توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 55446
پنجشنبه ۳ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۴۱
گزارش «جوان آنلاین» از اتلاف وقت مردم در ادارات دولتی
مدیران تامین اجتماعی، یک روز خودتان ارباب رجوع شوید!
وقتی کارمان به ادارات دولتی می‌افتد از همان اول می‌دانیم که باید کفش‌های آهنی پای‌مان کنیم و زمان زیادی را منتظر بمانیم تا بالاخره بعد از چند روز از این اتاق به آن اتاق رفتن و امضا گرفتن از کارمند و معاون و رئیس آن اداره، کار را به سرانجام برسانیم. خدا نکند که در این رفت و آمد‌ها صبرمان لبریز شود و اعتراض کنیم. آن وقت است که کارمند مربوطه روی دنده لج می‌افتد و بیشتر از آنچه که باید ما را معطل می‌کند!
مدیران تامین اجتماعی، یک روز خودتان ارباب رجوع شوید!
به گزارش خط نیوز به نقل از جوان آنلاین : وقتی کارمان به ادارات دولتی می‌افتد از همان اول می‌دانیم که باید کفش‌های آهنی پای‌مان کنیم و زمان زیادی را منتظر بمانیم تا بالاخره بعد از چند روز از این اتاق به آن اتاق رفتن و امضا گرفتن از کارمند و معاون و رئیس آن اداره، کار را به سرانجام برسانیم. خدا نکند که در این رفت و آمد‌ها صبرمان لبریز شود و اعتراض کنیم. آن وقت است که کارمند مربوطه روی دنده لج می‌افتد و بیشتر از آنچه که باید ما را معطل می‌کند!

چند روز پیش بود که برای گرفتن وام بانکی نیاز به یک ضامن رسمی داشتم که نامه کسر از حقوق داشته باشد. فقط مادرم بود که حدود یک میلیون تومان هر ماه از تامین اجتماعی به حسابش واریز می‌شد و می‌توانست از این اداره برایم نامه بگیرد. برای همین به یکی از شعب تامین اجتماعی رفتیم و درخواست نامه کسر از حقوق دادیم و این اول راه پرماجرای‌مان بود.

اداره شلوغ بود و ۲۰ دقیقه‌ای طول کشید تا نوبت‌مان شود. آن وقت کارمند این شعبه تامین اجتماعی، برگه‌ای را به ما داد که سه بخش داشت. بخش اول را مادرم باید امضا می‌کرد. بخش دوم را خود اداره و بخش سوم هم مربوط به بانک می‌شد. مادرم شروع به پرکردن نامه کرد که وام برای کدام بانک و کدام شعبه و به چه مبلغی نوشته شود؛ و آخر هم آن را امضا کرد و به کارمند شعبه داد. این کارمند که یک خانم بود با صدای بلندش گفت: «چقدر؟ شما فقط ۶۰۰ هزار تومان در ماه می‌توانید ضامن شوید و بیشتر از آن را نمی‌توانم بنویسم!» تعجب کردم و گفتم: «مگر حقوق مادرم ۱ میلیون تومان نیست؟ چرا فقط ۶۰۰ هزار تومان؟» با عصبانیت جواب داد: «با من بحث نکن! فقط می‌توانید برای ۶۰ درصد از حقوق نامه کسری از حقوق بگیرید! بنویسم یا نه؟» با اینکه این حرف که شاید یک قانون هم باشد بی‌منطق بود! اما قبول کردیم و بخش دوم نامه را پر کرد و برگه را به ما داد و گفت: «این فرم را به بانک می‌بری و می‌گویی بخش سوم آن را پر کند و بعد آن را می‌آوری تا نامه را صادر کنم!» تعجب کردم و پرسیدم: «چرا نامه را همین الان نمی‌دهید؟ من که خودم می‌دانم مبلغ وام و اقساط آن چقدر است؟ خب شما به همان رقمی که می‌دانم نامه را بنویسید.» این کارمند عصبانی شد و صدایش را بلندتر کرد و گفت: «اینقدر بحث نکن! بخشنامه جدید تامین اجتماعی است باید بانک این برگه را امضا کند و بعدا نامه کسر از حقوق را می‌زنیم، وگرنه نامه بی نامه!»

