توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 15907
پنجشنبه ۶ تير ۱۳۹۲ ساعت ۱۵:۴۳
چیستی رجعت در کلام آیت‌الله مکارم شیرازی
هدف از رجعت قبل از رستاخیز عمومى انسان‌ها چیست
آیت‌الله مکارم شیرازی می‌گوید: این نیز قابل توجه است که احیانا خرافات بسیارى با مسأله رجعت آمیخته شده که چهره آن‌ را در نظر بعضى دگرگون ساخته است، لازم است پایه را بر احادیث صحیح بگذاریم و از احادیث مخدوش و مشکوک بپرهیزیم.
یکی از سؤالات درباره رجعت این است که فلسفه رجعت چیست؟ و چرا عده‌ای رجعت می‌کنند؟ هدف از رجعت قبل از رستاخیز عمومى انسان‌ها چیست؟

پاسخ این مطلب در تفسیر نمونه، بعد از بحث مشروح درباره امکان و وقوع رجعت بیان شده است.

رجعت از عقاید شیعه است

«رجعت» از عقائد معروف شیعه است و تفسیرش در یک عبارت کوتاه چنین است: بعد از ظهور حضرت مهدى علیه‌السلام و در آستانه رستاخیز گروهى از «مؤمنان خالص» و «کفار و طاغیان بسیار شرور» به این جهان باز مى‏‌گردند، گروه اول مدارجى از کمال را طى مى‌‏کنند، و گروه دوم کیفرهاى شدیدى مى‏‌بینند.

مرحوم «سید مرتضى» که از بزرگان شیعه است چنین مى‏‌گوید: «خداوند متعال بعد از ظهور حضرت مهدى گروهى از کسانى که قبلا از دنیا رفته‏‌اند به این جهان باز مى‏‌گرداند، تا در ثواب و افتخارات یارى او و مشاهده حکومت حق بر سراسر جهان شرکت جویند، و نیز گروهى از دشمنان سرسخت را باز مى‏‌گرداند تا از آنها انتقام گیرد.

سپس مى‏‌افزاید: دلیل بر صحت این مذهب این است که هیچ عاقلى نمى‏‌تواند قدرت خدا را بر این امر انکار کند چرا که این مساله محالى نیست، در حالى که بعضى از مخالفین ما چنان این موضوع را انکار مى‏‌کنند که گویى آن را محال و غیر ممکن مى‏‌شمرند.

بعد اضافه مى‏‌کند: دلیل بر اثبات این عقیده اجماع امامیه است زیرا احدى از آنها با این عقیده مخالفت نکرده است» (سفینة البحار جلد 1 صفحه 511 (ماده رجع))

گروه کمی از شیعه منکر رجعتند

البته از کلمات بعضى از قدماى علماى شیعه و همچنین از سخنان مرحوم طبرسى در مجمع البیان بر مى‏‌آید که اقلیت بسیار کوچکى از شیعه با این عقیده مخالف بودند، و رجعت را به معنى بازگشت دولت و حکومت اهل بیت علیه‌السلام تفسیر مى‏‌کردند، نه بازگشت اشخاص و زنده شدن مردگان، ولى مخالفت آنها طورى است که لطمه‏‌اى به اجماع نمى‏‌زند.

آیا رجعت، امکان دارد؟

به هر حال در اینجا بحث‌هاى فراوانى است که براى خارج نشدن از طرز بحث تفسیرى به صورت فشرده در اینجا مى‏‌آوریم:

1- بدون تردید احیاى گروهى از مردگان در این دنیا از محالات نیست، همانگونه که احیاى جمیع انسانها در قیامت کاملا ممکن است و تعجب از چنین امرى همچون تعجب گروهى از مشرکان جاهلیت از مساله معاد است و سخریه در برابر آن همانند سخریه آنها در مورد معاد مى‏‌باشد، چرا که عقل چنین چیزى را محال نمى‏‌بیند، و قدرت خدا آن چنان وسیع و گسترده است که همه این امور در برابر آن سهل و آسان است.

