پرویز فتاح رئیس بنیاد تعاون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در برنامه این هفته "شناسنامه" با بیان اینکه متولد سال 1340 هستم، گفت: در زمان وقوع انقلاب اسلامی 17 سال داشتم و در یکی از روستاهای استان آذربایجان غربی زندگی میکردم و در سال 57 در اوج مبارزات انقلاب جوان بودم. خانواده ما به واسطه برادر بزرگترم ایوب که از انقلابیون آن زمان در دانشکده فنی دانشگاه تهران بود، با مسائل انقلاب و حضرت امام خمینی (ره) کاملا آشنا بودند.
وی افزود: بنده در سال 1353 مطالعه در خصوص انقلاب را با وجود سختیها آغاز کردم و کتابهای دکتر شریعتی و مقام معظم رهبری را مطالعه میکردم و در همه عرصههای سیاسی و تحولاتی آن زمان توفیق حضور داشتم. مخصوصا که در سالهای 56 و 57 که اوج تحرکات انقلابی بود و مدارس نیمه تعطیل یا کاملا تعطیل بود. ما مسئولیت انجمن اسلامی مدرسه را به عهده داشتیم و در همه جریانات آن دوران به فضل خدا توفیق حضور داشتیم.
رئیس بنیاد تعاون سپاه در ادامه تاکید کرد: خوشبختانه در بطن انقلاب همه اقوام از ترک، لر تا عجم و عرب حضور داشتند و در اطاعت از امام و سقوط نظام شاهنشاهی مواضع یکسانی داشتند. البته بعدها در ادامه انقلاب توطئههایی پیش آمد و بیگانگان دخالت کردند که با هوشیاری مردم عزیز کرد همه چیز به خیر و سلامتی گذشت.
فتاح در پاسخ به این سوال که در آغاز جنگ تحمیلی کجا بودید، گفت: در روز 31 شهریور 59 که نقطه آغاز جنگ بود، تهران بودم. چرا که مدارس و دانشگاه صنعتی شریف تعطیل بودند و ما با تعدادی از دوستانمان جمع شدیم تا طلبه شویم و در مدرسه فیضیه اسم نوشتیم. حتی کیف خود را آماده کردیم و به تهران آمدیم و در همان روزی که عازم قم بودیم هواپیماهای عراقی را در بالای سر فرودگاه مهرآباد دیدیم. بعد از این اتفاق و پیام امام راحل، ما از همان جا برگشتیم و فکر کردیم که در حال حاضر وقت حوزه رفتن نیست. به ارومیه برگشتیم و به آموزش نظامی در کنار دریاچه ارومیه رفتیم.
تا مرز اسارت رفتم/ رگم را پیدا نمیکردند که سرم بزنند
وی تاکید کرد: شهیدان حمید و مهدی باکری به ما آموزش خمپاره میدادند و ما بعد از آن آموزش به جبهه کرمانشاه رفتیم. در پایان جنگ نیز که آخرین عملیات، عملیات مرصاد بود، پایگاه ما لشکر 6 ویژه در 45 کیلومتری کرمانشاه نزدیک تنگه حسنآباد بود که در آن شب تاریخی ما با گردانهایمان با منافقین به تیپ هم خوردیم و روبرو شدیم و درگیریهای شدیدی به وقوع پیوست که من تا مرز اسارت پیش رفتم. خیلی از دوستان خوب من و فرماندهان گردانها همراه من بودند که به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و حتی بنده 3 شبانهروز نخوابیدم. در روز آخر که عملیات به اتمام رسید و ما به پیروزی رسیده بودیم، حتی نای راه رفتن نداشتم و ما را خواباندند که سرم بزنند، اما حتی رگ هم پیدا نمیکردند.
رئیس بنیاد تعاون سپاه در پاسخ به این سوال که زمان پذیرش قطعنامه 598 چه احساسی داشتید اظهار داشت: من مداوم گریه میکردم و خاطرم هست زمانی که پیام حضرت امام را شنیدم به حدی گریهام شدید بود که سردرد گرفتم و در خانه ماندم و نمیدانستم چه کار بکنم. چندین ساعت گریه میکردیم و تحملش برای من سخت بود. مخصوصا آن جمله حضرت امام که فرمودند من جام زهر را مینوشم. برای ما رزمندگان سخت بود و همهاش آرزو میکردیم که مرده بودیم و این جمله امام را دریافت نمیکردیم. البته بعد از حمله منافقین، آن حس رزمندگی و شور و حال را با پیام حضرت امام و حضرت آقا که امام جمعه بودند، به ما بازگشت.
حتی از 50 متر خاک ایران هم کوتاه نیامدم
فتاح در پاسخ به این سوال که بعد از جنگ مسئولیت اجرای بخشی از قطعنامه 598 را برعهده گرفته بودید اظهار داشت: بله. این توفیق را پیدا کردم. نیروهای سازمان ملل با 42 ملیت به ایران آمده بودند و در ایران و عراق مستقر شده بودند و در فاصله 20 کیلومتری مرز از کردستان تا شلمچه مستقر بودند. بعدها مسئولیت ستاد نظامی اجرای قطعنامه را عهدهدار شدم و با توجه به اینکه مهندس بودیم و مقداری با نقشهبرداری آشنا بودم، انتخاب این بود. هیئت 9 نفرهای نیز از طرف حضرت آقا در سال 68 و 69 مسئول تعیین خطوط مرزی بود که من در آن بودم، چرا که در طول 8 سال جنگ خطوط مرزی ما با عراق به هم خورده بود و میلههای مرزی از بین رفته بود. دو سال تلاش بی وقفه مهندسی صورت گرفت تا توانستیم آن میلههای مرزی را با همکاری ارتش و سپاه نصب کنیم.حتی خاطرم هست با وجود هزاران میله مرزی یکی از میلهها 50 متر اختلاف داشت و ما 25 روز صبر کردیم تا توانستیم به عراقیها ثابت کنیم این 50 متر خاک ایران است و از خاک کشور کوتاه نمیآییم.
