گروه فرهنگی خط نیوز،امیر ابیلی: هفته گذشته فیلم پر حرف و حدیث «محمد(ص)» مجید مجیدی در چند سانس برای سیاستمداران، مدیران فرهنگی، اهالی سینما و منتقدان و روزنامهنگاران به نمایش درآمد و در همین چند روز هم بازخوردهای مثبت و منفی فراوانی در رسانهها یافت.
اما در تحلیل فیلم عظیم مجیدی، اولین و مهمترین مسئله این است که زاویه و دریچهی نگاه خود به فیلم و منظرگاه مواجهه با آن را مشخص کنیم. میشود با «محمد(ص)» بصورت ایزوله و منفرد برخورد کرد و با توجه به ایراداتش نقدهای منفی تندی رویش نوشت. میشود آن را در مقایسه با دیگر فیلمهای عظیم تاریخی ایران مانند «رستاخیز» احمدرضا درویش سنجید و نقاط قوت و ضعفهایش را به دست آورد و در رویکردی دیگر میشود آن را به عنوان سرآغازی بر ساخت فیلمهای عظیم با قابلیت اکران منطقهای و جهانی دربارهی اسلام و پیامبرش دانست، که یک اتفاق واجب و ضروری است برای خدشه وارد کردن به تصویر خشن و معوجی که سالهاست سعی میشود از اسلام به مخاطبان جهانی حقنه شود و درنهایت میشود «محمد(ص)» مجیدی را با «الرساله» مصطفی عقاد مقایسه کرد و درموردش حکم صادر کرد.
در مواجهه با فیلمی مانند «محمد(ص)» باید متوجه بود که انتخاب هرکدام از این رویکردها در برخورد با اثر منتج به نتایج مختلفی خواهد شد و در نهایت باید با برایند گرفتن از کلیات این نتایج در مورد خوب یا بد بودن اثر، یا حیف شدن بودجهی صدمیلیاردی فیلم یا ارزیدن این میزان هزینه برای ساخت چنین اثری حکم صادر کرد.
برسیم به خود فیلم. داستان «محمد(ص)» از شعب ابيطالب آغاز میشود، از مسئلهای به روز، مسئلهی «تحریم». مخاطب با روایت ابوطالب(ع) وارد نزاع بين مومنان و كفار به رهبري ابوسفيان میشود و در همین ابتدا درگیر بهروزترین حرف فیلم؛ «مقاومت در برابر کفار در شرایط تحریم». داستان اما از همینجا فلاشبک میخورد به زمان به دنیا آمدن پیامبر و حمله سپاه ابرهه به کعبه و مهمترین مشکلات فیلم هم از همینجا آغاز میشود. جلوههای ویژهی نسبتا ضعیف فصل حملهی سپاه ابرهه و آمدن پرندگان آسمانی که شاید یکی از مهمترین نقاط ضعف فیلم جنجالی مجیدی باشد. مسئلهای که خیلیها هم با توسل به آن سعی کردهاند کل پروژه را زیرسوال ببرند.
جز این اما یکی از بزرگترین نکاتی که با اغاز داستان اصلی «محمد(ص)»-که از زمان به دنیا آمدن حضرت تا سنین نوجوانی را شامل میشود- فیلم با آن درگیر است، موضوع فیلمنامه و داستانپردازیست. فیلم مجیدی بیش از آنکه بر اصول سینمای کلاسیک پایبند باشد و بخواهد درامی جذاب را با نقاط عطف و گرههایی مشخص روایت کند، خواسته یا ناخواسته ماهیتی مدرن و غیرکلاسیک پیدا کرده است و مجیدی ترجیح داده است به جای تمرکز بر روایت یک داستان پر پیچ و خم، بر حضور معنوی پیامبر تمرکز و توجه بیشتری کند و با بسط و گسترش فیلمنامه در عرض، و مكث و درنگ بسیار بر حضور معنوي محمد(ص) فيلمي شاعرانه و پر از نقاط اوج احساسي پيرامون كودكي پیامبر اسلام بسازد.
این هم مسئلهایست که احتمالا مخاطبی را که دنبال فیلمی از جنس «الرسالة» مصطفی عقاد است را راضی نخواهد کرد، درحالیکه اساسا نه رویکرد فیلم مجیدی با فیلم عقاد یکی است و نه برههای از زندگی پیامبر که او قرار است در فیلمش روایت کند با بازهی زمانی روایت شده در فیلم عقاد قابل قیاس است.
