توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 34597
شنبه ۱ فروردين ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۴۶
طنزنوشته «رضا احسان پور»
بند "پ"
رضا احسان پور در طنزنوشته این هفته خود، «پارتی»بازی را موضوع شعر خود قرار داده است.
بند "پ"
خط نیوز ـ رضا احسان‌پور:

ورد و ذکرت روز و شب‌ها تا شود "یا پارتی"!
شک ندارم مشکلت حل می‌شود با پارتی

کار نیکو کردن از پُر کردن است امّا چرا،
کار باید کرد پیدا می‌شود تا پارتی؟

عدّه‌ای دائم پیِ پرتاب و بالا رفتن‌ند
هست لابد غیر دانش، در ثریّا، پارتی

بی‌خیالِ خاکیان؛ افلاکیان واجب‌ترند
ما ز پایینیم و کلاً هست بالا پارتی

یک نفر را می‌شناسم ناامیدِ ناامید
حل نمی‌شد مشکلش یک عمر، امّا پارتی...

با همین چشمان خود، من دیده‌ام جان شما
مرده‌ها را می‌کند فی‌الفور احیا، پارتی

گفت: "یعنی می‌شود؟!" گفتم: "چرا نه؟!" گفت: "خب!"
مشکلش تا اینکه حل شد، گفت: "بابا! پارتی!"

در کنار علّت و معلول یا برهان نظم
می‌شود گاهی اساس کار دنیا پارتی

ما برای او و ایشان می‌شویم امروز و او،
می‌شود همراه ایشان بعد ما را پارتی

آن جهان هم عدّه‌ای پادرمیانی می‌کنند
می‌خورد حتّی به درد آدم آنجا، پارتی

ما ولی شایسته‌سالاریم ها، هرچند هی،
عدّه‌ای بدخواه می‌گویند: گویا پارتی...

چون که خدمت جز عبادت نیست، هرگز عیب نیست
می‌شود گاهی اگر که مجلس‌آرا، پارتی

شاخه‌های اقتصادی یا سیاسی جای خود
داخل فرهنگ دارد نیز جا پا، پارتی

اهل فرهنگ و هنر کشکند لابد! نیستند؟!
می‌کند وقتی نشان را مفت، اعطا، پارتی

پیش‌بینی‌های ما را گاه بر هم می‌زند
فی المثل در چاپ‌های چندم "دا"، پارتی

یا فلان شخصی که اصلاً حبس و زندانی نشد
لابد ایشان نیز دارد چون زلیخا، پارتی

یا فلان مجری که رفت آن‌ور به ماها چیز گفت
باز ایشان می‌شود مجریِ "سیماپارتی"!

بگذریم! القصّه برکت می‌رسد؛ حرکت کنید!
باخدایان! نگذرید از نقش خرما! (پارتی!)
Share/Save/Bookmark