وی همچنین گفت: اولین مبادله اجساد مطهر شهدا توسط ما انجام گرفت و من این توفیق را پیدا کردم که در مرز شلمچه در سال 69 و درست در خط مرزی مراسم بسیار باشکوهی را برگزار کردیم و اجساد تعدادی از شهدا را تحویل گرفتیم که این باب فتحی برای جستوجوهای بعدی شهدا بود.
رئیس بنیاد تعاون سپاه پاسداران در پاسخ به این سوال که دلیل ارتباط ویژه شما با جلال طالبانی رئیس جمهور عراق چیست، گفت: بنده در زمان جنگ توفیق داشتم که در جبهه کردستان و هم در قرارگاه برونمرزی جبهه رمضان حضور داشته باشم. همچنین در جبهه جنوب و فاو نیز فعالیت داشتم در مدتی که در قرارگاه برون مرزی رمضان فعالیت میکردم. میزبان ما در عراق جلال طالبانی بود و مقری در دل کوهستان اطراف دریاچه دوکان داشت که بسیار منطقه صعبالعبوری بود و او در دل کوهها این مقر را ایجاد کرده بود. یعنی 500 نفری که از ایران رفته بودند، توسط جلال طالبانی میزبانی میشدند و دوران بسیار شیرینی را برای ما رقم زد.
فتاح با بیان اینکه ما در آن زمان آخرین میله مرزی را زدیم و مرز برای ما تثبیت شد و به این ترتیب نیروهای سازمان ملل نیز از ایران رفتند و ماموریت ما به اتمام رسید، گفت: با توجه به اینکه درسم در دانشگاه صنعتی شریف در رشته سازه به پایان رسیده بود، به جهاد سازندگی رفتم و در 19 بهمن سال 70 زمین سد کرخه را از وزارت نیرو که کارفرمای آن زمان بود تحویل گرفتم و امضای من هنوز پای آن برگه وجود دارد.
وی با تاکید بر اینکه ما در آن زمان پیمانکار بودیم خاطر نشان کرد: اولین و بزرگترین سد تاریخ کشور میخواست احداث شود و رزمندگان و جوانانی که از جبهه برگشته بودند میخواستند آن را احداث کنند. خیلیها در آن زمان تردید داشتند و فکر میکردند ممکن است آبروریزی شود و رزمندگان نتوانند. در آن زمان وزیر نیرو آقای مهندس زنگنه بود و ایشان هم موافق بود و هم مقداری دلهره داشت، اما آقای هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت محکم ایستادند و معتقد بود که رزمندگان میتوانند و علیرغم همه مخالفتها از ما حمایت کردند و این سد را به بچههای رزمنده دادند. ما هم میدانستیم که مسئولیت سنگینی را میپذیریم، اما خداوند یار ما بود و بعد از 10 سال در سال 80 و دوره اصلاحات آقای خاتمی رئیس جمهور بر بام کرخه ایستاد و با افتخار پرچم جمهوری اسلامی و یادمان شهدای فتحالمبین را بر فراز کرخه برافراشتیم تا همه بدانند کرخه محل عملیات فتحالمبین بوده است.
"آقا" پارچه برزنتی را که دیدند لبخند زدند و فرمودند این شعار را حفظ کنید
رئیس بنیاد تعاون سپاه تصریح کرد: این اتفاق نشان داد رزمندگان و بچه مذهبیها و آنهایی که به اساس نظام معتقدند، اگر مقداری مسائل علمی و فنی را یاد بگیرند و رعایت کنند، میتوانند. مقام معظم رهبری در آن زمان دو بار از کرخه بازدید کردند. یک بار که بنده نیز در این بازدید حضور داشتم و آقای زنگنه نیز در سال آخر وزارتش با بالگرد در این بازدید حضور داشت. ما بچه مذهبیها حدود 100 متر پارچه برزنتی خریدیم و روی آن به بزرگی نوشتیم "حزبالله میتواند". حضرت آقا که از بالا میآمدند و بر بدنه کرخه این شعار را دیده بودند، موقع سخنرانیشان لبخند میزدند و فرمودند من شعار را دیدهام و این شعار را حفظ کنید و بر شعار ما میتوانیم تاکید فرمودند.
وزیر سابق نیرو در پاسخ به این سوال که چگونه در دولت نهم برای تصدی وزارت نیرو به محمود احمدینژاد معرفی شدید اظهار داشت: آشنایی من با آقای احمدینژاد به اول انقلاب بر میگشت. وی نیز همانند من دانشگاهی بود و در دانشگاه علم و صنعت تحصیل میکرد. بعد از اینکه دانشگاه به علت انقلاب فرهنگی تعطیل شد، آقای احمدینژاد به همراه تیمی به استان آذربایجان غربی آمد. یکی از آنها استاندار و دیگران نیز معاون و فرماندار شدند. بنده نیز در آن زمان به واسطه مسائل انقلاب با دوستان بیشتر آشنا شدم. لذا آشنایی اولیه من با آقای احمدینژاد از ارومیه آغاز شد.
