کد مطلب: 14434
يکشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۲ ساعت ۰۲:۰۱
در اقدامی عجیب و در زمانی عجیبتر سایت وابسته به روزنامه ایران منتشر کرد:مشایی ۲ ماه پس از انتخابات ۸۸ چه گفت؟
هر چند هنوز معلوم نیست چرا این سخنان که همه علیه فتنه بوده است الان و بعد از عدم احراز صلاحیت مشایی منتشر شده است!!
سرویس سیاسی خط نیوز؛ در حالی که احراز صلاحیت رحیم مشایی به آرزوی برخی تبدیل شده است سایت شبکه ایران وابسته به روزنامه دولتی ایران در تازه ترین مطلب خود سخنان مشایی در جمع اعضای ستاد یاران خورشید را منتشر کرده است.
در این سخنان که حملات تندی علیه آیت الله هاشمی و سید محمد خاتمی و نیز برخی اطلاعات دیگر منتشر شده است مطالب متنوعی از قول مشایی بیان شده است که جالب توجه است.
هر چند هنوز معلوم نیست چرا این سخنان که همه علیه فتنه بوده است الان و بعد از عدم احراز صلاحیت مشایی منتشر شده است!!
شاید دوستان آقای مشایی گمان می کردند انتشار این سخنان در صورت کاندیدا شدن مشایی آراء خاکستری وی را از بین خواهد برد و گرنه بازنشر این سخنان در شرایط فعلی هیچ محملی ندارد.
در هر حال تنها برای روشن شدن اذهان عمومی متن کامل مطلب منتشره جهت اصلاع کابران منتشر می شود:
شبکه ایران / متن کامل سخنان مهم رحیم مشایی در جمع اعضای ستاد یاران خورشید در تحلیل راهبردی دولت های هاشمی، خاتمی، ریشه یابی شکست های پیاپی اصلاح طلبان، انتخابات نهم و دهم ریاست جمهوری، چرایی پروژه حذف احمدی نژاد، ماجرای هسته ای و... که در تاریخ چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۸ ارائه شده، تقدیم می شود:
بسم الله الرحمن الرحیم
ابتدا من تقدیر می کنم از زحمات و تلاش های شما که در دوره انتخابات، در یک فضای پرشور در مسیر ابلاغ پیام ها و اندیشه های ریاست محترم جمهور در کشور کوشش کردید و خدا را شاکر هستیم این تلاش های صادقانه و مخلصانه به نتیجه رسید و به بار نشست و بار دیگر برای نظام جمهوری اسلامی ایران، برای ولایت فقیه و برای مردم ارزشمدار این سرزمین، عزت دوباره ای پدید آمد و فرصت بسیار مهمی شکل گرفت تا بتوانیم در راستای فراهم ساختن زمینه های اجرایی و عملیاتی و فکری و نظری و بستر سازی برای جامعه جهانی مهدوی گام های مؤثرتری برداریم
* ریشه یابی شکست های پیاپی اصلاح طلبان
موضوع این است که با شکست یا عدم توفیق اصلاحات یا اصلاح طلبان در طول ۸ سال که در واقع بعد از ۸ سال دوره آقای هاشمی برای گشایش در فضای سیاسی و فکری تلاش های خیلی وسیعی صورت گرفت و البته اثر گذار هم بود و جامعه ما متفاوت و متحول شد، نتیجه و هدف اصلاحات آن طور که در برنامه اصلاح طلبان پیش بینی شده بود محقق نشد.
علت این است که ماجرای مدیریت یک جامعه و کشور یک ماجرای کاملاً پیچیده است. اینکه بخشی از مدیران جامعه بخواهند گفتمانی را در جامعه جاری کنند اگر چه مدیریت به آنها کمک خواهد کرد که فضا بسازند و ابزار و امکانات در اختیار آنها قرار دهد اما وقتی کسی یا جناحی مسئولیت اجرایی کشور را برعهده می گیرد، مسئول بسیاری از امور جامعه است و پاسخ گفتن به همه امور جامعه امر ساده ای نیست و دشواری های خودش را دارد.