چاره دیگری نداشتیم و باید آن چیزی که کارمند می‌گفت: را انجام می‌دادیم. برای همین نامه را برداشتم و به بانک که فاصله زیادی با اداره تامین اجتماعی داشت، رفتم. در آنجا مشکل پیش آمده را توضیح دادم و گفتم که تامین اجتماعی مبلغ ۸۰۰ هزار تومان را نمی‌پذیرد. خوشبختانه بخت با من یار بود و بعد از چند دقیقه صحبت با رئیس بانک، آن‌ها پذیرفتند که همین نامه با مبلغ ۶۰۰ هزار تومان کسر از حقوق را قبول کنند! برای همین کارمند بانک شروع به پر کردن بخش سوم نامه تامین اجتماعی کرد و در جا‌های خالی برگه، مبلغ و اقساط وام را نوشت و آن را با مهر و امضا، تحویل من داد.

فردای آن روز دوباره به همراه مادرم به اداره تامین اجتماعی رفتیم. این‌بار اداره شلوغ‌تر از روز قبل بود و باز هم منتظر نشستیم. وقتی نوبت‌مان شد با خوشحالی که دیگر می‌توانیم نامه ضمانت را تحویل بگیریم به سمت کارمند اداره رفتیم و نامه را به او دادیم، اما این کارمند گفت: «اشتباه است، باید بانک این جمله را بنویسد که: «حداکثر سقف شعبه گواهی گردد.» من که دیگر صبرم لبریز شده بود، گفتم: «یعنی چه؟ شما نوشتید ۶۰۰ هزار تومان قسط و گفتید که بانک هم برگه را پر کند! خب از اول می‌گفتید که علاوه بر پر کردن برگه این جمله را هم برایتان بنویسد!» کارمند شعبه برگه را برگرداند و گفت: «همین که گفتم. باید این جمله را بنویسد!» خیلی عصبانی بودم و به این فکر می‌کردم که نه فقط من! مادرم هم بازیچه کار‌های اداری و زمان‌بر تامین اجتماعی شده و آن‌طور که به نظر می‌رسید باید روز سوم هم به اینجا می‌آمدیم تا قبول کنند نامه ضمانت را به ما بدهند! برای همین همان روز به بانک رفتم و گفتم که جمله درخواستی تامین اجتماعی را در برگه اضافه کند.

روز سوم شد و کمی دیرتر به شعبه رسیدیم. باز هم شلوغی جمعیت و نیم ساعت انتظار تا نوبت‌مان شود! آن‌وقت برگه را به کارمند اداره دادم و او گفت که صبر کنیم تا متن نامه تنظیم شود. بازهم منتظر ماندیم و به مراجعه‌کنندگان نگاه می‌کردیم که تعدادشان خیلی زیاد است، اما فقط ۳ نفر از کارکنان آن هم خیلی آرام و بدون هیچ عجله‌ای جوابگوی کارهای مردم هستند. آن‌ها حتی به خودشان زحمت نمی‌دادند که توضیحات کامل بدهند؛ و نتیجه‌اش می‌شد همان اتفاقی که برای من افتاد که برای ننوشتن فقط یک جمله دوباره به تامین اجتماعی برگردم و در صف انتظارشان بمانم.

بالاخره نامه آماده شد و آن را گرفتیم! اما کارمند شعبه گفت: «حالا نامه را ببر اتاق کناری و بگو که آن را امضا کنند!» من که دیگر صبرم لبریز شده بود به سمت اتاق رفتم که همان موقع در را بستند و گفتند: «ساعت نماز و ناهار است! داخل نیایید، نیم ساعت دیگر!» من هم اصرار می‌کردم که «دیرم شد و باید زودتر به محل کارم بروم، لطفا فقط یک امضا!»، اما توجهی نکردند و در را کامل بستند!

اما مگر می‌شود اینقدر نسبت به مردم بی‌تفاوت باشند؟ این‌ها که حقوق‌هایشان از پول‌های مردم است، چرا این‌قدر باعث ناراحتی ارباب‌رجوع و اتلاف وقت او می‌شوند؟ چرا طوری رفتار می‌کنند که انگار از مردم طلب‌کارند؟ باید یک روز مسئولان بالادستی به عنوان یک ارباب رجوع به ادارات مراجعه کنند و رفتار کارکنان را از نزدیک ببیند. باید سرزده بیایند و ارزیابی کنند که آیا تمام کسانی که روی این صندلی‌ها نشسته‌اند لیاقت ادامه کار را دارند؟
Share/Save/Bookmark