احمدینژاد را به داخل عراق اعزام کردیم/ وی چندماه در عراق بود
فتاح ادامه داد: آقای احمدینژاد در جبهه برون مرزی مسئول امور پشتیبانی جنگ بود و لذا بیشتر با هم ارتباط داشتیم. او همچنین در دورهای مستقیما به یگان ما آمد و به مسائل برون مرزی علاقهمند شده بود و ما او را به داخل کشور عراق اعزام کردیم و چندین ماه در این کشور حضور داشت و زمانی که به ایران بر میگشت و به پیشواز او رفته بودم، با توجه به اینکه چند روز پیادهروی کرده بود، شرایط سختی داشت.
وی تاکید کرد: آقای احمدینژاد در دولت هاشمی رفسنجانی استاندار اردبیل بود و از من دعوت کرد تا به او کمک کنم و بنده نیز برای کمک به وی دو بار به اردبیل رفتم. زمانی که آقای احمدینژاد شهردار تهران شد، بنده را برای تصدی معاونت عمرانی دعوت کرد، اما با توجه به اینکه درگیر سد کرخه بودم، نتوانستم به وی کمک کنم. تا اینکه ایشان بعد از انتخاب به عنوان رئیس دولت نهم از من برای همکاری دعوت کرد.
وزیر نیروی دولت نهم اظهار داشت: رسانهها در آن زمان اعلام کرده بودند که لیست وزرای آقای احمدینژاد بسته شده است و قرار است به مجلس اعلام شود.بنده نیز در آن زمان مسئول کارهای خود و بحث سدسازی بودم. در آن زمان برای بدرقه پسرم امیرحسین که قرار بود به عمره دانشآموزی برود به فرودگاه رفته بودم و درساعت 7 صبح در راه فرودگاه بودم که فردی با من تماس گرفت و گفت که آقای رئیس جمهور میخواهد با شما صحبت کند. همان تلفن جواب دادن من منجر به گیرافتادنم شد و آقای احمدینژاد گفت که با تو کار دارم و اگر آب دستت هست به زمین بگذار و سریع به نهاد ریاست جمهوری بیا. بعد از اینکه حاج خانم را به منزل رساندم، به سرعت به نهاد ریاست جمهوری رفتم و این در حالی بود که اولین بار بود که به این ساختمان میرفتم.
مقابل پاستور یک ساعت معطل شدم/ هر چه میگفتم احمدینژاد کارم دارد راهم نمیدادند
فتاح گفت: زمانی که به دم درب ریاست جمهوری رسیدم میگفتند تو چه کسی هستی و من به آنها میگفتم که آقای رئیس جمهور با من کار دارد و به هر کسی که زنگ میزدم جواب نمیداد، لذا یک ساعت مقابل درب پاستور معطل شدم. بعد از یک ساعت بالاخره پیغام من را به آقای احمدینژاد رساندند و ایشان گفته بود که فتاح به سرعت به دیدنم بیاید.
وی ادامه داد: آقای رئیس جمهور در آن زمان به بنده گفت با توجه به بررسی هایی که انجام دادهام میخواهم شما را به عنوان وزیر نیرو معرفی کنم و من هر چه میگفتم آماده نیستم، آقای احمدینژاد گوش نمیداد و تاکید داشت که به سرعت برنامهای برای ارائه به مجلس بنویس و من گیر افتادم.
وزیر نیرو دولت نهم در پاسخ به این سوال که کار کردن با محمود احمدینژاد چگونه بود، اظهار داشت: با توجه به اینکه تجربه نداشتم، اداره وزارتخانه سنگینی مانند نیرو و تعامل آن در دولت با شخص رئیس جمهور به چه صورت است، اگر این تجربه را داشتم بهتر میتوانستم مجموعه شرایط را اداره کنم. واقعا شرایط سختی بود و خیلیها از من میپرسیدند که معنای این کلمه سخت چیست اما تنها میتوانستم به آنها بگویم که سخت بود. نه اینکه فقط کار کردن با شخص آقای احمدینژاد سخت باشد، بلکه کار کردن در وزارت نیرو و خیلی از وزارتخانهها سخت بود و این به دلیل توقعات مردم و انتظارات نمایندگان محترم و هماهنگی با سایر وزارتخانهها بود. مسائل بودجهای و اتفاقات آب و برق کشور نیز این شغل را به کار سختی تبدیل کرده بود.
با احمدینژاد رفیق بودیم، ولی روحیاتمان متفاوت بود
به گزارش تسنیم، رئیس بنیاد تعاون سپاه در پاسخ به سوالی که وقتی شما وارد دولت شدید، میگفتند که آقای احمدینژاد به شما علاقه ویژهای دارد و ارتباط قبلی بینتان است، اما سرانجام این علاقه به کجا رسید، افزود: واقعیت همینی بود که شما گفتید. من و آقای دکتر احمدینژاد رفاقت داشتیم و سایر وزراء ارتباطشان با رئیس جمهور مثل من نبود. ما در سختترین شرایط جنگ با هم بودیم.