به دلایل فراوان که خارج از این بحث است اصلاح طلبان موفق نشدند در فرایند اداره امور جامعه توفیقاتی را در آن حد به دست بیاورند که بتوانند روند دولتهای گذشته را ادامه بدهند.
البته این به معنای آن نیست که ماجرای اصلاحات پایان یافته یا جامعه از اصلاح روی برگردانده اما وقتی کسی در یک بخشی برای اداره امور جامعه متولی و مصداق می شود او باید پاسخگوی بسیاری از امور باشد و اصلاح طلبان در طول ۸ سال واقعاً نتوانستند مسایل جامعه را به پیش ببرند
الان من نمی خواهم وارد بشوم و بگویم اصلاحات کجا جلو رفت و کجا عقب ماند؟ چه چیزی درست بود و چه چیزی غلط بود؟ چون همه مؤلفه های اصلاحات که غلط نیست. اصل اصلاح که غلط نیست. اصل تحول که غلط نیست. من نمی خواهم وارد این بحث شوم. ولی با توجه به اینکه بخش مهمی از دو دولت پیش از دوره اصلاحات، در فرایند اصلاحات هم درگیر بود و اصلاً آنها خودشان را پدیدآورندگان اصلاحات می دانستند، با شکست اصلاحات بازگشت به گذشته مورد تردید قرار گرفت که حالا اگر اصلاحات شکست خورده جایگزین و آلترناتیو آن چیست؟ چه چیزی به عنوان جانشین دوره اصلاحات دیده می شود.
در این خصوص اصلاح طلبان طیف های مختلفی بودند و تحلیل های متفاوتی داشتند برآوردهای مختلفی هم داشتند. اما آنچه در بین همه آنها به طور مشترک وجود داشت این تحلیل بود که روند موجود بعد از ۸ سال قابل دوام نیست. به همین دلیل شما می بینید که در مدعیان اصلاح و تغییر هم شکاف وجود داشت .
در انتخابات ریاست جمهوری نهم افراد مختلفی به عنوان کاندیدای انتخابات در صحنه حضور پیدا کردند؛ از کسانی که یک مقداری مشی تندتر داشتند تا کسانی که مشی نرم تری داشتند و این طیف تا کارگزاران ادامه می یابد
علت مشکلات اصلاح طلبان این بود که از یک سو آنها از نظر کارکردی در بخش مدیریت جامعه با ضعف های فراوانی مواجه بودند و عدم توانایی آنها در مدیریت آشکار شده بود و از سوی دیگر یک موج جدیدی در اصول گرایان ایجاد شده بود که همزمان با انتخابات شورای دوم در تهران، در شورای تهران رأی آوردند و آقای دکتر احمدی نژاد، شهردار تهران شد.
در طول ۲ سال یک فضای جدیدی به وجود آمد و یک موجی از تهران شکل گرفت و به سمت استان ها حرکت کرد و یک فرصتی پدید آمد. البته آن موقع بحث اصولگراها بحث داغی نبود بلکه بحث آبادگران بود و این آبادگران بود که به عنوان یک جریان جدید و نو این موج را ایجاد کرد.