2- در قرآن مجید، وقوع رجعت اجمالا در پنج مورد از امتهاى پیشین آمده است.

الف- در مورد پیامبرى که از کنار یک آبادى عبور کرد در حالى که دیوارهاى آن فرو ریخته بود و اجساد و استخوانهاى اهل آن در هر سو پراکنده شده بود، و از خود پرسید چگونه خداوند اینها را پس از مرگ زنده مى‏‌کند، اما خدا او را یکصد سال میراند و سپس زنده کرد و به او گفت چقدر درنگ کردى؟

عرض کرد یک روز یا قسمتى از آن، فرمود نه بلکه یکصد سال بر تو گذشت (آیه 259 سوره بقره).

این پیامبر، عزیر باشد یا پیامبر دیگرى تفاوت نمى‏‌کند، مهم صراحت قرآن در زندگى پس از مرگ است در همین دنیا (فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ).

ب- قرآن در آیه 243 سوره بقره سخن از جمعیت دیگرى به میان مى‏‌آورد که از ترس مرگ (و طبق گفته مفسران به بهانه بیمارى طاعون از شرکت در میدان جهاد خوددارى کردند و) از خانه‌‏هاى خود بیرون رفتند خداوند فرمان مرگ به آنها داد و سپس آنها را زنده کرد. (فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ).

گرچه بعضى از مفسران که نتوانسته‌‏اند وقوع چنین حادثه غیر عادى را تحمل کنند آن را تنها بیان یک مثال شمرده‏‌اند، ولى روشن است که این گونه تاویلات در برابر ظهور بلکه صراحت آیه در وقوع این مساله، قابل قبول نیست.

ج- در آیه 55 و 56 سوره بقره درباره «بنى اسرائیل» مى‏‌خوانیم که گروهى از آنها بعد از تقاضاى مشاهده خداوند گرفتار صاعقه مرگبارى شدند و مردند، سپس خداوند آنها را به زندگى بازگرداند تا شکر نعمت او را بجا آورند (ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ).

د- در آیه 110 سوره مائده ضمن بر شمردن معجزات عیسى علیه‌السلام مى‏‌خوانیم: «وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِی» تو مردگان را به فرمان من زنده مى‏‌کردى.

این تعبیر نشان مى‏‌دهد که مسیح علیه‌السلام از این معجزه خود (احیاى موتى) استفاده کرد، بلکه تعبیر به فعل مضارع (تخرج) دلیل بر تکرار آن است و این خود یک نوع رجعت براى بعضى محسوب مى‏‌شود.

ه: بالآخره در سوره بقره در آیه 73 در مورد کشته‌‏اى که در بنى اسرائیل براى پیدا کردن قاتلش نزاع و جدال برخاسته بود، قرآن مى‏‌گوید: دستور داده شد گاوى را با ویژگی‌هایى سر ببرند و بخشى از آن را بر بدن مرده زنند تا به حیات بازگردد (و قاتل خود را معرفى کند و نزاع خاتمه یابد) (فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها کَذلِکَ یُحْیِ اللَّهُ الْمَوْتى‏ وَ یُرِیکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ‏)

علاوه بر این پنج مورد، موارد دیگرى در قرآن مجید دیده مى‏‌شود همچون داستان اصحاب کهف که آن نیز چیزى شبیه به رجعت بود، و داستان مرغهاى چهارگانه ابراهیم علیه‌السلام که بعد از ذبح بار دیگر به زندگى بازگشتند تا امکان معاد را در مورد انسانها براى او مجسم سازند که در مساله رجعت نیز قابل توجه است.