وی افزود: بعد از جنگ نیز رفاقت ما ادامه داشت. در دوران جنگ و پس از آن رفت و آمد خانوادگی داشتیم. البته رودربایستی نیز به واسطه این نزدیکی با یکدیگر پیدا کردیم. لذا وقتی که میرفتم مطلبی را به آقای احمدینژاد بگویم، مانند بقیه وزرا نبود که بر اثر آداب و رسوم خاصی باشد.
فتاح با بیان اینکه اکثر ناهار و صبحانه خوردن ما با احمدینژاد کنار هم بود و ایشان نیز بزرگوارانه برخورد میکردند، گفت: من تا جایی که توانستم حرمت ایشان در دو دولت را مدنظر قرار میدادم، منتها اخلاق دوستانه با رفتار اداری دو امر متفاوتی است. من و دکتر احمدینژاد ارتباط صمیمی داشتیم و البته مسائلی پیش میآمد که نشان میداد خلقمان و روحیهمان متفاوت است. من روحیه نرمی داشتم و دارم و نگاه من به دولت قبل از خودمان متفاوت بود.
وی تصریح کرد: وقتی به دولت رفتم گفتم که جای آبادی آمدم و به گذشتگان وزارتخانه احترام میگذاشتم و همه را دعوت کردم و تا روزی که از وزارت بیرون آمدم، با همان وزراء ارتباط داشتم. البته این به معنای این نبود که به لحاظ سیاسی با آنها همفکر بودم. معنی این کار این است که ما ضمن حفظ همه مراتب خطوط فکری و سیاسی خودمان، تعامل سازنده هم داریم و این لطمهای بر افکار و اعتقادات نمیزند.
احمدی نژاد 84 با 92 خیلی تفاوت داشت
وزیر نیرو در دولت نهم در پاسخ به این سوال که چه میزان از آن حلقهای که گفته میشد وجود دارد، آقای احمدینژاد را تغییر داد، اظهار داشت: من آن شناختی که از آقای احمدینژاد در اول دولت نهم داشتیم و از قبل او را میشناختیم، با آن احمدینژادی که در آخر دولت دهم دیدیم خیلی متفاوت بود.
وی بر همین اساس اضافه کرد: این نشان میدهد که سیاستمداران به تجربه کنش و واکنش با واقعیتهای اجتماعی و سیاسی تغییر پیدا میکنند. البته منظور من این نیست که این تغییر ممکن است مثبت باشد یا منفی، ولی میتوانم بگویم که شخصیت انسانها و نگاهشان به مسائل در طول زمان تغییر پیدا میکند و این اتفاق در نگاه آقای احمدینژاد و رفتارشان رخ داد.
رئیس بنیاد تعاون سپاه در پاسخ به سوال مجری برنامه مبنی بر بهترین یاران وی در دوران جنگ نیز اظهار داشت: ما با شهدای زیادی مشهور بودیم و من این را قدر میدانم. من هم در جنوب بودم و هم در غرب بودم و با انسانهای بزرگ و ارزشمندی آشنا شدیم. بعضی از این انسانها خیلی بزرگوار و ارزشمند بودند که به یک نکته از آن اشاره میکنم.
وی افزود: شهید محمد بروجردی خیلی ما را دوست داشت و بنده هم به ایشان خیلی ارادت داشتم. جمعهای بود که در خدمت ایشان بودیم و فردای این جمعه شهید شدند. قرارگاه حمزه بودیم و در حال طراحی نقشه و عملیات بودیم. من روبروی شهید بروجردی نشسته بودم. خدا شاهد است من به یقین احساس میکردم که در مقابل یک شهید نشستهام. یک انسان بهشتی آمده و خدا آن را نازل کرده و روبروی من نشسته است. همه چیز گواهی میداد که آقا محمد رفته و روحش اینجاست. من پیش خود به خدا میگفتم چه کسی را در برابر من نشاندهای، یقین داشتم که شهید میشود و به خدا میگفتم که خدایا یکجوری این بروجردی را نگه دار.
رئیس بنیاد تعاون سپاه تصریح کرد: من روی صندلی نشسته بودم و شاید شهید بروجردی در آن هنگام حدود 10 بار از مقابل من رفت و آمد کرد. برگشت و به من گفت حتی ببین پای انقلاب و امام باید بایستیم و تا آخر هم باید بایستیم و در حین گفتن این حرفها حرکت میکرد.
فتاح خاطرنشان کرد: فردایش نشسته بودم و منتظر زنگ بودم و خدا شاهد است که بیسیمم زنگ خورد و برداشتم و گفتند که محمد رفته است و من گفتم که من منتظر این لحظه بودم. من خود را مدیون شهدا میدانم.
وی در بخش دیگری ازسخنانش در خصوص نحوه فعالیت قرارگاه سازندگی خاتمالانبیاء نیز گفت: این قرارگاه با مجوز دولت اول سازندگی کار خود را شروع کرد. آن اوایل ما آرم قرارگاه را با بزرگان آن زمان درست کردیم و اولین محلهای آن را اجاره کردیم و کارش آغاز شد. ما آن زمان دورنمای قرارگاه را اینگونه نمیدیدیم که این شجره طیبه به این اندازه بال و پر پیدا کند و گسترده شود، ولی در عمل نشان داد که چون اساسش درست بوده و نیت سازندههای آن پاک بوده است، برکت کارش نیز زیاد بود. با یک کار، کار خود را شروع کرد و اکنون به این اندازه توسعه پیدا کرده است.