* زمینه سازی برای حضور هاشمی در انتخابات نهم ریاست جمهوری
در این شرایط اصلاح طلبان دچار مشکل شدند و برنامه ای برای آمدن آقای هاشمی در صحنه انتخابات طراحی شد. هر چند که آقای هاشمی صحنه انتخابات را طوری مدیریت می کند که تا آخرین لحظه سوخت نرود چراکه اقبالی به ایشان برای حضور در انتخابات نبود و کاندیداتوری ایشان در جامعه مورد اقبال عمومی قرار نداشت به همین دلیل اصلاح طلبان نگران بودند که اگر از روزهای اول اسم آقای هاشمی مطرح باشد ممکن است باز یک فرصت سوزی بزرگ دیگری اتفاق بیفتد و یک موج مثبت قویتر برای آبادگران شکل بگیرد. آنان می دانستند که نام آبادگران در مواجهه و مقابله با برخی هسته ها و محفل های سیاسی که مصداق بارزش هم خود آقای هاشمی بود، رونق یافته بنابراین اگر از اول نام آقای هاشمی مطرح می شد این موج سنگین تر می شد لذا آقای هاشمی را در انتخابات نهم ریاست جمهوری تا آخرین لحظات نگه داشتند.
در همین چارچوب اصلاح طلبان سعی کردند موضوع کاندیداتوری آقای هاشمی را پنهان کنند. از سوی دیگر مقام معظم رهبری هم در بیاناتشان تأکید بر نو گرایی و جوان گرایی داشتند که این موضوع، اصلاح طلبان را با محدودیت های بیشتری مواجه کرد چون دیگر در تبلیغ آقای هاشمی رفسنجانی هر کاری برای اصلاح طلبان قابل انجام بود جز اینکه بگویند آقای هاشمی رفسنجانی از جمله جوانان این سرزمین است که این یکی دیگر شدنی نبود.
* محسن هاشمی گفت ۲۰ میلیون رأی خاتمی، رأی پدر من است
در پایان دوره ۸ ساله اصلاحات، فروغ و امید بسیار ضعیفی برای رأی آوری اصلاح طلبان به چشم می خورد زیرا از یکسو مقبولیت اجتماعی آنان بسیار کاسته شده بود و از سوی دیگر، موجی شکل گرفته بود که در رأس آن آقای دکتر احمدی نژاد قرار داشت که بدون ساختار و تشکیلات و حزب و گروه حرکت می کرد.
این وضعیت باعث شد که یک نگرانی بسیار جدی در میان اصلاح طلبان ایجاد شد. در ۸ سال اصلاحات یک دوره پرچالش بین کارگزاران و اصلاح طلبان شکل گرفته بود چون کارگزاران معتقد بودند که اصلاحات محصول آنها است و بر همین اساس، رأی اصلاح طلبان به کارگزاران تعلق دارد.
من یادم است که پس از دوم خرداد ۷۶ در ستاد انتخابات وزارت کشور نشسته بودیم و انتخابات برگزار شده بود و آقای خاتمی ۲۰ میلیون رأی آورده بود و این در تاریخ کشور ما بی نظیر بود. ما هرگز انتخاباتی این همه پرشور و با این همه رأی نداشتیم. ما بعد از انقلاب، انتخابات، با رقابت به این شدت نداشتیم و در انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ اولین بار بود که رقابتی به این شدت شکل گرفته بود. در همان ایام در وزارت کشور نشسته بودیم که آقای محسن هاشمی آمد. ایشان در ابتدا علیه آقای جنتی سخن گفت و بعد اظهار داشت که رای آقای خاتمی، رأی پدر من است و این رأی، رأی آقای خاتمی نیست. این را من بی واسطه می گویم و خودم آنجا نشسته بودم که آقای محسن هاشمی گفت رأی خاتمی، رأی پدر من است.
کارگزاران به دنبال این بودند که اصلاحات را ادامه دولت آقای هاشمی تلقی کنند انتخابات دوم خرداد ۷۶ که تمام شد در شرایط که رییس جمهور، آقای خاتمی بود رفتند به سراغ آقای هاشمی و از ایشان در مورد ترکیب دولت سؤال کردند. آقای هاشمی هم خیلی شفاف و صریح گفت که به زودی دولت را تشکیل می دهیم. ادبیات آقای هاشمی چنان ادبیاتی بود که گویا دوباره آقای هاشمی رفسنجانی رییس جمهور شده است.
