کد مطلب: 22272
دوشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۱۵:۰۱
وقتی میرزا کوچک خان به خانه حاج آقا روحالله آمد! / روایت آیتالله بهجت از جواب منفی میرزا به درخواست سفیر انگلیس
روز یازده آذر ماه سالگرد شهادت میرزا کوچک خان، سردار جنگل است. کسی که مقام معظم رهبری معتقد است در زمان خود یک واحد مینیاتوری از جمهوری اسلامی در رشت پدید آورده بود. در این گزارش نگاهی داریم به دیدگاههایی که علما و شخصیتهای برجسته تاریخ معاصر در خصوص میرزا دارند.
تهیه آذوقه برای مبارزان جنگل توسط امام و برادرانش
علی قادری در کتاب خمینی روحالله با زبان داستان، علاقه امام خمینی (ره) به میرزا را در سنین نوجوانی بیان میکند. در بخشی از این کتاب آمده است:
یک روز برادرش آقا مرتضی که در این زمان در حوزه اصفهان درس میخواند با کولهای پر از خبرهای خوش جنگل که در اصفهان شنیده بود به مرخصی آمد. روحالله او را در آغوش کشید و پس از خبرگیری از اوضاع، او و نورالدین را به مشورت طلبید که آیا تکلیف، پیوستن به نهضت جنگل نیست؟ آقا مرتضی رنگ از رخسارش پرید و آمرانه گفت: اگر برادر بزرگتر به گردن برادر کوچکتر حقی دارد میگویم صلاح نیست، همینجا بمان درس خود را بخوان! اگر لازم شد با هم میرویم. روحالله به پاس احترام به آقا مرتضی در این مورد سکوت کرد، اما ساکت ننشست. اجازه گرفت برای مبارزان جنگل مقداری آذوقه بفرستد. هر دو برادر استقبال کردند و سه خروار گندم، به نام سه برادر، بار قاطرها شد.
وقتی میرزا کوچک خان به خانه حاج آقا روحالله آمد!
یک روز آقا مرتضی قصیدهای لابهلای دفتری که مادر مخارج خانه را در آن مینوشت یافت. دانست که از آن روحالله است. پرسید: این برای کیست؟ روحالله نوجوان پاسخ داد: برای میرزا کوچک خان که چندی پیش مهمان ما بود. آقا مرتضی با تعجب پرسید: خودِ میرزا؟ روحالله پاسخ داد: بله. سوال تکرار شد و پاسخ نیز تکرار. ننه خاور دخالت کرد و گفت: یک ماه پیش دیدم روحالله خیلی سرحال است. گفتم از وقتی مادرتان رحمت خدا رفته شما غمگین هستید، چطور امروز آنقدر سرحال هستید؟ برایم خواب شب گذشته را تعریف کرد: شب بود اما خورشید همچنان در آسمان بود. این خانه نیز جنگل بود، جنگلیها با اسب به این خانه آمدند و میرزا در میان آنها بود. برایش چای آوردم، لبخندی زد، بی آنکه چیزی بگوید، خداحافظی کرد (۱).
میرزا کوچک خان و میرزای شیرازی به روایت رهبر انقلاب
بخشی از بیانات رهبر انقلاب خطاب به کنگره میرزاکوچک خان جنگلی:
قضیه مرحوم میرزا کوچک جنگلى یک قضیه ویژه است؛ اگرچه که در آن دوره خاص - یعنى در دوره فاصله بین مشروطیت و سرِ کار آمدن رضاخان - حوادث گوناگونى در کشور بهوجود آمده و همزمان با نهضت جنگل، چند کار بزرگ دیگر هم در گوشه و کنار کشور - مثل مرحوم شیخ محمد خیابانى در تبریز، یا کلنل محمدتقى خان پسیان در مشهد - اتفاق افتاده که اینها همه تقریباً همزمان است، لکن قضیه جنگل یک قضیه ویژه است. آن صبغه مردمى و نجابتى که در کار مرحوم میرزا کوچک خان جنگلى هست، در هیچ کدام از این دو سه کار دیگرى که همزمان در آن دوره اتفاق افتاد در سرتاسر ایران، نظیر ندارد.