رئیس بنیاد تعاون سپاه با بیان اینکه قرارگاه سازندگی خاتمالانبیاءامروز به اندازهای توسعه پیدا کرده است که برخی از خودیها منتنقد آن هستند، خاطرنشان کرد: من اول جنگ 59 در کرمانشاه بودم و در اوج بدبختی قرار داشتیم و دریغ از یک تیپ و گردان و یک دسته. اما در آخر جنگ در همان لشکری که من بودم 26 گردان داشتیم.
فتاح افزود: قرارگاه سازندگی خاتمالانبیاء براساس نیاز مملکت با سازندگی شروع شده است. همه دولتها چه دولت سازندگی، چه اصلاحات و چه دولت نهم و دهم بر روی سازندگی مایه گذاشتند و این نشان میدهد که کار شده است و اگر قرارگاه نبود، حتما کمبودهایی داشتیم. چرا که پیمانکارهای ما به این اندازه رشد نکرده بودند که پروژههای بزرگ را در دست بگیرند و ناچارا به خارج وابسته میشدیم.
خیلیها از من میخواستند کاندیدای ریاستجمهوری شوم
وی با بیان اینکه آمدن قرارگاه سازندگی به معنای قطع دست خارجی بود، در پاسخ به این سوال که در انتخابات ریاست جمهوری 92 به شما پیشنهاد کاندیداتوری شد؟ گفت: کمابیش بله. (با خنده) سوالهای سخت سخت میپرسید.
فتاح خاطرنشان کرد:واقعیت این بود که من آمادگی نداشتم و این اصلیترین دلیل بر عدم کاندیداتوریام بود. البته خیلیها از مسئولین، معتمدین از من تقاضای کاندیداتوری را داشتند، اما من آمادگی نداشتم.
وی در پاسخ به این سوال که چه کسانی از شما این خواسته را داشتند، گفت: اجازه بدهید اسم نبرم. حقیقتا من از اول و حتی یک سال قبل و تا یک ماه قبل از انتخابات پیشنهاد کاندیداتوری را داشتم، اما همه آنها را رد کردم، چرا که آمادگی آن را نداشتم و احساس میکردم دیگرانی بودند که بهتر از من هستند.
رئیس بنیاد تعاون سپاه در خصوص اینکه شنیده شده است که از شما نیز برای حضور در شهرداری تهران دعوت شده بود، اظهار داشت: صحبتهایی بود، یکی از اشکالات ما این است که شایعات پشت سر ما زیاد است و هیچ کدام از آنها را واقعیت نمیدانیم.
فتاح در پاسخ به پرسش مجری برنامه مبنی بر اینکه آیا فعالیت دیگری را به جز مسئولیت شما در سپاه پاسداران انجام میدهید، افزود: روحیه من با گونهای است که همیشه بیش از یک مسئولیت کار دیگری را نپذیرم و به آن اعتقاد ندارم. حتی من تدریس در دانشگاه را رها کردم. یکی زمانی عضو هیئت مدیره بودم، آن را هم رها کردم و هم اکنون به جز کاری که در بنیاد تعاون سپاه انجام میدهم، هیچ مسئولیت دیگری در هیچ کجا ندارم.
وی در پاسخ به این سوال که اگر آقای روحانی از شما برای همکاری دعوت کنند قبول میکنید، گفت: فعلا که نکردند و یا حداقل جدی دعوت نکردند.
رئیس بنیاد تعاون سپاه در این خصوص که منظور شما از اینکه جدی دعوت نکردند، چیست، تصریح کرد: بالاخره برخی از دوستان ما در دولت از خوبان و دوستان ما هستند و لطفی داشتند و بالاخره روحیات ما هم معلوم است.
فتاح افزود: برای کمک به دولتها روحیهام متفاوت با بعضیهاست، چون بعضیها معتقدند این دولت از نظر سیاسی و رویه متفاوت است، میگویند نمیشود. اما من چنین اعتقادی ندارم. معتقدم بالاخره دولت جمهوری اسلامی برای مردم و نظام است و هر کس هر کاری میتواند برای دولت انجام بدهد باید انجام دهد.
وی در پاسخ به این سوال که شما به عنوان یک مهندس به چه میزان مباحث سیاسی را دنبال میکنید، گفت: خیلی. من سعی میکنم عقب نمانم. اکثر روزنامهها و گزیده آنها، بولتنها، محرمانه و غیرمحرمانه را مطالعه میکنم.
معترضین سال 88 فهمیدهاند که اشتباه کردهاند
رئیس بنیاد تعاون سپاه درباره فضای موجود کشور به لحاظ سیاسی و اجتماعی اظهار داشت: ملایمتر شده است، آرامتر شده است. یک طیفی که در سال 88 که به نظر میرسید مسائلی را پیدا کردهاند و روحیاتشان عصبیتر بوده است، آرامتر شدهاند و متوجه شدهاند که آن خبرها نیست. نظام انتخابات را به بهترین شکل و منطقیترین حالت برگزار کرده و گزینه مورد نظر آنها انتخاب شده و این کمک کرده به تلطیف فضای سیاسی کشور.
فتاح با بیان اینکه فضای موجود نیاز به مراقبت دارد، خاطرنشان کرد: با قانونمداری و احترام به نتیجه انتخابات و نظر شورای نگهبان و مراکز مسئول در امر انتخابات بخصوص به نظرات مقام معظم رهبری اوضاع همیشه آرام خواهد بود.