البته این رفتار آقای هاشمی رفسنجانی، واکنش های خیلی تندی را در میان نخبگان سیاسی فعال پشت سر آقای خاتمی که در حلقه های اول بودند، ایجاد کرد که بعد آقای خاتمی مجبور شد مصاحبه کند و بگوید که بعد از رهبر در ایران نفر دوم من هستم.
از همین نقطه، جریانی در میان اصلاح طلبان علیه آقای هاشمی شکل گرفت که بعد به یک هجمه خیلی تند و تیز علیه آقای هاشمی و افراد نزدیک به ایشان تبدیل شد تا آنقدر علیه آقای هاشمی، در انتخابات مجلس ششم تبلیغات کرده بودند که ایشان استعفا داد.
البته آقای هاشمی استعفا داد چون نگران بود در انتخاب ریاست مجلس با مشکل مواجه شود. آن زمان، بعضی ها گفتند که آقای هاشمی از حق خودش گذشت یعنی ایثار کرد که در واقع امر، اینطور نبود بلکه فضای مجلس به نحوی بود که ایشان نه به عنوان رییس مجلس و نه به عنوان نایب رییس مجلس رأی نمی آورد و این مسئله، برای ایشان مایه سرشکستگی بود. در حقیقت، دلیل اصلی استعفای آقای هاشمی در انتخابات مجلس ششم همین موضوع بود.
* فشار هاشمی رفسنجانی برای تغییر مشی رهبری در اداره امور کشور
آقای هاشمی و برخی از نخبگان سیاسی و مذهبی در کشور، یک زاویه ای را که از ابتدا با مقام معظم رهبری در موضوع مدیریت جامعه داشتند؛ در هشت سال اصلاحات بزرگتر شد.
آقای هاشمی مایل بود از پشتیبانی عمومی و مردمی برای فشار بر رهبری استفاده کند تا مشی رهبری در اداره امور کشور تغییر کرده و آنچه که آنها مایل بودند، اتفاق بیفتد.
در دوم خرداد ۷۶ آنها تلاش می کردند که آقای ناطق به عنوان کاندیدای رهبری معرفی شود و آقای خاتمی به عنوان کاندیدای آزاد مطرح باشد که بعد هم یک رأی خیلی سنگین برای آقای خاتمی نتیجه آن باشد تا همه چیز در آقای هاشمی تمرکز یابد تا آنها از این طریق بگویند که این آقای هاشمی است که از محبوبیت بالای مردمی برخوردار است و لذا فرایند مدیریت جامعه باید تغییر کند.
در انتخابات ریاست جمهوری نهم در سال ۸۴ ، ضعف اصلاح طلبان در منظر افکار عمومی، نداشتن عنصری جدی و مؤثر برای جلب افکار عمومی بودکه نهایتاً در آقای معین متوقف مانده بودند و ایشان هم واقعاً آرای چندانی نداشت و نمی توانست این مسئولیت را برعهده بگیرد ولی برای اصلاح طلبان هم دیگر چاره ای نبود.
* ترفند اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری نهم
در خصوص کاندیداتوری آقای معین، اصلاح طلبان از خدا می خواستند که شورای نگهبان او را حذف کند تا آنان بتوانند از انتخابات کناره گیری کنند. در این شرایط بود که شکست اصلاح طلبان اثبات نمی شد و می توانستند دوره فترتی را پشت صحنه بمانند و با مظلوم نمایی ادعا کنند که ما را به قدرت راه ندادند اما این حربه آنان با تدبیر مقام معظم رهبری در جریان تائید صلاحیت آقای معین از اصلاح طلبان گرفته شد.
اما یکی دیگر از ماجرای پشت پرده در انتخابات دوره پیش، توجه به این نکته است که در آن شرایط جایی برای آشکار شدن اختلافات بین اصلاح طلبان و کارگزاران نبود زیرا اینها هر دو به آخر خط رسیده بودند و در برابر یک رقیب جدیدی قرار گرفتندکه این رقیب جدید، برای عده ای اصولگراها و در منظر برخی دیگر، فقط شخص احمدی نژاد است و هیچ رقیب دیگری وجود ندارد.
