توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 22386
پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۲۱:۳۱
افشاگری متقابل در درگیری فیس بوکی احمد پورنجاتی و پسر علی ربیعی!!
افشاگری متقابل در درگیری فیس بوکی احمد پورنجاتی و پسر علی ربیعی!!
 احمد پورنجاتی، از نمایندگان مجلس ششم در یک استتوس فیس‌بوکی انتقاداتی را متوجه علی ربیعی وزیر کار دولت روحانی کرد. انتقاداتی از این قبیل که چرا وزیر کار در مقابل فرید الدین حدادعادل که مسوولیتی در سازمان تامین اجتماعی دارد نمی‌ایستد!

پورنجاتی هم‌چنین انتقاداتی را هم متوجه دولت کرده از جمله این‌که چرا مستندساز تبلیغاتی انتخاباتی روحانی «ناز شست گرفته و شده عضو هیات مدیره غیرموظف منطقه‌ی آزاد کیش» و یا اینکه «چرا معاون مطبوعاتی ارشاد هم قرار است «به زودی روزنامه‌ی خودش “خبر” را بگذارد روی دکه‌ها!»

این انتقادات منجر به واکنش صالح ربیعی، فرزند علی ربیعی شد و وی در پاسخ به پورنجاتی ابتدا سوابق گذشته‌ی وی را رو کرد. اینکه هم پدرش و هم پورنجاتی زمانی عضو وزارت اطلاعات بودند اینکه علی ربیعی به پسرش پیش از وزارت گفته بود کاش احمد پورنجاتی سمت وزیری کار را بپذیرد و از این قبیل..

در نهایت فرزند علی ربیعی با تاکید براینکه احمد پورنجاتی یک مدیر جناح راست بوده و این موضوع در سوابقش مشهود است، از وی گلایه کرده چرا پس از فقط یک‌صد روز از کار دولت آن‌هم «بدون تحقیق» دست به چنین انتقاداتی زده است که البته پورنجاتی در پاسخ گفته ما روزنامه‌نگار نیستیم که نیاز به تحقیق داشته باشیم و قضیه را کامل می‌دانیم.

متن یادداشت احمد پورنجاتی :

احساس شاخ در آوردن دارم، مدتیه! هی توی این مجموعه‌ی دولت «تدبیر و امید بیار، اعتدال ببر» یه چیزهایی رو می‌بینم و می‌شنوم که اصلن یه وضعی.

*یعنی …..بمیرم برای این وزیر کار عزیز . چه مشقتی، چه مهارتی! فریدالدین حدادعادل بشود رییس یک سازمان فرهنگی – انتشاراتی و تولیت روزنامه‌ی خورشید!

*قضیه‌ی «انجمن صنفی روزنامه نگاران» هم که شده آینه‌ی دق برای همین جناب وزیر!

*فلان حسین آقای مستندساز تبلیغات انتخاباتی جناب روحانی، ناز شصت بگیرد و بشود عضو هیات مدیره‌ی غیر موظف منطقه‌ی آزاد کیش!

* معاون مطبوعاتی ارشاد هم که به زودی روزنامه‌ی خودش «خبر» را بگذارد روی دکه‌ها!

و……..

هی دارم با خودم کلنجار می‌رم که: «عیبی نداره. عجله نکن. درست می‌شه. ….. یادت هست شش ماه پیش در چه حال و هوایی بودیم؟!….» ولی خب ….. ذره ذره پرت گردد وانگهی…

کامنت صالح ربیعی، فرزند علی ربیعی، وزیر کار:

به نام او

او که نه پیش داوری می‌کند، و نه هر چه می‌شنود را بر زبان جاری

حضرت احمد آقای عزیز ما!

که البته عزتتان نزد ما نه برای اکنون است، که برای گذشته‌هاست. گذشته‌هایی که شاید خیلی‌ها امروز فراموش کرده باشند. آن روزهای شیرین و البته دلهره‌آور پیش از دوم خرداد؛ روزهایی که همه برای قدری هوای تازه، بر سر خود می‌زدیم تا «سید» رییس جمهور شود و شما! «مسوول سیاسی ستاد آقای ری شهری» بودید.

خاطرم هست که ستاد دانش آموزی تهران سید پول نداشت به ما بدهد و ما کتاب‌های خودمان را فروختیم و سیریش خریدیم، و این درست همان موقع بود که هفته‌نامه «ارزش‌ها»- ارگان جمعیت دفاع از ارزش‌های انقلاب اسلامی،- که شما «مدیر مسول» آن بودید و تیتر پشت تیتر میزد در حمایت از کاندیدایش.

و بازهم قبل‌تر، آن زمان که «معاون سیمای سازمان صدا و سیما» بودید

اما، شاخ سر من از این‌جا دارد در می‌آید که علی ربیعی را سوژه فکاهی‌تان کردید. شاخ سرمن، از شایعه‌ای که شنیدید و بدون هیچ تحقیقی پذیرفتید و حکم صادر کردید و بر دیوارتان نگاشتید در نیامد، از این درآمد که تیرماه و مرداد ماه امسال، مکرر از زبان حضرت ابوی می‌شنیدم که «اگر احمد قبول کنه، بهترین وزیره».