وی در پاسخ به این سوال که نظر شما در مورد نحوه تعامل مجلس با دولت جدید در بحث رای اعتماد به وزراء چیست،گفت: نباید از جدیت مجلس ناراحت بود. مجلس همیشه اینگونه بوده است. ما وقتی از دولت نهم به مجلس رفتیم، نمایندگان به 4 وزیر رای اعتماد ندادند و ما یک دلهرهای داشتیم که چرا مجلس اینچنین برخورد میکند. نقدهای مجلس با صراحت و شفافیت است، ولی در کل رای خوبی به وزرای پیشنهادی رئیس جمهور دادند.
وزیر نیرو دولت نهم در پاسخ به این سوال که برخی مدیریت شما در وزارت نیرو را بسیار مثبت ارزیابی میکنند، ارزیابی خود شما از وزارت نیرو در زمان خودتان چیست و مهمترین انتقادی که فکر میکنید، به شما وارد بوده چه موردی بوده، اظهار داشت: اداره کردن وزارت نیرو کار بسیار سختی بود. البته نه اینکه اداره وزارتخانههای دیگر سخت نیست. وزارت نیرو یک وزارتخانه ریشهدار، استخواندار و پر از کارشناس است و شاید بیشترین کارشناس در بین وزارتخانهها را وزارت نیرو داشت که همه در صنعت آب و فاضلاب و برق استاد هستند؛ نکته دوم حساسیت آب و برق است، چرا که یک لحظه قطعی و یک اتفاق اوضاع را به هم میریزد که قابل تحمل نیست. در تمام 365 روز سال وزارت نیرو آماده باش است و نوروز و رمضان و محرم نمیشناسد که این عوامل استرس زیادی دارد.
فتاح ادامه داد: نظام در مجموع به وزارت نیرو در طول انقلاب عنایت کرده است، اما این توجه باید بیشتر شود. در دوره وزارت آقای نامجو احساس کردم این عنایت کمتر شده و این تذکر را به آقای چیتچیان دادم و گفتم جای شما بودم، ابتدابا آقای روحانی شرط میکردم و سپس مسئولیت را میگرفتم. از این جهت که معنی ندارد یک وزارتخانه 10 هزار میلیارد و یا بیشتر بدهکار باشد. یا باید تعرفهها درست کنندو یا از پول نفت آن را پرداخت و بر روی سرمایهگذاری در صنعت ریشهای آب و برق، نظام باید بیشتر حساس باشد و الا یک روز همین مورد مانع توسعه میشود.
وی در پاسخ به این سوال موضوع تغییر ساعتها و اختلافات در این مورد، اظهار داشت: دو نظر بود، اول اینکه 10-15 سال بود که تغییر ساعت انجام میشد، اما ما نمیدانیم آقای احمدینژاد بر اساس چه مرجعی این اعتقاد را پیدا کرد که بیتاثیر است و فقط مردم را به زحمت میاندازد. ساعت اذان و حرکت قطارها و هواپیماها به هم میریزد.
وزیر نیرو دولت نهم افزود: ما یک نظریه کارشناسی در وزارتخانه داشتیم که به تبع کشورهای اتحادیه اروپا و کشورهای پیشرفته دنیا این تغییر ساعت هنوز وجود دارد و حداقل این است که در میزان مصرف و کاهش انرژی تاثیر دارد. بحث بر سر این موضوع بود که آیا در پیک مصرف هم تاثیری دارد و یا خیر؟ که همکاران بنده در توانیر حساب کردند و دیدند علاوه بر انرژی، 500 مگاوات در پیک مصرف شب تاثیر داشت.
احمدینژاد نظر کارشناسان درباره تغییر ساعت را قبول نمیکرد
فتاح اضافه کرد: ما نظرات خود را منتقل کردیم، اما پذیرفته نشد. چندین بار به مجلس رفتیم که طرحی در مجلس آماده و تصویب شد و دولت را وادار و تبدیل به قانون کرد که دولتها نتوانند برای خود تغییر ساعتها را عوض کنند. مصوبه مجلس به شورای نگهبان رفت و اگر شورای نگهبان مهر تایید میزد، قطعی میشد؛ بنا شد از دولت نیز برای دفاع بروند. هم به بنده و هم به وزارت کشور از بعد اجتماعی و امنیتی مربوط میشد. آقای پورمحمدی وزیر کشور وقت در آن زمان به هر دلیلی نیامد و بنده ماندم و شورای نگهبان. از هر طرف از دولت پیغام میآمد که شما از نظر دولت در شورای نگهبان دفاع کن تا طرح مجلس رد شود و ساعتها تغییر پیدا نکند. بنده هم پیغام دادم اگر بنده به شورای نگهبان بروم، از نظر خودم و وزارتخانه صحبت میکنم.
وی ادامه داد: ما به جلسه شورای نگهبان رفتیم و در حضور همه اعضا از بنده در مورد نظرم پرسیدند؛ بالاخره بنده بین زمین و آسمان ماندم و بینی و بینالله نظر کارشناسی را به شورای نگهبان اعلام کردم و آنها هم همان مصوبه را تایید کردند. وقتی برگشتم یک سری اوقات تلخی و عصبانیت آقای رئیسجمهور و مسائلی به وجود آمد و گفته میشد خلاف نظر دولت عمل کردهام.