مهم آن است که آنها به این نتیجه رسیده اند که با ورود عده ای به صحنه (نام، تفاوتی نمی کند آیادگران باشد یا اصولگرا) ؛ جایگاه و موقعیت رهبری اهمیت یافته و با افزایش قدرت رهبری، پایه های نفوذ ایشان در صحنه اجرا و سیاست در جامعه نیز تعمیق یافته است. طرف دیگر ماجرا، توجه به این نکته است که در مرحله اول، اصولگرایان در قالب «شورای هماهنگی نیروهای انقلاب» به وحدتی نرسیدند اما طرف مقابل، تمام تلاش خود را برای نیل به وحدت به کار گرفت و نهایتاً در مرحله دوم انتخابات یعنی با آمدن آقای احمدی نژاد و آقای هاشمی، عملاً و به طور صد درصد این اتفاق افتاد که دو رقیب مقابل هم قرار گرفتند.
نکته در خور تأمل اینکه هیچ وقت در تاریخ بعد از انقلاب اسلامی سابقه نداشته که کاندیدایی به این سطح مورد تأیید و تشویق افراد مختلف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در جامعه قرار بگیرد و این خیلی عجیب و عمیق بود. تقریباً همه جریانات سیاسی (صرف نظر از اینکه خیلی ها با هم دشمن بودند کاملا مخالف هم بودند) آشکارا اعلام موضع کردند و از آقای هاشمی در دور دوم انتخابات گذشته، حمایت خودشان را اعلام کردند.
حتی خود آقای مهندس موسوی و آقای خاتمی هم به همین صورت مواضع خودشان را اعلام کردند. آنها هم به این نتیجه رسیده بودند که چاره ای جز ممانعت از قدرت گیری جناح مقابل که طرفداران رهبری شناخته می شدند، وجود ندارد.
بحث شورای رهبری، بحث مجلس خبرگان و انتخاب رهبر جدید؛ حرف هایی بود که در آن زمان زده می شد و ادبیات تند و هتاکانه ای که به کار گرفته شد، قصدش تنزل جایگاه ها بود. اما انتخابات برگزار شد و آقای احمدی نژاد انتخاب شد.
حمایت های خارجی و گفت گو ها و مذاکرات خارجی را در انتخابات پیشین هم داشتند اما در این انتخابات بیش از پیش، آشکار شد. آنها با بهره گیری از ظرفیت های رسانه های بیگانه؛ زمینه های جشن، شادمانی و سرور را فراهم کرده بودند اما موفق نشدند این سازماندهی را انجام دهند.
سر این که آقای هاشمی بیاید یا نیاید خیلی بحث شد و اختلافات بسیاری بین آنها وجود داشت. اما خود آقای هاشمی امیدوار بود که در انتخابات پیروز می شود و به همین دلیل هم، به صحنه آمد. البته عده ای در تلاش بودند که آقای هاشمی انصراف دهد. با دو مرحله ای شدن انتخابات و فراگیر شدن موج در روزهای آخر، انصراف آقای هاشمی دیگر معنا نداشت زیرا همه چیز شکل گرفته بود و این، همان هدایت الهی است که کار از دست همه خارج شود.
شکست در انتخابات، ترس و نگرانی عمیقی را در آنها موجب شد به گونه ای که (در ابتدای کار دولت نهم) با استمداد جستن از یک دولت خارجی(عربستان) با تأکید بر اینکه دولت (نهم) نمی تواند و شش ماه بیشتر دوام نخواهد آورد، زمینه را برای شکست دولت فراهم کردند.
