کد مطلب: 20614
سه شنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۲ ساعت ۱۷:۵۲
الف نوشت:
هژمونی تدلیسسازان
ماجرای انتخاب شهردارِ تهران نشان داد که چه اشتهای سیرناپذیری برای قبضهکردن قدرت از سوی پنجاه و یکدرصدیها وجود دارد و اتفاقا این منش و روش است که آینده کنشهای سیاسی آنان را به خوبی برای همگان آشکار میسازد.
الف نوشت؛ سیاستِ ایرانی را در سی و چند ساله اخیر، میتوان از چشماندازهایی مختلف بازخوانی کرد و هر بار در آن، نکتههایی تازه یافت؛ یعنی همه آنچه در گزارشی طولی از تاریخ برجای میماند، به اشاره یک کاوش مقطعی و عرضی، دگرگون میشود و واجد معانی گسترده و نو. یک نمونه جالبتوجه از این اتفاق در زمانهِ ما، توفق پنجاه و یک درصدیها بر حوزههای عمومی و خصوصی است که لااقل در 2-3 دهه اخیر بیسابقه است و از آنجا که اقلیت و اکثریت مفهومی متغیر است، همین پیروزیهای اکثریتِ نسبی (در ریاستجمهوری، ریاست شورای شهر تهران و...) را میشود به اعتباری جابهجایی اکثریت و اقلیت فرض کرد و دربابِ آن، نظریهپردازی. اما انتخاب سهباره شهردار کنونی تهران بدین سمت را نمیشود با چنین منطقی، تفسیر کرد و معنایش را دریافت؛ آنهم در دورهای که برخی یکهتازان، زمام امور را بهدست گرفتهاند و خود را متعادلترینِ افراد مینامند.
اول. اصولگرایانْ روی کاغذ، نه تنها در شورای شهر تهران اکثریت داشتند، بلکه تقریبا در تمامی شهرهای عمده کشور در چنین شرایطی قرار گرفته بودند؛ این سخن، با توجه به همزمانی انتخابات شوراها و ریاستجمهوری نشانه آن بود که بدنه رایدهندگان، اگر چه در مصداق انتخابات ریاستجمهوری (بهدلیل اختلافهای درونی وسیع)، توان تشخیص گزینه مطلوب را از دست دادند، اما در انتخابی کلان، همچنان به اصولگرایان در اداره فضای عمومی (و شهری) اعتماد داشته و دارند.
هیاهوی بسیار درباب نتیجه انتخابات و کمتر تحلیلشدن پایگاه رای نامزدها، موجب آن شد تا چنین مباحثی مورد غفلت قرار گیرند و در نتیجه این شبهه بهوجود آمد که اکثریت در شورای تهران، از آنِ اصولگراها نیست. متعاقب این برداشت، در یک فراگرد تبلیغی وسیع، انتخاب شهردار قبلی، با اما و اگر و حرف و حدیث روبهرو گردید و کار به انتخاب رئیس شورا رسید و در عمل یارگیریهای انجامشده، نتیجه را تغییر داد.
دوم. در این یارگیریها برخی از آنانی که به نام اصولگرایی وارد شورا شده بودند، راهشان را کج کردند و بارشان را در جایی دیگر نهادند؛ این اتفاق زیرِ سایه فشارها و تهدیدها و تطمیعهای گسترده رخ داد تا آنجا که آشکارا رای به رئیس جدید شورا، همراه بود با امتیازاتی نظیر منشیگری در شورا و یا مضایقی نظیر از دست دادن مسوولیت برخی مصادر غیرسیاسی. فراتر از این اقداماتِ کاملا عینی پیشِ پا افتاده (که نمونه دیگرش در روز رایگیری برای شهردار و تعیین عنوان معاونت نظارت شورا رخ داد)، طراحیهای بزرگتری هم صورت گرفت؛ ورود برخی از ارشدترین چهرههای حامی نامزد رقیب به صحنه بسیار موثر بود که در وجهی از این رفتارها استفاده تبلیغاتی میشد (همچون شایعهسازی درباب نظر مخالف نداشتن رهبری انقلاب با یک فرد) و یا عملا برای برهمزدن بازی به کار میرفتند (تا حد ترغیب برخی کهنهکاران سیاسی به نامزدی در سمت ریاست شورا).
هجمه رسانهای مکمل به اصولگراها و تقویت رقبا را نیز در این زمینه باید درنظر گرفت که انبوهی از خبرپراکنیها، خط و نشان کشیدنها، هشداردادنها و... را نشان میداد و تایید میکرد که یک برنامه خزنده و در پارهای اوقات، تدلیسسازمانیافته در پشت صحنه در جریان است.
سوم. به هر روی این اقدامات نتیجهبخش نشد و سلسله پیروزیهای اصلاحطلبان در این نقطه متوقف شد؛ شهردار تثبیتشدهْ اگر چه وعده داد که اصلاحطلبان را همراه خود میداند، اما به هیچ وجه از سوی آنها، در دوره فشرده رقابت چنین کلماتی را نشنید؛ آشکارا تهدید به افشاگری شد، بخشهای نرمافزاری اقداماتاش زیر سوال رفت و برخی از همپیمانانش را در طرف مقابل دید.
بخش نهایی این رقابت در روزی رخ داد که طی یک برنامهریزی دیگر، رئیسِ جدید دانشگاه آزاد در آستانه برکناری نمایانده شد تا این پیغام به همگان داده شود که معنای «وحدت ملی» مد نظر، در چارچوب پیوستن به یک گروه و طیف سیاسی مشخص تعریف میشود و نه بیشتر. علاوه بر این باید به حملات گسترده به برخی اعضای میانه شورا که به شهردار جدید رای دادهاند (و دقیقا در فهرست انتخاباتی حامی او نیز حضور داشتهاند)، حذف آنها از احزابِ متعلق به اصلاحطلبان، نادیده گرفتن راهبردهای غیرشرافتمندانه برای تغییر نظر اعضای غیرسیاسی و انبوهی دیگر از تلاشهای نامتعارف در اینباره اشاره کرد.
***
شهرداری حتما در چهارسالهای همراه با سنگاندازی از آنِ اصولگراها شده است و جریانی که خود را بازنده میداند، چندان آرام و ساکت نخواهد ماند و با تمام قوا و همه عرصهها در پیِ بسط هژمونی خویش برخواهد آمد؛ اما ماجرای انتخاب شهردارِ تهران نشان داد که چه اشتهای سیرناپذیری برای قبضهکردن قدرت از سوی پنجاه و یکدرصدیها وجود دارد و اتفاقا این منش و روش است که آینده کنشهای سیاسی آنان را به خوبی برای همگان آشکار میسازد.