چندی است که اسلامی سازی علوم در اذهان سیاستگذاران جمهوری اسلامی جای باز کرده است. شاید نتوان در مورد اینکه این موضوع از چه هنگام بر پیشانی سازمانهای فرهنگی و دانشگاهی ایران ظاهر شد به طور دقیق اظهار نظر کرد، اما می توان اولین جرقه های عمومی شدن این حرکت را صحبتهای ندامت گونه سعید حجاریان در پی دستگیری در روند حوادث سال ۸۸ دانست. آنجا که تئوری پرداز منفور اصولگرایان !! و عشق اول اصلاح طلبان !! حرفی زد که بعدها جرقه ای برای اقدامات بعدی خود اصولگرایان شد. بله اسلامی سازی و بومی سازی علوم انسانی. هدف سعید حجاریان از این سخنان هر چه بود خواسته های آماده ابراز بسیاری را کلید زد. این موضوع به زودی به عنوان زنگ خطری برای جمهوری اسلامی در رسانه های رسمی به صدا در آمد و حال به نظر می رسد ارکان رسمی حکومتی به طور جدی این موضوع را دنبال می کنند.
۱- نویسنده این سطور گرچه به ضرورت اسلامی سازی برخی از علوم و آن هم با روشی خاص و در سطوحی خاص اذعان دارد اما این نوشتار به دنبال بررسی ضرورت این موضوع و چگونگی اجرای این موضوع نیست چرا که به نظر می رسد بسیاری در این زمینه مدعی دو آتشه هستند !. در عین حال این نوشتار از خطری صحبت می کند که می رود هم علم و هم اسلام را با خطر مواجه کند و از این رهگذر اولویت بحث را به پرداختن به این خطر احساس کرده است.
۲- این نوشتار به این معنا نیست که تمام اقشار مورد انتقاد دارای اشکالات مطرح شده می باشند. بسیاری از افرادی که با دید حوزوی و یا فلسفی به این موضوع می پردازند مشمول انتقادات این نوشتار نشده و تلاش ایشان در این زمینه قابل تقدیر است.حتی کسانی که دارای برخی از رفتارهای مطرح شده در این نوشتار هستند ممکن است در سایر امور دارای رفتارهای مطرح شده نبوده و بسیار هم مفید عمل کرده باشند.
۳- ای نوشتار با هدف اصلاح امر و کمکی هر چند کوچک به جلوگیری از فاسد شدن این موضوع نوشته شده است.
وقتی جاهلان به علم می خواهند علم را اسلامی کنند/حوزویان و فیلسوفانی که علم نمی دانند
بزرگترین خطر موجود در این عرصه را جاهلان به علم در حال رقم زدن هستند. به نظر می رسد عده ای ایمان گونه با این موضوع برخورد کرده و با حرکتی پرشتاب در پی اجرای این موضوع به عنوان اصلی اساسی هستند ولی همین افراد عموما افرادی نا آشنا به علم هستند. آنچه در انظار دیده می شود را می توان به دوسته تقسیم کرد:
۱- روحانیونی هستند که با استفاده از قانون تبدیل تحصیل حوزوی به دانشگاهی به یکباره از دروه دکتری وارد دانشگاهها شده و در دانشگاهها هم چیزی به جز علوم دینی نمی خوانند.ایشان در این زمینه پیش قدم هستند. بیشتر این عزیزان ( نه همه ) در دوره دکتری دوباره همان چیزی را خوانده اند که در حوزه خوانده بودند و چیزی از نظر علم جدید بر خود اضافه نکرده اند و بنابراین با داشتن عنوان دکتری به هیچ وجه با اصول علمی تجربی و ریاضی گونه علم جدید به عنوان Science آگاه نیستند.ایشان مصداق کامل عبارت "خود گویند و خود خندند" انتقاداتی را در تلویزیون و برنامه های یک طرفه با رانت صدا و سیما به علم جدید وارد کرده که نشان می دهد از علم جدید اطلاعی ندارند و سپس بر پایه پیش فرض های غلط خود از علم جدید، آن را مورد نوازش گرزهای آهنین خود کرده و سپس نتیجه گیری می کنند.اکثر ایشان به نکات زیر واقف نیستند:
اگر قرار است کسی علم را اسلامی کند باید عالم باشد.آیا ایشان با همان سواد حوزوی خود می خواهند علم جدید را که دچار عرف گرایی غربی شده است را اسلامی کنند؟
قرار است علم جدید به معنای علم تجربی اسلامی شود وگرنه آن نگرش علمی در حوزه که خود اسلامی هست.ایشان با سطح سواد علمی حوزوی (ولی با عنوان دکتری ) چگونه می خواهند چیزی را که از آن اطلاعی ندارند اسلامی کنند؟
مثال رفتاری ایشان به استادان علم تجربی می باشد که بخواهند اسلام را تجربی کنند.آیا می توانند ؟آیا حوزه به آنها اجازه چنین کاری را می دهد؟ایشان چگونه انتظار دارند دانشگاهیان به ایشان اجازه دهند تا بیایند و از طرف ایشان علم را اسلامی کنند.آیا نمی دانند که با این صحبتها تنها خود را مورد تمسخر دانشگاهیان علم شناس قرار داده اند؟تمسخرهایی که از ترس در خفا صورت می گیرد. اسلامی کردن علوم در سطوح و موضوعات مربوط باید از سوی دانشگاه والبته استادان عالم در درجه اول و سپس مومن صورت گیرد
۲- البته باید در این موضوع غیر از حوزویان به فیلسوفان و فلسفه دوست ها نیز اشاره کرد . این گروه نیز از آنجا که با دید فلسفی نگرشهای علمی را کندو کاو کرده و به اصطلاح فلسفه علم می دانند ، بر این سبیل خطا قدم می زنند که لابد خود علم را نیز می شناسند و بنابراین با مقدمات و صغری و کبری چیدن از منظر انیدشه فلسفی می خواهند برای علمی که از آن خبری ندارند نسخه پیچیده و راهکار بدهند که البته عملی خطا و در بسیاری از موارد از نظر صاحبان علم در رشته های خاص مضحک و مسخره می نماید.غالب ایشان با زدن حرفهای کلی و بدون عمق به راحتی برای تمامی علوم و یا لااقل کل علوم انسانی و اجتماعی نسخه واحد می پیچند.
وقتی اسلامی کردن برای عده ای نان می شود /تبدیل تدریجی یک نیاز به شعار بی خاصیت
در برخی از موارد به نظر می رسد اسلامی کردن علم از انجا که بخش نامه ای شده و در پی ایجاد ساختار برای خود می باشد ، حالتی بالا به پایین به خود گرفته است . این شرایط موجب شده که این کار برای عده ای نان داشته باشد اگر برای دیگران آبی نداشته باشد. سازمانهایی در حال ایجاد هستند بدون اینکه بدانند چه می خواهنند بکنند. دخالتهایی در برخی دانشکده ها و رشته های دانشگاهی شده و می شود که طی آن عده ای بدون صلاحیت و با این نام برای خود موقعیت های بی ربطی را تدارک دیده اند. این رفتارها به شدت موجب مخدوش شدن احساس نیاز خودجوش علمی در این مورد شده و می رود این روند و اصل درست را دچار فرسودگی ، رخوت و فرمالیسم کند. چیزی مانند بقیه خواسته های نظام که بعد از مدتی به شعار تبدیل می شود.