مثلاً در مورد پرونده هسته ای اگر دولت نهم سیاست تهاجمی را در صحنه بین الملل اتخاذ نمی کرد و اگر فرایند هسته ای را با شکستن لاک و مهرها شروع نمی کرد و یک چالش بزرگی را در صحنه بین الملل پدید نمی آورد، به موفقیت های این چنینی دست نمی یافتیم.
خیلی چیزهاست بعضی را نمی شود گفت اینکه چه ها در این چهار سال گذشت، چه مسایلی اتفاق افتاده و چه کسانی چه حرف هایی زدند و چه پیشنهاداتی دادند و چه برنامه هایی را فشار آوردند که آقای احمدنژاد بپذیرد و امضاء کند و خیلی مسایل هست که اینها را باید به آینده باید واگذار کرد. وقتی که مقام معظم رهبری در سخنرانی یا در جای دیگری می گویند ایستادگی و پافشاری شخص رییس جمهور(عامل دستاوردهای هسته ای است) این مسئله، همینطوری نیست. عده ای دنبال این بودند که دولت شکست بخورد اما اتفاقاتی در صحنه بین الملل و در منطقه رخ داد و پیروزی های بزرگی نصیب دولت شد که آقای احمدی نژاد ظرف یک سال، به مشهور ترین و محبوب ترین شخصیت سیاسی جهان اسلام قطعاً و بلکه دنیا تبدیل شد
* دلایل موفقیت دولت احمدی نژاد
طرح برخی مسایل جهانی مثل هولوکاست یا سفر آقای احمدی نژاد به سازمان ملل، بحث های جدیدی که بوجود آمد و از آن طرف هم، ادبیات عدالت جویانه، ارتباط صمیمی و از نزدیک با مردم، پرکاری، پشت کار و خیلی چیزهای دیگر؛ دامنه اثر گذاری تخریبی این مشکلات بر حوزه مدیریتی را خیلی کاهش داد یعنی مردم به نسبت گذشته و به دلیل ارضاء روانی تحملشان بالا رفت و یا در خیلی از حوزه های دیگر، عزت ملی و عظمتی که برای ایران پدید آمده بود و آن ادبیات صمیمی و از جنس مردمی که آقای دکتر احمدی نژاد داشت و صداقت از همه این ادبیات می بارید و هیچ کس تردید نمی کرد که این ادبیات، ادبیاتی سیاسی است تأثیر بسیاری در افزایش محبوبیت احمدی نژاد داشته است.
عده ای با مشاهده این روش مدیریت با یک حجم بالایی از کار و تلاش زیر بنایی که در کشور صورت گرفته و آثار پیشرفت و توسعه در روستاهای کشور پدید آمده، نگران شدند اگر یک فرصت چهار ساله دیگری در اختیار این دولت قرار گیرد، دیگر امیدی به بازگشت آنها نخواهد بود.
برآیند این تحرکات، این شد که اگر چهار سال دیگر آقای احمدی نژاد به قدرت برسد از آن طرف فرصتی در اختیارشان نیست و هم از سوی دیگر، با بنیان های جدیدی که آقای دکتر احمدی نژاد در روش مدیریت اعمال کرده و توسعه ای که در اقصی نقاط کشور اتفاق افتاده ؛ طعم عدالت و رسیدگی به همه کشور را رواج داده و بر مبنای آن ، یک توسعه سریع و یک پیشرفت خیلی سریع در کشور اتفاق می افتد.
مخالفان دولت شرایط جهانی را دیدند؛ آن امیدی که در آن چهار سال فشار بین المللی موجب شکست این دولت بشود و احمدی نژاد و کابینه و نگاه او در هم بشکند و مردم ایران ناچار شوند که از مواضع گذشته خود برگرشته و اعلام کنند که این راه را دیگر قبول نداریم، را نیز دیدند و مشاهده کردند که هرچه به پایان انتخابات نزدیک تر می شود ما شاهد اضمحلال در قدرت بین المللی برای اعمال فشار هستیم، نه شاهد شکنندگی احمدی نژاد بلکه شکنندگی آنها در صحنه بین المللی هستیم.