این‌که حضرات آقایان که سراسر عمر پربرکت‌شان مدیریت‌های عالی اجرایی داشته‌اند، صبر نکردند رفیق‌تان نفسی بکشد. گویی ۱۰۰ روز ۸ سال است.

احمد آقای عزیز ما! متاسفم که بخشی از نخبگان سیاسی و فرهنگی و روزنامه‌نگاران و دفتر بزرگان قوم، تمام این ۱۰۰ روز که رفیق‌شان داشت زیر بار فشار عزل مرتضوی – له می‌شد، آن زمان که مشاور سابق داشت تازه تازه می‌گشت ببیند این جهنمی که تحویل گرفته آیا جای عاری از فساد هم دارد یا نه- آخر ناسلامتی دبیر ستاد مبارزه با فساد دولت بوده- آن زمان که هجمه‌ها می‌آمد از پی هم، ۵۰ کیلو سبزی خوردن گذاشتند وسط و شروع کردند به شایعه و حاشیه و جو‌سازی علیه وی. دمشان گرم

و سلام علی من اتبع الهدی

و کامنت پورنجاتی در پاسخ به فرزند وزیر:

«به به، آقا صالح ربیعی به واقع حق مطلب را ادا کردی. از فرزند خلف علی آقای ربیعی نازنین، انتظار جز این نمی‌رود که بی شیله و پیله به جای پدر ارجمندش که این روزها خیلی گرفتار است، نه پاسخ مدلل بدهد، بلکه «رزومه‌ی سیاسی» مرا که لابد راز سر به مهری بوده برای خلایق رو کند، البته به سبک و سیاقی که به گمانم بیش از آن که برخاسته از شخصیت فردی و خانوادگی باشد، حاصل نوعی احساس مظلومیت «پدر» اما چند نکته:

۱-به گونه‌ای سخن گفته‌اید که انگاری طرفتان یک هالوی غارنشین و بی‌اطلاع یا یک ژورنالیست یا سیاسی کار ینگه دنیانشین شایعه‌ساز، خواب نما شده و شنیده‌ی بی‌پایه‌ای را به داوری نشسته است. نه جانم. کارهای خوب پدرتان را لابد مردم به قدر کفایت در رسانه‌ها و سخنرانی‌ها شنیده و خوانده‌اند اما اگر هم‌چنان بر همان داعیه‌های «سید محور – دوم خردادی» اصلاح‌طلبی که بیلانش را داده‌اید، هستید باید به لوازم و آداب آن پایبند باشید. تحمل و رواداری و انتقاد پذیری و آمادگی برای مشاهده‌ی عریان کارنامه و مواضع عملی‌تان به ویژه در موضع و منصب قدرت‌! مگر مهم‌ترین شعار آقای خاتمی که سنگ او را به سینه می زنید، پاسخ‌گو کردن قدرت نبوده و نیست؟ پس چرا تا به این حد بی‌طاقت هستید؟

۲- نقبی به تاریخ زده‌اید که آن زمان که شما برای پیروزی خاتمی در انتخابات تلاش می‌کردید من در جمعیت دفاع از ارزش‌ها بودم و مسوول نشریه‌اش. خب مگر من انکار کرده‌ام؟ اما یا نمی‌دانید و یا این بخش را از قلم انداخته‌اید که همان هنگام «پدر ارجمند‌تان» نیز در شورای مرکزی جمعیت دفاع تشریف داشتند. در جلسات متعددی در خدمتشان بودیم. مگر کار خلاف و بدی بوده؟ مگر به گواهی آقای خاتمی، نقش «فضا شکن» جمعیت و هم‌سویی عملی آن با جریان تحول‌خواه نادیده انگاشتنی ست؟

شما مرا به رخ خودم می‌کشید؟!

درست است که من هم به شما یادآوری کنم که درست در همان زمان که من و تعدادی دیگر از دوستان و هم‌کاران در وزارت فخیمه در نامه‌ای به آقای هاشمی رفسنجانی با نام و امضا، با وزیر اطلاعات شدن آقای فلاحیان مخالفت کردیم، پدر نازنین شما معاونت پارلمانی ایشان را پذیرفت و برای گرفتن رای اعتماد وی از مجلس سوم چه رنج و زحمتی کشید! خب، لابد منطقی داشته برای خودش.

۳- ترجیح می‌دهم به آن‌چه، از آغاز فرایند معرفی و جریان رای اعتماد پدر ارجمندتان و حاشیه‌هایش و نبز برخی انتقادها که به روی‌کرد ایشان در هم‌گرایی یا واگرایی نسبت به مشی اصلاح‌طلبی می دانم، نپردازم. به شما توصیه می‌کنم به اتکای همان هوش سیاسی و نجابت ژنتیک که از آن برخوردارید، به جای واکنش‌هایی از جنس «استهزا» که مدتهاست نتیجه‌ای جز کمانه کردن آن از سوی افکار عمومی به طرف پرتاب کننده نداشته، اندکی صبور باشید. نترسید. نه من و نه شما و نه پدرتان در کشاکش نقد و واکاوی و سنجش کارنامه‌مان نه تنها نابود نمی‌شویم بلکه اگر مشتاقانه و اصلاح‌پذیر برخورد کنیم، رشد خواهیم کرد.

منبع : سایت مهرورزی
Share/Save/Bookmark