نتیجه این بازی اما بر مبنای خط مشی های اعلامی و مشخص شورای نگهبان معلوم بود که چه چیزی خواهد بود: عدم احراز هاشمی. این امر آنقدر بدیهی بود که حتی مردم عادی نیز از آن آگاه بوده و درباره آن سخن می گفتند. همه دلسوزان انقلاب نیز به آقای هاشمی، به صورت مستقیم و غیرمستقیم پیغام دادند که از این کار منصرف شود که این کار بر ضرر اوست. اما آقای هاشمی...
خط نیوز : از چند ماه پیش که زمزمه های نامزدی آقای هاشمی برای انتخابات ریاست جمهوری بر سر زبان ها افتاد، بولتن نیوز طی مطالب مختلف و با ادله و استدلال های گوناگون سعی بر حذر داشتن ایشان از چنین اقدامی داشت.
به گزارش بولتن نیوز، البته دلائل و عوامل نهی آقای هاشمی از چنین اقدامی نیز به صورت شفاف توسط نویسندگان بولتن نیوز بیان شده بود. بر پایه این گزارشات، «رئیس جمهور» بر مبنای قانون اساسی دارای یک سری خصوصیات و ویژگی هاست که آن خصوصیات در آقای هاشمی وجود نداشت. کهولت سن نیز مزید بر علت بود چنانچه حتی بسیاری از حامیان وی نیز معتقد بودند هاشمی در آستانه ۸۰ سالگی توانایی انجام کارهای سخت اجرایی را ندارد. این موضوع البته مورد تأیید خود آقای هاشمی نیز بوده است. به همین علت در مهرماه ۱۳۹۱ در مصاحبه با روزنامه آرمان ضمن تکذيب نامزدي خود گفته بود: «من ديگر آمادگي اين کار را ندارم. من در حال حاضر مثل گذشته در جريان مسائل کشور آنگونه که اتفاق ميافتد نيستم... اين حرف را من به آقاي ناطق زدم و گفتم هنوز وضع جسمي و سن شما بهتر از من است و بياييد... گفتم که ديگر نميتوانم بيايم».
از سویی دیگر کارنامه عملکرد خاندان هاشمی نیز در سال های اخیر و به خصوص بعد از فتنه ۸۸، کارنامه سیاهی بوده است. مهدی هاشمی به استناد اسناد موجود و همین طور فایل صوتی منتشر شده از مکالمه وی با یکی از ضد انقلابیون فراری، نقشی کلیدی در فتنه ۸۸ داشت. فائزه هاشمی وظیفه راه اندازی ستاد «دختران فیروزه ای» در قرارگاه جنبش سبز را بر عهده داشت و در جریان آشوب های پس از انتخابات، در تجمعات شرکت کرده و با سخنان خود سعی در تهییج آشوب طلبان داشت و به همین دلیل نیز چندین بار دستگیر شد. عفت مرعشی نیز همان کسی است که در روز انتخابات زمینه را برای آشوبِ آشوب طلبان با گفتار خود فراهم کرد.
عملکرد خود هاشمی نیز در این سال ها، عملکردی نه تنها در جهت تقویت نظام جمهوری اسلامی نبود بلکه بارها در جهت عکس آن نیز عمل کرد. انتشار نامه بدون سلام هاشمی بود که عملا پروژه آشوب های بعد از انتخابات را کلید زد. خطبه های نماز جمعه و ریختن اشک های تصنعی برای فتنه گران و وقایع خفت باری که حامیان جنبش سبز در آن نماز جمعه به بار آوردند نیز از دیگر اقدامات هاشمی بوده است. در طول این سه چهار سال نیز هاشمی بارها در مجمع تشخیص مصلحت نظام با عناصر مورد دار و اپوزیسیون دیدار و گفتگو کرد و وعده و وعیدهایی نیز به آنها داد.