وزیر دولت نهم در پاسخ به سوال دیگری درباره ارزیابیاش از انتخابات ریاست جمهوری 92 و پیامهای داخلی و خارجی، خاطرنشان کرد: اینکه تاثیر داخلی و بینالمللی این انتخابات بسیار مثبت بود، تردیدی نداریم و بالاترین تاثیر انتخابات 92 این بود که در واقع یک انتخابات صددرصد قانونمند و منظبط و اخلاقی در حین ثبتنام، انتخابات و بعد از آن داشتیم که سابقه نداشت.
فتاح تصریح کرد: برخیها در گذشته حتی از اینکه به رئیس جمهور منتخب تبریک بگویند، دریغ میکردند در حالی که در دنیا مرسوم است. در این انتخابات همه سعی کردند اخلاقی عمل کنند و این خیلی خوب بود و فرهنگ آن برای انتخابات بعدی پایه میشود و آنهایی که با توجه به مسائل 88 تردیدهایی داشتند، به این نتیجه رسیدند که نظام پای حداقل رای رئیس جمهور منتخب محکم میایستد. حضرت آقا فرمودند رای مردم حقالناس است. نظام پای رای مردم ایستاد، منطقی عمل شد و در دنیا تاثیر گذاشت.
ذائقه روحانی با احمدینژاد متفاوت است
وی با بیان اینکه در این انتخابات تغییر رویکردی شاهد بودیم، افزود: واقعیتی است که باید آن را بپذیریم و این است که ذائقه آقای روحانی نسبت به آقای احمدینژاد متفاوت است و این تفاوت هم کم نیست. آقای روحانی با یک روحیه تعاملی لطیفتر میخواهد با دنیا صحبت کند، ضمن حفظ همه ارزشها و اصول.
وزیر دولت نهم درباره چرایی عدم نتیجهگرفتن نمایندگان اصولگرا و اصلاحطلب در این انتخابات، گفت: باید برگردند و کنکاش کنند که حتما ایراداتی بوده است. مردم به دنبال تغییر، شعارهای جدید، اصلاح امور و اصلاح وضع داخل و مسائل بینالمللی بودند.
وی افزود: نتیجه آنگونه شد که با طبع مردم کوچه و بازار تطبیق داشت و باید آن را بپذیریم. انتخابات، انتخاب مردم در شهر و روستا و جایجای میهن اسلامی است و اهمیت انتخابات همین است. وقتی اکثریت مردم اینگونه رای بدهند، یعنی اینگونه میخواهند. ممکن است اصولگراها و یا بخشی از اصلاحطلبان واقعیتهای مردمی را درست نبینند و وقتی واقعیتها را به درستی نبینید، در تحلیل اشتباه میکنند. ضمن شنیدن صدای مردم شهری، صدای آن روستایی را در دورافتادهترین منطقه باید بشنوید. بعضا تحلیلها منطبق بر واقعیتهای جامعه نبوده که به نتیجهگیری و پیشبینی غلط میشود.
فتاح در بخش دیگری از این برنامه درباره آخرین جلسه دولت نهم اظهار داشت: دعایی از امام راحل هست که فرمودند این دعا را بیشتر بخوانید، «اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا» و آیه «اللهم اخرجنی مخرج صدق»؛ ما تاسفمان این بود که چرا آخرین جلسه را ترک کنیم. فیلمهای ایرانی و هندی به گونهای است که در آخر به خیر ختم میشود تا بیننده با روحیه خوب از سینما برود. روحیه شرقی اینطور است و روحیه غربیها اینطور نیست. اما این مورد در دولت نهم رعایت نشد.
وی ادامه داد: حقیقتا تلخترین جلسه دولت نهم، آخرین جلسه آن بود. تحمل آن برای بنده بسیار سخت بود و به دیوار ساختمان دولت تکیه دادم که خدایا چرا پایان این دولت ولایتمدار اینطور شد و ما چه گناهی انجام داده بودیم و تو میتوانستی که به صورت دیگری ما را عذاب و امتحان کنی. چرا با حضرت آقا؟ این دولت، دولت ولایتمدار بود و رئیس جمهور عهدنامهای که روز اول از بنده امضا گرفته بود، اولین بند آن التزام عملی به ولایت مطلقه فقیه بوده و هنوز امضای آن عهدنامه در روی میز بنده است و این سوال برایم پیش آمده بود که چرا باید با چنین آزمونی روبرو شویم.
وزیر دولت نهم خاطرنشان کرد: بنده با آنکه در جبهه بودم و بسیاری از دوستانم در مقابل چشمانم شهید شدند، بسیار رقیقالقلب هستم و قلب بنده به مرور زمان لطیف شده است. در این جریان هم بسیار گریه کردم. یعنی به صندلی و دیوار دولت تکیه کردم و گفتم چه بر سر ما آمد.
مشایی علیرغم نظر آقا نصف جلسه را بهعنوان معاون اول اداره کرد
فتاح اظهار داشت: مگر حضرت آقا چه چیزی از این دولت خواسته بود؟ فقط این بود که این برادر را در چنین پستی نگذارید. ما که میگوییم ولایت مطلقه فقیه و از تو به یک اشاره، از ما به سر دویدن. خداوند یک آزمون از ما گرفت و نظر حضرت آقا را میدانستیم. این انتصاب نباید صورت بگیرد، اما علیرغم نظر حضرت آقا صورت گرفت و آن برادر در صندلی معاون اول دولت نشست و نصف جلسه را اداره کرد.