میرزا کوچک - همین طور که اشاره کردید - یک روحانى است، یک طلبه است. البته من شنیده بودم، نقل شد براى ما از سالها پیش که ایشان مرحوم میرزاى شیرازى را درک کرده، لکن خیلى باورکردنى نیست. این را مرحوم پدرم نقل میکرد از مرحوم آ سیّد علىاکبر مرعشى - که شوهر خواهر پدر ما بود، یعنى باجناق مرحوم شیخ محمّد خیابانى بود - که او از بزرگان علمایى بود که منزوى بود در تهران؛ او گفته بود که میرزا کوچک درس میرزا را درک کرده.
حرکت میرزا کوچک خان، اسلامی و ایرانی بود
به نظرم نمىآید این خیلى قابل تأیید باشد، زیرا که سن میرزا کوچک در وقتى که میرزاى شیرازى از دنیا رفته، چهارده پانزده سال بیشتر نبوده، بعید به نظر میرسد که ایشان توانسته باشد درک کند مرحوم میرزاى شیرازى را؛ لکن در اینکه طلبه بوده، در اینکه روحانى بوده، هیچ شکّى نیست. در حوزه خودِ رشت، بزرگانى هم در آن وقت بودهاند که میتوانسته از آنها استفاده کند، در این هیچ تردیدى نیست. بنابراین منشأ حرکت میرزا کوچک خان یک منشأ صددرصد دینى و اعتقادى است.
رفتار او هم یک رفتار دینى و اعتقادى است، یعنى انسان مشاهده میکند با اینکه در درون تشکیلات خودشان مخالفینى داشت، بعضى از اقشار گوناگون ممتاز هم با او مخالفت میکردند، اما مرحوم میرزا کوچک در برخورد با اینها کاملاً حدود شرعى را رعایت میکرده و اهل درگیرى با داخل نبوده. مثلاً کسانى بودند که مخالفتهاى اعتقادى با ایشان داشتند؛ همراهان ایشان - آن افراطىها – میگفتند اینها را بزنیم سرکوب کنیم! میرزا کوچک نمیگذاشته، جلوى اینها را میگرفته و مانع میشده از اینکه این کار را بکنند؛ یعنى رفتار هم یک رفتار دینى است و حرکت، یک حرکت صددرصد اسلامى و ایرانى است.
خُب آن زمان – میدانید دیگر - آن غوغاى نهضت مارکسیستى و تشکیل شوروى و هیاهویى که در دنیا و در بین ملتها راه افتاده بود و جاذبهاى که براى بعضى از ملتها بهوجود آورده بود، طبعاً یک عدهاى را مجذوب خودش کرده بود و دوروبرىهاى ایشان هم از این طریق به ایشان خیانت کردند؛ لکن این مرد، هم بهخاطر پایبندىاش به اسلامْ جذب تفکر مارکسیستى نشد و رد کرد بهطور صریح و قاطع آن نظریه را - با اینکه جزو نزدیکترینهایى که با او از اول همراه بودند، گرایش پیدا کردند؛ البته آنها هم ناکام از دنیا رفتند، هیچکدام آنها هم خیرى از این زندگى ندیدند و از آن جریان بلشویکى هیچ خیر و تجاوب جوانمردانهاى مشاهده نکردند - و مخالفت کرد، هم با اجنبى مخالف بود؛ یعنى چون سیاستى بود که از طرف اجانب بود، با اینکه اینها مقابلهشان با دستگاههاى حاکم مثل انگلیس و روسهاى قزاق و مانند اینها بود، اما درعینحال به آن طرف هم جذب نشد؛ استقلال را حفظ کرد (۲).
روایت آیتالله بهجت از جواب منفی میرزا به درخواست سفیر انگلیس
آیتالله بهجت نیز ماجرای درخواست سفیر انگلیس و جواب رد میرزا را برای امام خمینی تعریف کردهاند. ایشان فرمودند: برای آقای خمینی [امام راحل] نقل کردم از شخصی که حضور داشته در جلسهای که سفیر انگلیس، نزد میرزا کوچک خان بوده و میخواسته [میرزا] با آنها همکاری کند او را به حکومت برسانند. [یعنی سفیر انگلیس از میرزا خواسته که با آنها (انگلیسیها) همکاری کند تا آنها او را به حکومت برسانند]. میرزا میگوید: حکومتی که شالودهاش را شما بریزید، پایدار نمیماند. آقای خمینی [امام راحل] از این سخن میرزا، خوشش آمد.