* فرجام ایستادگی دولت
ماجرای هسته ای خودش یک بحثی است که اصلاً فرایندش چطور شد. به ما گفتند شما اصلاً نه اسمی و نه حرفی از سانتریفیوژ نبرید. شما را چه به سانتریفیوژ. فرانسه ادعا می کند که ما ۱۰ سال با آمریکایی ها نشستیم و بحث کردیم بعد از این مدت بود که آمریکایی ها اجازه دادند که ما بحث هسته ای را مطرح کنیم چطور شما یک شبه آمده اید و می خواهید انرژی هسته ای داشته باشید.
ایران اگر در این بحران می افتاد جزو آخرین کشوری بود که از این بحران در می آمد. یعنی اینکه اجازه نمی دادند که ما خودمان را بسازیم. حالا اینها که آمده بودند ایران را با تحریم اقتصادی بشکنند این خودش شد ابزار نجات ایران. اینها مشاهده کردند که اراده بین الملل برای ضربه زدن به دولت احمدی نژاد به نتیجه نرسیده و فرایند هسته ای به یک صحنه مصاف ایران در نظام بین الملل تبدیل شده که یک پیروزی قاطعی را برای ایران به همراه داشته است.
در حال حاضر و در شرایطی که احمدی نژاد از یک محبوبیت فوق العاده بی نظیر تاریخی برخوردار است و نیز با توجه به تجریبات موجود، جامعه جهانی به جای فکر براندازی دولت احمدی نژاد به این نتیجه رسیده که هیچ چاره ای جز همراهی با دولت احمدی نژاد ندارد.
خودم فکر می کنم در تاریخ ایران قبل و بعد از انقلاب یک چنین دولتی، یک چنین رییس دولتی با این محبوبیت وجود ندارد که هم در کشور این همه انسجام را سازمان داده باشد، هم امید آفریده باشد و این همه احساس عزت ایجاد کرده باشد. من شاهدم ایرانیان خارج از کشور تا پیش از این دولت می گفتند ما ایرانی بودن خود را انکار می کردیم ما هیچ جا نمی گفتیم ایرانی هستیم تا می گفتیم ایرانی هستیم می گفتند اینها تروریست هستند، عقب مانده هستند، مرتجع هستند، افکار و اندیشه های عقب مانده ای دارند. الان ما هر جا می رویم قبل از اینکه کسی از ما بپرسد کجایی هستید خودمان یک جوری می گوییم ایرانی هستیم چون به ایرانی بودن خود افتخار می کنیم برای اینکه در بسیاری از زمینه ها و با وجود بسیاری از فشارها، ایران در صحنه خود را نشان داده به گونه ای که اکنون در زمره ۱۰ کشور اول دنیا است و این، خیلی مهم است.
دولت آهنگ رشد حرکت بسیار خوبی داشته است نمونه اش همین سفر استانی است. سفر استانی خوب فهمیده نشده است. در جامعه سفر استانی و دلایل آن تبیین نشده است. قطعاً در سال های آینده، اثر توسعه ای سفرهای استانی در کشور مشاهده خواهد شد. آن برنامه هایی که آنجا اجرا شده، زیرساخت هایی که در کشور درشت شده است.
اگر قصد داشته باشیم فقر را از بین ببریم، بدون ساخت زیرساخت های جامعه، فقر از بین نمی رود. هر کار که بکنید براساس زیرساخت ها است. گفتند احمدی نژاد در کشور پول توزیع می کند. احمدی نژاد در کشور پول توزیع نمی کند بلکه این کمیته های امداد و بهزیستی هستند که در دوره حیات این دولت، رسیدگی شده و تلاش شد تا خدمات آنها از نظر کیفی بهبود یابد. بحث اصلی ساخت زیرساخت ها در روستاها و شهرهای کشور است. بدون این مهم، توسعه و پیشرفت اصلاً معنا ندارد. اینها در سفرهای استانی محقق شد.