مقطع تاريخياي كه مجیدی برای فیلمش انتخاب كرده- کودکی و نوجوانی پیامبر- اساسا به لحاظ وقوع اتفاقات مهم تاریخی دارای نقاط عطف مهم و هيجانانگيز كمتري نسبت به دورهایست که عقاد در فیلمش روایت کرده است و جز این هم «محمد(ص)» ایرانی قرار است با انتخاب این برهه زمانی از زندگی پیامبر و فاصله گرفتن از جنگهای صدراسلام، با ارائه چهرهای رحمانی از پیامبر پاسخی باشد بر موج فیلمهایی که قرار است چهرهای خشن از اسلام و پیامبرش ارائه دهند. پس انتخاب رویکردی شاعرانه برای روایت کودکی پیامبر و نشان دادن مناسبات وی با مادر، دایه، پدربزرگ و عموها در کنار روایت ماجرای جستجوی گروهی از یهودیان برای پیدا کردن پیامبر برای از بین نرفتن کامل وجه داستانگوی فیلم چندان هم اشتباه نبوده است و به همین دلایل مقایسه این فیلم با فیلم-حالا دیگر نوستالژیک- «الرساله» اساسا غیرمنطقیست.
این تائید رویکرد درست فیلم در پرداخت شاعرانه و احساسی البته نفیکنندهی نقاط ضعف فیلمنامه «محمد(ص)» نیست- که بزرگترین نقطه ضعف فیلم مجیدی همین فیلمنامه است نه بعد فنی اثر- اما این را هم باید گفت که مجیدی توانسته است اثری بسازد که بر خلاف فیلمهایی مثل «رستاخیز»(احمدرضا درویش) که حتی با نشان دادن کل واقعه عاشورا هم از ایجاد هرگونه حسی در مخاطب عاجزند، میتواند در بسیاری از لحظهها تاثیر حسی عمیقی بر مخاطب بگذارد و بسیاری از فصلهای فیلم میتواند در ذهن مخاطب ماندگار شود. از جمله سکانس درخشان حضور حضرت در کنار دریا در انتهای فیلم یا سکانسهایی مثل اولین مواجهه دایهی پیامبر با وی یا......
بنابراین «محمد(ص)» مجیدی با اینکه یک شاهکار سینمایی نیست و ضعفهایی هم دارد اما در مقایسه با فیلمهایی مثل «رستاخیز» و بودجهی آن فیلمها باید حق داد که برای «محمد(ص)» حتی بیش از صدمیلیارد خرج شده باشد و بر این نکته تاکید کرد که بودجهای سی میلیون دلاری برای چنین فیلمی در استاندارهای روز دنیا رقم بسیار پایینی به حساب میآید.
جز این باید این نکته را هم پذیرفت که از بسیاری از اشکالات «محمد(ص)» به عنوان اولین تجربهی اینچنینی اجتنابی نبوده و نیست و قطعا مقایسهی اولین ساختههای ایرانی با پروداکشن عظیم با اخرین ساختههای هالیوود غیرمنطقی است. بنابراین «محمد(ص)» شاید اولین و تنها فیلم ایرانی در کلاس جهانی باشد که برخی از صحنهها و سکانسهایش چیزی کمتر از فیلمهای روز جهان ندارد و مهمترین نکتهاش هم این است که برخلاف تجربههای پیشین ایرانی فیلم بیحس و حالی نیست و میتواند در مخاطب «حس» ایجاد کند. فیلمی که میتواند در صورت اکران جهانی یک تلنگر جدی باشد برای مخاطبی که سالهاست سعی شده یک تصویر غیرواقعی و خشن از اسلام و پیامبرش برایش ساخته شود.
و همانطور که در ابتدای متن هم اشاره شد فیلم مجید مجیدی یک روایت تاثیرگذار از شعب ابیطالب و ماجرای تحریم هم دارد که بسیار به کار این روزهای مخاطب داخلی میاید و خب البته همین هم میتواند اکران جهانیش را سختتر کند، چرا که فیلم جز این تعریضی هم به یهودیان دارد که احتمالا امکان اکران فیلم از کانالهای رسمی جهانی و شرکت در جشنوارهها را تا حد زیادی تحت تاثیر قرار خواهد داد.
درنهایت باید گفت «محمد(ص)» بهترين فيلم مجيد مجيدي است و اثریست در ادامهی معنويت و احساساتگرایی مورد علاقهی او در فيلمهاي پیشینش. فیلمی ۱۹۰ دقیقهای که اگر به ۱۵۰-۱۶۰ دقیقه کاهش پیدا کند قطعا با اثر درخشانتری روبهرو خواهیم بود. «محمد(ص)» طبعا مانند هر فیلم دیگری ضعفهایی دارد و پیدا کردن ضعفهایش هم کار سختی نیست، اما تا امروز بهترین تجربه سینمای ایران در ساخت فیلمی عظیم و در کلاس جهانی است که به بودجهای حدود سی میلیون دلاریش میارزد. در این بین فقط ميماند يك حسرت بزرگ براي فيلمنامهای كه بزرگترین نقطه ضعف فیلم است و اگر به جای تمرکز بر وجوه فنی کار بر روی آن هم تمرکز بیشتری میشد میتوانست «محمد(ص)» را به اثر بسیار درخشانتری تبدیل کند.