وی ادامه داد: اعتراض های وزرا به این مساله باعث شد جلسه به هم بخورد. این مورد تنها جلسهای بود که به واسطه اعتراض دولتمردان، جلسه به هم خورد و رئیس جمهور نیز با عصبانیت جلسه هیات دولت ترک کرد و بیرون رفت. جلسه نیمهتمام ماند و گذشت و اخبار آن کمابیش بیرون آمده است.
رئیس بنیاد تعاون سپاه در پایان سخنان خود به ذکر خاطره از سفر به عراق و زیارت کربلای معلی پرداخت و گفت: بنده در آخر گفتوگوی خود میخواهم یک خاطرهای بگویم چرا که روحیه این مردم را میشناسم. روحیه مردم امام حسینی است و هر اتفاقی در نظم افتاده مانند دفاع مقدس و قبل و بعد از آن مردم با روحیه حسینی که داشتند به میدان آمدند و آن را حل کردند.
فتاح ادامه داد: بنده در دولت سفرهای زیادی به کشور عراق داشتم هم به علت مسئولیت و هم به علت علاقهای که مسئولان عراقی مانند آقای طالبانی و وزرای عراق به بنده داشتند چرا که برخی از آنها همرزم ما در دفاع مقدس بودند.
وی تصریح کرد: هر زمان که به عراق رفتم، یک سفر نیز به کربلا داشتم هر چند کوتاه. آخرین سفری که به عراق رفتم به نظر میآمد که نمیتوانم برای سفر به کربلا برنامهریزی کنم. چون کمتر از یک روز در عراق بودم و آقای احمدینژاد پیغام داده بود که سفر را انجام بدهم و سریع برگردم. چرا که سفر اصفهان در پیش بود که برای ما اهمیت داشت. لذا نشد که برای سفر به کربلا برنامهریزی کنم.
وزیر نیروی دولت نهم ادامه داد: با چند وزیر دیدار کردم و بعد از آن قرار بود با آقای نوری مالکی و جلال طالبانی ملاقات داشته باشم. برای ملاقات با این دو آماده میشدم که دیدم یکی از وزرا در حال خنده است. علت آن را پرسیدم که وی گفت، جلسه به هم خورده است. چرا که اوباما در جریان سفر به ترکیه یک سفر هم بدون برنامه قبلی به بغداد آمده است.
طالبانی گفت "کاکفتاح! میدانم دلت کربلا میخواهد"
فتاح اضافه کرد: آقای طالبانی از بنده عذرخواهی کرد و گفت که این سفر برنامهریزی نشده بود. در این فکر بودم که چه کاری انجام دهم که طالبانی به بنده گفت، کاک فتاح. میدانم دلت کربلا میخواهد. الان مقدمات لازم را فراهم میکنم تا به کربلا بروی و خدا زیارت کربلا را برای بنده رساند و یک ستون مفصل به صورت زمینی راه انداختم و با جلال و جبروت مرا به کربلا بردند.
وی افزود: ساعت 10 شب بود که به کربلا رسیدیم و در کربلا به صورت سیلآسا باران میآمد. زمانی که میخواستیم به صحن حرم برویم، شاید 10 سانت روی زمین آب بود. در کربلا تشنگی و عطش شنیده بودیم اما این میزان آب ندیده بودیم. همه آمده بودند تا ما یک سفر یکساعته در کربلا داشته باشیم. کفشهایم را به احترام درآوردم تا از آب عبور کنم و به داخل حرم بروم. همه مردم میدویدند تا سلام بدهند و سلام نداده به داخل حرم نروند و در آیات قرآن آمده «فخلع نعلیک انک بالواد المقدس الطوی» همه نفس میزدند که السلام علیک یا ابا عبدالله.
رئیس بنیاد تعاون سپاه تصریح کرد:در این زمان به ذهنم رسید که مستان سلامت میکنند/ یا ابا عبدالله دل را غلامت میکنند/ مستی زجانت میکنند/ مستان سلامت میکنند. تو چه بزرگی هستی و چقدر آقایی میکنی که درسی به من فتاح دادی که خجالت نمیکشی و بدون سفر به کربلا بازگردی و بهانه کردی که کار دارم و خواستی به دیدار من نیایی. عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. در زمان جنگ میخواستیم ازمیدان مین و با دادن سر و دست به کربلا بیایی و حالا نمیخواستی که به زیارت من بیایی.
فتاح خاطرنشان کرد: ابا عبدالله درسی به بنده داد که هنوز هم از خجالت شرمسارم که چه آقایی ما داریم. با این همه عنایت میخواهد به فرزندان خود بگوید که در مرام بسیجی و شهدا بایستید من هوای شما را دارم وقتی رهبر و مولای ما ابا عبدالله الحسین است، دیگر از چه چیزی باک داریم. به خدا همه چیز درست میشود. مردم مطمئن باشند که همه چیز به همین برکت درست میشود و در حال حاضر همان علم در احتزاز است و ببینید که ما چه عزتی پیدا کردیم. امنترین کشور هستیم در حالی که همه چیز در اطراف به هم خورده که در حال تلاطم است و این امنیت به برکت ابا عبدالله الحسین است.