کد مطلب: 20405
يکشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۵۱
سرمقاله سیاست روز
خالدبن ولید و مواضع برخی سیاسیون
آنهایی که در سال ۶۹ صدام را خالدبن ولید خواندند و زمان را مناسب برای همراهی او در مقابل آمریکا تصور کردند، همانهایی هستند که با شکلگیری دولت اصلاحات، اصلاح طلب شدند و تساهل و تسامح را پیشه کردند .
11 مرداد 1369 یادآور اتفاقی است که تحولات آینده را رقم زد. تنها چند سال از پایان دفاع مقدس و جنگ عراق علیه ایران گذشته بود که صدام به کویت حمله کرد و آن را یکی از استانهای خود نام گذاشت. در این میان صدام از ایران هم برای یاری او دعوت کرد در آن زمان برخی شخصیتهای کشورمان از این دعوت استقبال کردند. این استقبال با واکنشهایی هم همراه بود. مشارکت ایران با جنگافروزی و تجاوز صدام در حمله به کویت میتوانست در همان هنگام بسیاری از معادلات منطقهای را بر هم بزند و ایران را وارد جنگی کند که آینده آن برای ما تیره و تار و نامعلوم بود.
واقعا آنهایی که در آن تاریخ صدام را «خالدبن ولید» خطاب کردند و به دعوت او هم لبیک گفتند و حتی خواهان همراهی ایران با صدام شدند، چه در اندیشه خود داشتند؟ کمک ایران به صدام که 8 سال جنگ را بر ما تحمیل کرد، دهها هزار نفر از مردم کشورمان را به شهادت رساند، ویرانیهای بسیاری را در سرزمینمان به بار آورد و بار تبعات وسیع پس از جنگ را بر مردم و نظام اسلامی سوار کرد، چه معنا و مفهومی میتوانست داشته باشد؟
اشتغال کویت زمینه سرنگونی صدام را آماده کرد. ارتش صدام در مقابل حملات نظامی آمریکا واکنشی از خود نشان نداد و با حقارت و ذلت مجبور به خروج ازخاک کویت شد و حتی غرامت بازسازی کویت را هم از او گرفتند. عملیات نظامی آمریکا با نام «توفان صحرا» در کویت پیاده شد اما صدام سرنگون نشد و باقی ماند تا زمان مناسبش فرا برسد. 20 مارس 2003 زمان حمله به عراق فرا رسید و آمریکا به همراه متحدانش به عراق حمله کردند و با کمترین مقاومت ارتش صدام روبرو شدند و توانستند به راحتی این کشور را اشغال کنند و صدام، آن همپیمان خود را هم سرنگون. اما در این میان سوریه، کشوری که سالهاست مقابل رژیم صهیونیستی ایستادگی کرد. و مقایسه دولت حاکم این کشور با عراق زمان صدام مقایسهای است که یا از یک تحلیل غلط برمیآید یا غرض سیاسی در آن نهفته است.
این که اکنون رسانههای خارجی و غربی، پس از مواضع سیاسی برخی شخصیتهای داخلی اینگونه تحلیل میکنند که «برخلاف تفکر رایج، حمایت ایران از بشار اسد نه بیقید و شرط است و نه دائمی» شاید هم درست باشد و هم غلط. جمهوری اسلامی ایران خواهان پایان جنگ و درگیریهایی است که عوامل خارجی به ویژه آمریکا و برخی کشورهای عربی در سوریه ایجاد کردهاند و آنگاه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آزاد و با مشارکت مردم در این امر است. مردم اگر بتوانند پس از پایان درگیریهایی که آنها را هدف قرار داده فردی را برای ریاست جمهوری خود انتخاب کنند، آنگاه است که میتواند آیندهای را برای سوریه تصور کرد، البته این پروسهای سنگین و دشوار است چون فتنهگران و عوامل خارجی قائل به این امر نیستند.
رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری به مسائل سوریه پرداختند و آرمانهای امام(ره) و انقلاب را هم یادآور شدند.
ایشان درباره سوریه فرمودند: «در قضایای اخیر سوریه هم که به بهانه سلاح شیمیایی آغاز شد، هدف همین است (از بین بردن هرگونه مقاومت در مقابل حضور متجاوزانه، زورگویانه و زیادهخواهانه استکبار در منطقه) اما آمریکاییها سعی میکنند با لفاظی و زبانبازی اینگونه وانمود کنند که برای یک هدف انسانی وارد قضیه شدهاند.»
رهبر انقلاب درباره مواضع حضرت امام(ره) هم سخن گفتند و فرمودند «امام خمینی(ره) همان کسی است که گفت رژیم صهیونیستی یک غده سرطانی است که باید از بین برود.» و هیچگاه نیز در مورد رژیم صهیونیستی تقید نکرد.
اکنون که شرایط سوریه حساستر شده و کشورهای غربی از اهداف خود علیه این کشور بر نمیدارند، اگر هم برخی شخصیتهای سیاسی مواضع حمایتآمیز از سوریه ندارند، حداقل میتوانند سکوت اختیار کنند و در این باره سخنی به میان نیاورند و اگر هم خود را تابع آرمانهای حضرت امام(ره) میدانند که باید در همین راه گام بردارند.
آنهایی که در سال 69 صدام را خالدبن ولید خواندند و زمان را مناسب برای همراهی او در مقابل آمریکا تصور کردند، همانهایی هستند که با شکلگیری دولت اصلاحات، اصلاح طلب شدند و تساهل و تسامح را پیشه کردند و اکنون، میخواهند یا دیدگاهها و مواضع سیاسی خود، جریان ضد سوری در افکار عمومی کشور ایجاد کنند و خط اختلاف را در داخل و میان مسئولان به راه بیندازند. ارزشهای انقلاب و آرمانهای مردمی امام(ره) در این میان قربانی خواهد شد.
سرمقاله سیاست روز/محمد صفری