آیتالله بهجت فرمودند: نماینده انگلیس به میرزا کوچک خان میگوید: دولت انگلیس، طمع ارضی در ایران ندارد؛ ولی منافعی دارد که نمیتواند چشمپوشی کند. اگر آمادهای منافع انگلیس را تأمین کنی، سلطنت کن. [ولی میرزا] قبول نکرد.[آن نماینده] گفت: میروم کجا و کجا و چهارده روز هم در کلکته هستم. فکر کن. اگر رأیت عوض شد، به من اطلاع بده. اگر قبول نکردی، انگلیس، دست بردار نیست. رذلترینِ مردم را مسلط بر مردم ایران میکند. میرزا پس از رفتن وی، [به شخصی که آن جا بود]، گفت: [تا] کدام شیر پاکنخوردهای را گیر بیاورند و این معاهده را با او انجام دهند (۳).
فعالیت میرزا کوچک خان علیه استبداد صغیر
صحبتهای ملکالشعرای بهار درباره میرزا:
ملکالشعرای بهار در تاریخ مختصر احزاب مینویسد: مرحوم میرزا مردی بود مذهبی و قدری و غالبا استخاره میکرد. جوانی بود از طلاب علوم دینیه و ادبیات، در مدارس رشت به تحصیل مشغول بود و عمامه به سر داشت. بعد از انقلاب مشروطه در سنه ۱۳۲۶ هجری قمری در گیلان بر ضد محمد علیشاه و استبداد صغیر قیامی شد و جمعی از طلاب و جوانان هم به آن پیوستند که یکی از آنها مرحوم میرزا کوچک خان بود. میرزا با عقیده اتحاد اسلام به گیلان رفت و در جنگ بینالملل تشکیلاتی را در شهر و در جنگل فومن به نام اتحاد اسلام به راه انداخت (۴).
پاسخ سید حسن مدرس به استفتایی در مورد میرزا کوچک خان
در بحبوحه قیام میرزا میخواستند او را یاغی و آشوبگر معرفی کنند. در همین راستا از سید حسن مدرس استفتایی به این مضمون شد: «آیا محاربه با جمعیتی که پنج سال است به نام اتحاد و اسلام و جنگلیها در حدود گیلان قیام و عملا خود را به تمام اهالی ایران معرفی کرده و جز حفاظت نوامیس اسلامی و حراست استقلال مملکت و دفاع از دشمنان ایران و اسلام را قطع نفوذ و مداخلات ظالمانه و تعدیات جابرانه اجانب، مقصد و مقصودی نداشته و ندارند و تنها جمعیتی که تحت تأثیر دیگران نبود و فقط به قوای مادی و معنوی ایران اتکا و اشکال داشته و حقیقتا موجب افتخار و شرافت ایران و ایرانی است چه صورت دارد؟ آیا محاربه با این جمعیت در حکم محاربه با امام زمان نخواهد بود؟»
مرحوم مدرس در جواب نوشت: «حقیر از آقا میرزا کوچک خان جنگلی و اشخاصی که صمیمانه و صادقانه با ایشان هم آواز بودند، نیت سوئی نسبت به دیانت و صلاح مملکت نفهمیدم. بلکه جلوگیری از دخالت خارجیان و نفوذ سیاست آنها در گیلان عملیاتی بوده بس مقدم مسجل بر هر مسلمانی لازم، خداوند همه ایرانیان را توفیق دهد که نیت و عملیات آنان را تعقیب و تقلید نمایند. پر واضح است که طرفیت و ضدیت و محاربه با همچون جمعیتی مساعدت به کفر و معاندت با اسلام است» (۵).
