کد مطلب: 35020
چهارشنبه ۱۹ فروردين ۱۳۹۴ ساعت ۰۰:۱۹
نگاهی به فیلم «روباه» ساختهی «بهروز افخمی»؛
برادر نتانیاهو در خیابانهای تهران/فیلمی که در اوج مناسبات هستهای توسط دولت، بایکوت شد
این هم از شگفتیهای نوع برخورد دولتمردان با عرصه فرهنگ است که برای موفقیت در حوزه کاری خودشان، یک محصول هنری را نفله میکنند. کافی است تا تعداد سالنهایی که به فیلم «روباه» اختصاص یافته است را با فیلمهایی که همزمان درحال نمایش هستند مقایسه کنیم تا به عمق این فاجعه بهتر پی ببریم.
آرش فهیم - خط نیوز: اهمیت برخی از فیلمها به موضوع خاص آنها بر میگردد. «روباه» نیز از همین نوع فیلم هاست که فارغ از ماهیت تکنیکی و کیفیت هنری خود، حایز هویتی است که آن را ممتاز و متمایز ساخته است. در شرح این اهمیت باید گفت؛ درحالی که در آن سوی مرزها طی سالهای اخیر چند فیلم و سریال در ارتباط مستقیم یا با اشاره به برنامه هستهای ایران ساخته شده، در این سو شاهد سکوت درباره این موضوع بودهایم. در هالیوود آثاری مثل «اورشلیم؛ شمارش معکوس»، «هوملند»، «ستون پنجم»، «ترانفورمرز۳»، «حمله به کاخ سفید» ساخته شده است، ولی در این سو تنها فیلمهایی که در این دوران به برنامه هستهای کشور به عنوان یک آرمان ملی پرداخته شده یکی «تنهای تنهای تنها» بوده و دیگری «روباه» که البته هر کدام از زاویهای متفاوت به این موضوع پرداختهاند. اولی به کنار حصارهای نیروگاه بوشهر رفت و مسئله را از زبان کودکی بوشهری بیان کرد و دومی به ماجرایی حساستر پرداخته؛ ترور دانشمندان هستهای. موضوعی که فراتر از جنبه ملی به خودی خود قابلیتی دراماتیک و سینمایی هم دارد.
ساخت فیلم «روباه» توسط بهروز افخمی را میتوان توبه نامه سینمایی او نسبت به ساخت آثاری چون «شوکران» و به ویژه «فرزند صبح» دانست. بازگشت به «روز شیطان»؛ با تم شورش علیه شیطان! «روباه» یک تجربه متفاوت در کارنامه کارگردانی است که دوران پرفراز و نشیبی را گذرانده و همچنان درحال تجربه و آزمون و خطاست! «روباه» یک شاهکار نیست، اما برخلاف اغلب فیلمهای سالهای اخیر سینمای ایران که حتی ۱۵ دقیقه هم قابل تحمل نیستند، این فیلم را میتوان تا انتها و بدون ملال تماشا کرد. أثری است که «مردم» را مخاطب قرار داده، یک فیلم داستانگو و استوار بر روایتی پرخون و پرشور است، لحنی ساده و صمیمی دارد و از همه مهمتر اینکه مضمون آن پاسخی است به مسائل مهم مبتلابه جامعه امروز ما. علاوه بر موضوع محوری فیلم -تروریسم و حذف فیزیکی نخبههای ایرانی توسط عوامل آمریکا و اسرائیل- خورده مضامین دیگری هم در این ترسیم شدهاند. از قضیه داعش و جنگ در عراق و سوریه گرفته تا مشکلات معیشتی و اقتصادی و روابط خانوادگی و فرزندآوری و... آنچه به این فیلم شخصیت بخشیده، بازنمایی درست فضای شهری و تهران امروز است که در کمتر فیلمی به این ظرافت به آن پرداخته شده است.