حذف علوم از حوزه در زمان صفویه / اینبار حذف علم از دانشگاههارفتار کنونی انسان را یاد تارخی می اندازد که در آن به اسم اسلام علم اخروی و نقلی علومی با نام عقلی و دنیوی از حوزه اخراج شدند و آن شد که دیگر بعد از شیخ بهایی و با پیروزی نگرشی خاص دیگر در حوزه ها معماری ، ریاضیات ، جغرافیا ، نجوم و حتی فلسفه تدریس نشد و شد اینکه کشور از علوم دنیوی که نیاز دنیای مردم بود خالی شد و در این زمینه کاملا کشور عقب افتاد.حال ترس این وجود دارد که با این روند کم کم علوم انسانی در همین حدی که هست و در همین روند در حال رشد خود متوقف شده و با اصلاح غیر کارشناسی و عجولانه سر فصل های درسی علم انسانی دچار رکود و سپس حذف در کشور شده و در این زمینه فاصله ای عظیم بین ما و دنیا ایجاد شود
اصطلاحی به نام علم سکولار/ اسلامی کردن بهانه قدرت طلبی و حذف دیگرانبنابر تحليل بخش تحليل سايت معادله در برخی از موارد دیده می شود که اسلامی کردن بهانه ای برای استخدامهای افراد بی ربط با نام اسلام و اسلامی کردن در دانشکده های بی ربط شده و از آن طرف بهانه ای برای تصویه حساب با افرادی خاص ایجاد شده است. آهسته آهسته می رود تا مخالفت با اسلامی سازی تبدیل به یک فحش در محافل علمی شود تا بر این بهانه برخوردهای حذفی با افراد صورت گیر د و افراد با انگ ضد دین بودن و تنها به خاطر داشتن نگرش علمی خاص خود با نان آجر شده خود مواجه باشند.
این روند در دراز مدت این حرکت را دچار ریاکاری گسترده کرده و از درون ان را می پوساند چرا که هر امری که با فشار خارجی و بدون قبول درونی به کسی تحمیل شود فرد را دچار ریاکاری می کند. این روند می رود تا فساد وریایی دیگر در جامعه علمی ایجاد کند. ساختن اصطلاحی به نام علم سکولار و انتساب آن به دیگران درهمین راستا تلقی می شود. شما ممکن است بعد از این اگر با قرائت افرادی خاص از علم موافق نباشی با عنوان سکولار مواجه شوی و آن هم از سوی کسی که ممکن است اصلا علم جدید را نشناسد.
وقتی جاده ها همگی یک طرفه و به سمتی خاص است
با کمال تعجب دیده می شود که در اکثر مناظرات تلویزیونی و رسانه ای این موضوع یکطرفه و با نگرش هایی خاص تبلیغ و ترویج می شود. گاه در یک مناظره به ظاهر علمی در این زمینه دو فرد همنظر با عنوان دکتر با یکدیگر صحبت کرده و با هم به تنهایی به قاضی رفته و بدون اطلاع از روشهای علمی ، احتمالی وآماری برای اسلامی سازی علوم با دیدی فلسفی یا حوزوی نسخه می پیچند و به ظاهر کسی را هم یارای پاسخ دهی به ایشان نیست.گاهی صحبتهای ایشان به کلی نشان از بیگانگی ایشان با علوم جدید و روش آن دارد ولی چه نسخه ها که پیچیده نمی شود در جهت عوض کردن آن.
نتیجه گیریبه نظر می رشد با این روند اسلامی شدن علوم قاتلی برای علوم انسانی باشد. اگر قرار است این موضوع به درستی پیش رود باید از تمام مخالفان نظرات به زور ترویج شده فعلی نیز دعوت به عمل بیاید تا همه حرفها زده شود. باید این موضوع با محوریت دانشگاهیان و مطلعان به روشهای تحقیق در علوم اجتماعی و انسانی صورت گیرد نه با ناآگاان به علم .صدا و سیما و رسانه های رسمی به دیگران هم اجازه حرف زدن بدهند. نباید این موضوع برای عده ای قدرت حذف و تهمت ایجاد کند چرا که در این صورت نفرت دیگر در دانشگاهها شکل گرفته و افراد به ناچار با ریاکاری جدیدی مواجه خواهند شد.باید به این هشدار فکر کرد و جوابی بهتر برای این سوال پیدا کرد که "آیا اسلامی سازی قاتل علوم انسانی خواهد شد؟"
* معادله