به هر حال چگونه ممکن است کسى قرآن را به عنوان یک کتاب آسمانى بپذیرد و با اینهمه آیات روشن باز امکان رجعت را انکار کند؟ اساسا مگر رجعت چیزى جز بازگشت به حیات بعد از مرگ است؟

مگر رجعت نمونه کوچکى از رستاخیز در این جهان کوچک محسوب نمى‏شود؟

کسى که رستاخیز را در آن مقیاس وسیعش مى‏‌پذیرد، چگونه مى‏تواند خط سرخ بر مساله رجعت بکشد؟ و یا آن را بباد مسخره گیرد؟ و یا همچون احمد امین مصرى در کتاب فجر الاسلام بگوید: «الیهودیة ظهرت بالتشیع بالقول بالرجعة!» (آئین یهود دیگرى در مذهب شیعه به خاطر اعتقاد به رجعت ظهور کرده است!).

راستى چه فرقى میان این گفتار احمد امین، و تعجب و انکار اعراب جاهلیت در مقابل معاد جسمانى است؟!

آیا رجعت واقع می‌شود؟

3- آنچه تا به اینجا گفتیم امکان رجعت را ثابت مى‏‌کرد آنچه وقوع آن را تایید مى‏‌کند روایات زیادى است که از جمعى از ثقات از ائمه اهل بیت علیهم‌السلام نقل شده است، و از آنجا که بحث ما گنجایش نقل آنها را ندارد کافى است آمارى را که مرحوم علامه مجلسى از آن جمع آورى کرده است بازگو کنیم او مى‏‌گوید:

چگونه ممکن است کسى به صدق گفتار ائمه اهل بیت ایمان داشته باشد و احادیث متواتر رجعت را نپذیرد؟ احادیث صریحى که شماره آن به حدود دویست حدیث مى‏‌رسد که چهل و چند نفر از راویان ثقات، و علماى اعلام، در بیش از پنجاه کتاب آورده‏‌اند ... اگر این احادیث متواتر نباشد چه حدیثى متواتر است؟! (بحار الانوار جلد 53 صفحه 122)

فلسفه رجعت چیست؟ ‏

مهمترین سؤالى که در برابر این عقیده مطرح مى‏‌شود این است که هدف از رجعت قبل از رستاخیز عمومى انسانها چیست؟

با توجه به آنچه از روایات اسلامى استفاده مى‏‌شود این موضوع جنبه همگانى ندارد، بلکه اختصاص به مؤمنان صالح‏‌العملى دارد که در یک مرحله عالى از ایمان قرار دارند، و همچنین کفار و طاغیان ستمگرى که در مرحله منحطى از کفر و ظلم قرار دارند، چنین به نظر مى‏‌رسد که بازگشت مجدد این دو گروه به زندگى دنیا به منظور تکمیل یک حلقه تکاملى گروه اول و چشیدن کیفر دنیوى گروه دوم است.

به تعبیر دیگر، گروهى از مؤمنان خالص که در مسیر تکامل معنوى با موانع و عوائقى در زندگى خود روبرو شده‏‌اند و تکامل آنها ناتمام مانده است حکمت الهى ایجاب مى‏‌کند که سیر تکاملى خود را از طریق بازگشت مجدد به این جهان ادامه دهند، شاهد و ناظر حکومت جهانى حق و عدالت باشند و در بناى این حکومت شرکت جویند، چرا که شرکت در تشکیل چنین حکومتى از بزرگترین افتخارات است.

و بعکس گروهى از منافقان و جباران سرسخت علاوه بر کیفر خاص خود در رستاخیز باید مجازاتهایى در این جهان، نظیر آنچه اقوام سرکشى مانند فرعونیان و عاد و ثمود و قوم لوط دیدند ببینند، و تنها راه آن رجعت است.

