها به یک حیات برتر دست پیدا کردهاند.
شهادت آقای رئیسی یک حسن داشت. رفتنشان بدانید که اتفاق مهمتری را در مملکت رقم میزند. ما نگران و دلواپس آقای رئیسی هستیم، نه نگران و دلواپس انقلاب. انقلاب با رفتن و نرفتنها، این طرف آن طرف نمیرود، به شرطی که مردم متوجه حجت زمان خودشان بشوند. اگر متوجه بشوند، گارانتی دارند « مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا» اگر متوجه نشوند، دیگر گارانتی ندارد. چون امت هم برای خودش نامه عمل دارد: «كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلَى كِتَابِهَا » و اگر به نامه عمل خودش پشت پا نزند و وظیفه تاریخی خودش را در این برههای که دیگر دشمنان کاملاً با پارس کردن پا به فرار گذاشتهاند _ میگویند سگی که پارس میکند نمیگیرد _ برگ برنده آقا با بحث برائت، کلاً فضای برائت را دارند و فضای مقابله با دشمن را نشان میدهند. نه اینکه بگوئید من که حاجی نیستم. آن کسی که حاجی است برود برائت. بحث فضای تولید برائت است: «لِّیْ عَمَلِیْ وَ لَكُمْ عَمَلُكُمْۚ-اَنْتُمْ بَرِیْـوْنَ مِمَّا اَعْمَلُ وَ اَنَا بَرِیْءٌ مِّمَّا تَعْمَلُوْن» ما با شما هیچ نسبتی نداریم. الکی خودت را به ما نچسبان.
و داخلیها هم به نام عقلانیت صورتیبازی در نیاورند. این نکته مهمی است که در آینده باید یک مقدار در موردش گفتگو کرد. نظام پیشوائی و نظام پیشرانی. چرخ دندههای اینها باید به هم بخورد و چفت بشود. اگر کسانی بیایند که به نظامهای پیشران ما و به این چرخ دندهها بی توجهی کنند، یا به تعبیر شما شان نیست یا نمیخواهند یا نمیتوانند یا هر چیز دیگری. نیایند. الان دیگر مملکت ما از حالت بچگی و صباوت درآمده و بالغ شده و شمشیر به دست است. حواسمان به مقطع تاریخ خودمان باشد.
مجدداً تسلیت عرض میکنم و از روح آزاد شده مرحوم شهید رئیسی و همراهانشان تقاضا داریم که خلاصه ما تازه الان تقاضا داریم. آن موقع در بدن گیر کرده بودید و تا یک حدی از شما انتظار بود. الان دیگر پیله را پاره کردهاید و دارید پروانهوار حرکت میکنید، از شما انتظار دیگری است. به ما و انقلابیون و کارها را کمک کنید. شمائی که دستتان در گرو رهبرتان بود، رهبر را هم دعا کنید، هم کمک بدهید. دستتان بازتر و توقع از شما بیشتر است. کمک بدهید که کارها انشاءالله به بهترین نحو جلو برود.