همه اینها البته گوشه ای از عملکردها و اقدامات ضد امنیت ملی آقای هاشمی بوده است. اقداماتی که یقیناً از سوی هر کسی غیر از هاشمی انجام می شد، به سرعت با واکنش دستگاه های امنیتی و انتظامی مواجه می شد. اما نظام برای آنکه شأن آقای هاشمی حفظ شود و خدای نکرده چهره ایشان در نزد افکار عمومی جامعه مخدوش نشود، از هرگونه اقدام عملی در قبال ایشان خودداری کرد. نظام همه کارهای لازم برای حفظ وجهه هاشمی را انجام داد اما چه کنیم که سیاستمدار ۸۰ ساله ایران، با همه تجارب عملی و سیاسی خود، گویا خود نمی خواست شأنش را حفظ کند.
«شأن» هاشمی همانی است که بر آن مسند تکیه زده است: «ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام». هاشمی اگر به دور از هیاهوی منفعت طلبان سیاسی که به دور او حلقه زده اند، اندکی با خود خلوت می کرد می فهمید که جایگاه ریاست مجمع تشخیص به مراتب مهم تر و کارآتر از ریاست جمهوری است. او اگر حتی «احساس تکلیف» هم می کرد بهتر بود که در همین مسئولیت احساس تکلیف کند. در همه جای دنیا مرسوم است که سیاستمداران بعد از گذر از یک دوره کار اجرایی، وارد مراکز تصمیم گیر و سیاستگذار می شوند و «شأن» خود را بالاتر از مسئولیت اجرایی، در مقام تصمیم گیر و سیاستگذار تعریف می کنند. همه سیاستمداران بزرگ و کار کشته جهان چنین کرده اند.
اما متاسفانه هاشمی اسیر هواهای نفسانی و هیاهوهای منفعت طلبان و نان به روز خورهای سیاسی شد و تصمیم بر ورود در انتخابات گرفت. نان به روز خورهای سیاسی که همواره بدترین فحش ها و توهین ها را نثار هاشمی می کردند به یک باره مدافع او شدند و ندای «آیت الله» و «ناجی امت» سر دادند. و این چنین بود که هاشمی وارد بازی شد که نتیجه آن در هر صورت (چه پیروزی و چه شکست) بر ضرر او بود و به نفع نان به نرخ روزخورهای سیاسی تمام می شد.
نتیجه این بازی اما بر مبنای خط مشی های اعلامی و مشخص شورای نگهبان معلوم بود که چه چیزی خواهد بود: عدم احراز هاشمی. این امر آنقدر بدیهی بود که حتی مردم عادی نیز از آن آگاه بوده و درباره آن سخن می گفتند. همه دلسوزان انقلاب نیز به آقای هاشمی، به صورت مستقیم و غیرمستقیم پیغام دادند که از این کار منصرف شود که این کار بر ضرر اوست. اما آقای هاشمی تحت القای خاندان معلوم الحال خود و البته همان نان به نرخ روزهای سیاسیِ منفعت طلب، این پیغام ها را نشنیده گرفت.
و اینک آقای هاشمی گرفتار وضعیتی شده است که نه راه پس دارد و نه راه پیش. بدون شک گناه چنین وضعیتی بر عهده کسانی است که هاشمی را گرفتار آن کرده اند. یعنی همان نان به نرخ روزهای سیاسیِ منفعت طلب. گناه عدم احراز صلاحیت هاشمی که به راحتی با دلائل عقلانی نیز قابل پیش بینی بود بر عهده آنانی است که هاشمی را بازیچه مطامع سیاسی خود کردند. افراطیون سیاسی برای رسید به مقاصد خود حتی شأن این پیرمرد هشتاد ساله سیاست ایران را نگاه نداشتند و اعتبار چند ده ساله وی را مخدوش کردند. تعجب ما البته از این افراد نیست، تجب ما از هاشمی است که چگونه هشدارهای دلسوزانه انقلابیون را نشنیده گرفت و در دام این عناصر معلوم الحال قرار گرفت.
با این حال هنوز هم راه برای هاشمی باز است. هاشمی باز هم می تواند همان هاشمی مجمع تشخیص مصلحت نظام باشد به شرطی اینکه نان به نرخ روزخورهای سیاسی منفعت طلب را از گرداگرد خود دور سازد و در کنار رهبری قرار بگیرد.
محمد پورغلامی-بولتن