ویژگیهای میرزا کوچک خان از دید دهخدا
میرزا کوچک خان از مجاهدین گیلان بود که با میرزا کریم خان و سردار محییالدین برای بیرون کردن محمد علیشاه به تهران آمد، او سربازی بینهایت شجاع بود. اول بار که او را دیدم جوانی خوش قیافه به سن سی سال مینمود. در نهایت در معتقد به اسلام و همان حد نیز وطنپرست بود. شاید آن هم از راه اینکه ایران وطن او یک مملکت اسلامی است و دفاع از او را واجب میشمرد. نماز و روزه او هیچ وقت ترک نمیشد.
از تمام محرمات دینی مجتنب بود، لیکن در دین خرافی بود و همه کارها را از فعل و ترک با استخاره سبحه و یا قرآن میکرد. آنگاه که در تهران بود لباس عادی داشت و ریش خود را نمیتراشید، چه آن را خلاف شرع میشرمد، قانع و بیطمع بود ... همیشه متفکر بود و بسیار کم تکلم میکرد ... میگفتند در اول طلبه دینی بود و مقدماتی از عربی و فقه میدانست (۶).
سردار جنگل در کلام بیگانگان
علاوه بر شخصیتهای وطنی، بیگانگان نیز سخنانی در مورد میرزا دارند و به تحسین او پرداختهاند. کشیش چارلز ماری، مبلغ مسیحی مقیم رشت که کوچک خان را یک قهرمان واقعی میدانست در مورد او میگوید: «صرفنظر از درست یا نادرست بودن آرمانهای این مرد، به اعتقاد من او انسانی باوجدان، وطنپرستی صادق، و مردی با صفات پسندیده بسیار است. او سعی داشت رشوه، غارت، شورش و بسیاری از چیزهای دیگر را که از صفات قوای مسلح در ایران بود ریشهکن کند. او قوای خود را منظم و تابع قانون نگاه داشت. همچنین جان و مال اشخاصی که نمیجنگیدند از دست او در امان بود.
بعد از نبرد منجیل شایعات فراوانی بر سر زبانها افتاد که کوچکخان به عبث بودنِ جنگ پی برده و تلاش میکند تا همقطارانش را از جنگیدن باز دارد، ولی کسی به حرفش گوش نمیکند. طرفدارانش او را بیشتر نه به خاطر تهور و تواناییاش در جنگ، بلکه به خاطر مهربانیش، عشقش، صداقت بیشائبهاش، دغدغهاش برای رفاه و سعادت کشور، عدالتش و حقیقتجوییاش تحسین میکنند. چندین افسر انگلیسی را دیدهام که این مرد را تحسین میکنند و برایش احترام قایلند».
در میان انگلیسیها هم کسانی بودند که کوچکخان را تحسین میکردند، از جمله ماژور ام. اچ. دانوهو: «کوچکخان یک ایرانی فرهیخته و آدابدان، با شجاعت، پرجذبه و با صلابت است. علاوه بر این، او به خوبی با نهادهای سیاسی اروپا و علم مملکتداری غرب آشناست. او که تجسم ایران جوان مبارز است، خود را پیامآور اصلاحات میداند. او که دکترین ملیگرایی ایرانی در عامترین معنایش را تبلیغ میکند، اعلام کرده است که دشمن سرسخت و آشتیناپذیر حکومت ظالمانه در داخل و مداخلة قدرتها از خارج کشور است(۷).
منابع:
۱. کتاب خمینی روح الله، سید علی قادری، مرکز حفظ و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، ۱۳۸۳، جلد اول، صص ۲۳۲- ۲۳۸.
۲. بیانات در دیدار اعضاى ستاد برگزارى کنگره بزرگداشت میرزا کوچکخان جنگلی، آبان ماه ۱۳۹۱، به نقل از khamenei.ir.
۳. زمزم عرفان، یادنامه فقیه عارف حضرت آیتالله بهجت، محمد محمدی ری شهری، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، دوم، ۱۳۸۹ ش، صص ۳۷۷- ۳۸۷.
۴. وبسایت کنگره ملی بزرگداشت میرزا کوچک خان جنگلی.
۵. همان.
۶. همان
۷. انگلیس و اشغال ایران در جنگ جهانی اول، محمدقلی مجد، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، صص ۴۳۳ ـ ۴۳۱، برگرفته از پایگاه دوران.