امام صادق علیه‌السلام در حدیثى مى‏‌فرماید: «ان الرجعة لیست بعامة، و هى خاصة، لا یرجع الا من محض الایمان محضا، أو محض الشرک محضا» رجعت عمومى نیست بلکه جنبه خصوصى دارد، تنها گروهى بازگشت مى‏‌کنند که ایمان خالص یا شرک خالص دارند» (بحار الانوار جلد 53 صفحه 39)

ممکن است آیه 95 سوره انبیاء: «وَ حَرامٌ عَلى‏ قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها أَنَّهُمْ لا یَرْجِعُونَ» (حرام است بر شهرهایى که بر اثر گناه نابودشان کردیم که بازگردند آنها هرگز باز نمى‏‌گردند) نیز اشاره به همین معنى باشد، چرا که عدم بازگشت را در مورد کسانى مى‏‌گوید که در این جهان به کیفر شدید خود رسیدند و از آن روشن مى‏‌شود گروهى که چنین کیفرهایى را ندیدند باید بازگردند، و مجازات شوند (دقت کنید).

این احتمال نیز وجود دارد که بازگشت این دو گروه در آن مقطع خاص تاریخ بشر به عنوان دو درس بزرگ و دو نشانه مهم از عظمت خدا و مساله رستاخیز (مبدء و معاد) براى انسانها است، تا با مشاهده آن به اوج تکامل معنوى و ایمان برسند و از هیچ نظر کمبودى نداشته باشند.

اعتقاد به رجعت با آزادی اراده انسان منافات ندارد

5- بعضى تصور کرده‏‌اند اعتقاد به رجعت با اصل آزادى اراده و اختیار بشر سازگار نیست.

از آنچه در بالا گفتیم روشن مى‏‌شود که این اشتباه محض است زیرا بازگشت آنها به این جهان در یک شرائط عادى است و از آزادى کامل برخوردارند.

و اینکه بعضى مى‏‌گویند ممکن است جباران و کفار سرسخت بعد از رجعت توبه کنند و به سوى حق بازگردند، جوابش این است که این گونه افراد آن چنان در ظلم و فساد و کفر فرو رفته‏‌اند که این امور جزء بافت وجودشان شده و بازگشتى‏ در آن متصور نیست.

همانگونه که قرآن در پاسخ جمعى از دوزخیان که در قیامت تقاضاى بازگشت به دنیا براى جبران خطاهاى خود مى‏‌کنند مى‏‌گوید: «وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ» یعنی اگر آنها بازگردند دگر بار همان امورى را که از آن نهى شده‏‌اند انجام مى‌‏دهند (انعام آیه 28).

و نیز اینکه بعضى گفته‌‏اند: رجعت با آیه 100 سوره مؤمنون سازگار نیست، زیرا طبق این آیه مشرکان تقاضاى بازگشت به جهان مى‏‌کنند تا عمل صالح انجام دهند و مى‏‌گویند: «رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکْتُ» اما به آنها پاسخ منفى داده مى‏‌شود و گفته مى‏‌شود «کَلَّا إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها» پاسخ آن با توجه به اینکه این آیه عام است و رجعت خاص است روشن مى‏‌شود. (دقت کنید).

6- آخرین سخن اینکه شیعه در عین اعتقاد به رجعت که آن را از مکتب ائمه اهل بیت علیهم‌السلام گرفته است، منکران رجعت را کافر نمى‏‌شمرد، چرا که رجعت از ضروریات مذهب شیعه است، نه از ضروریات اسلام، بنا بر این رشته اخوت اسلامى را با دیگران به خاطر آن نمى‏‌گسلد ولى به دفاع منطقى از عقیده خود ادامه مى‏‌دهد.

لزوم پرهیز از احادیث مخدوش و مشکوک

این نیز قابل توجه است که احیانا خرافات بسیارى با مساله رجعت آمیخته شده که چهره آن را در نظر بعضى دگرگون ساخته است، لازم است پایه را بر احادیث صحیح بگذاریم و از احادیث مخدوش و مشکوک بپرهیزیم.

با توجه به همین مقدار که در اینجا آوردیم پاسخ حملات ناآگاهانه بعضى از مفسران اهل تسنن به شیعه (همانند آنچه آلوسى در روح المعانى ذیل آیات مورد بحث آورده) روشن مى‏‌شود که این ایراد کنندگان چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند.
Share/Save/Bookmark