فیلمهای متعلق به زیر ژانر جاسوسی، معمولا فیلمهایی پرجاذبه هستند. کمتر کسی ممکن است از تماشای این گونه آثار دچار خستگی و کسالت شود. فیلم «روباه» نیز از این قاعده مستثنی نیست. چون فیلمهای جاسوسی به طور ذاتی، معماگونه هستند. تم این فیلمها حتما باید توأم با تقابل و تضاد باشد. بهروز افخمی درکنار این جذابیتهای ذاتی، عامل فانتزی را هم به کار افزوده است. عاملی که این فکر را در عدهای پدید آورده که این فیلم قصد تمسخر موضوع خود را دارد. اما این گونه نیست، چون فضای غالب بر فیلم، فانتزی است و در چنین فضایی، رخ دادن برخی حوادث خارق العاده که در زندگی عادی و روزمره امکان وقوع ندارند، امکان پذیر است. «روباه» آمیزهای با ظرفت از طنز و طعن و واقعیت است. همه آنچه در این کشمکش تصویری میبینیم، میتواند واقعیت داشته باشد. اتفاقاتی مثل حضور برادر نتانیاهو در ایران برای اجرای عملیات ترور یک دانشمند هستهای قطعا واقعیت ندارد، اما در فیلم به همین قطعیت واقعیت دارد. ترفند افخمی از به کارگیری چنین ماجرایی (آمدن برادر نتانیاهو) درواقع یک کنایه است، به این معنا که همه تروریستها برادر نخست وزیر رژیم صهیونیستی هستند! این درستترین حکمی است که در حوزه روابط بین الملل و سیاست میتوان صادر کرد! آری! همه تروریستها و جانیان بزرگ جهان امروز، برادر تنی و واقعی و خونی و ژنتیک بنجامین نتانیاهو هستند! هر کس چنین فکری ار انکار کند، دروغ میگوید و یا اینکه از واقعیت بیخبر است.
با وجودی که فیلم در زمان کوتاه و با عجله و شتاب خاصی ساخته شده اما دارای لحظات سینمایی نابی است. مثل سکانس موتور سواری یوهان (برادر نتانیاهو) با حمید مفتون (حمید گودرزی) در کوچه پس کوچههای تنگ و باریک شهر که دوربین روی فرمان موتور کارگذاشته شده.
استفاده از تکنیک غافل گیری روایی، یکی از ترفندهای به کار رفته در «روباه» است. این ترفندگاه در یک لحظه محدود رخ میدهند، مثل جایی که مأموران زنگ خانهای را میزنند و در پاسخ به صاحب خانه میگویند: «از وزارت اطلاعات مزاحم میشویم»! وگاه در یک سکانس چند دقیقهای پدیدار میشود. مثل جایی که عامل ترکیهای با یوهان نتانیاهو در یکی از کافههای لب مرز قرار ملاقات میگذارند و طی یک درگیری مسلحانه، یوهان کشته میشود. اما بعد معلوم میشود که همه افراد کشته شده زنده هستند و این درگیری، یک معرکه ساختگی و نمایشی برای فریب دشمن بوده!
اما «روباه» نقطه ضعفهایی هم دارد. علاوه بر غلبه نوعی شتاب زدگی بر فیلم، یکی از خلأهای قابل لمس، فقدان حس و حال حماسی بر کار است. یعنی همان چیزی که نقطه قوت فیلم «قلادههای طلا» بود. روح حماسی فیلم ابوالقاسم طالبی اگر در فیلم بهروز افخمی هم تناسخ پیدا میکرد، «روباه» زیباتری را میدیدیم.
از این ضعف کلی که بگذریم، ایرادهای جزئی هم در فیلم دیده میشود؛ سکانس مربوط به ارمنستان خیلی مبهم است و اصلا نقشی تکمیلی روایت فیلم ندارد و شاید در صورت حذف، لطمهای به اصل ماجرا نمیزد. برخی ماجراهای مطرح شده در فیلم هم قانع کننده نیستند. مثلا وقتی یوهان به حمید آدرس غلط میدهد و میگوید در یک سایت شرط بندی کار میکند، قاعدتا حمید باید نام و نشانی آن سایت را بپرسد.
بدشانسی «روباه» همزمانی اکران آن با اوج گیری مذاکرات هستهای اخیر بود. درحالی که در همه جای دنیا سعی میشود تا آثار مدافع منافع ملی در مناسبتهای مهم سیاسی و استراتژیک به نمایش دربیایند، در کشور ما سعی میشود در چنین مناسبتهایی این گونه فیلمها نادیده گرفته شده و منزوی شوند! این هم از شگفتیهای نوع برخورد دولتمردان با عرصه فرهنگ است که برای موفقیت در حوزه کاری خودشان، یک محصول هنری را نفله میکنند. کافی است تا تعداد سالنهایی که به فیلم «روباه» اختصاص یافته است را با فیلمهایی که همزمان درحال نمایش هستند مقایسه کنیم تا به عمق این فاجعه بهتر پی ببریم.