شما اکنون روبنا را می بینید. مراحل بعدی توسعه، به طور یقین فقر از بین می برد. در جایی که نه آبی وجود دارد، نه برقی و نه جاده ای؛ مگر می شود پیشرفت باشد. مگر می شود فقر را از بین برد. در شرایط کنونی، با سرمایه گذاری های صورت گرفته امید بسیاری برای قرار گرفتن ایران در تراز بالای جهانی وجود دارد و این، دقیقاً همان نکته ای است که مقام معظم رهبری در این ۲۰ سال بر آن تأکید داشته اند.
در این چهار سال، احمدی نژاد همواره گفته است که چرا ایران باید دست کم گرفته شود؟ ایران از جایگاه بالایی برخوردار است. من به عنوان کسی که در میراث فرهنگی و گردشگری بوده ام و ارتباطات و مراودات بین المللی داشته ام؛ این معنا را بیشتر از همه می فهمیدم. می دانم که این حرف، چقدر حرف کلیدی و طلایی و مبنایی است و ما باید از اینجا شروع کنیم که بگوییم ما جزو چند کشور برتر دنیا می توانیم باشیم. چرا نباشیم؟ ما جزو برترین کشورهای دنیا هستیم که دارای منابع طبیعی و کانی است. جزو کشورهای برتر دنیا هستیم که منابع انسانی با کیفیتی در اختیار داریم و اینها، در زمره ابزارهایی است که مایه رشد، پیشرفت و تعالی ایران است.
به چه دلیل ما نباید در سطوح بالای دنیا باشیم. نمی گوییم امروز مثل ژاپن ماشین بسازیم مثل ژاپن برخی از چیزها را پیشرفته بسازیم ولی می توانیم بسازیم. یک کشوری که در تحریم توانسته ماهواره در فضا بفرستد خیلی مهم است. این دولت با این شرایط داخلی و بین المللی با اتکاء به دانش بومی خود به علم و توانایی تولید چرخه سوخت دست یافته است.
استمرار این شرایط، فقط یک آدمی می خواهد که آن بالا بایستد و بگوید من هستم. این شرایط باعث شده که رییس جمهور آمریکا بگوید ایران هسته ای دیگر یک مساله ای هست که باید باورش کرد.
عده ای در تلاش بودند با افزایش فشارهای داخلی و بین المللی، موجبات سقوط احمدی نژاد و سپس سقوط رهبری را فراهم آورند. من خودم شخصاً در مذاکرات و صحبت با خیلی از شخصیت های جهانی مشاهده کردم که می گفتند همه منتظر بودیم ببینیم احمدی نژاد دور دوم پیروز می شود یا نه. اگر بیاید ما بهانه داریم که به دنیا و به مردم بگوییم چون مردم ایران همچنان احمدی نژاد را پذیرفته اند ما هم هیچ چاره ای جز تعامل با مردم ایران نداریم پس احمدی نژاد را می پذیریم. این، ادبیاتی بود که قبل از انتخابات در جهان غلبه داشت
* مباحث مربوط به انتخابات ریاست جمهوری دهم
تلاش بسیار جدی صورت گرفت تا به هر صورت ممکن، این انتخابات به شکست بیانجامد این در حالی لست که همه نظرسنجی ها، حاکی از آن بود که احمدی نژاد شاگرد اول است و شاگرد دوم هم ندارد و مردم ایران در بالاترین سطح احمدی نژاد را پذیرفتند. تمام نظرسنجی های بین المللی هم حکایت از پیروزی قاطع احمدی نژاد دارد پیروزی بدون رقیب.
در همین حین، هماهنگی های بسیار وسیعی از جانب سرویس های اطلاعاتی اروپایی ها به ویژه انگلیس صورت گرفت تا این پروژه را به عنوان یک پروژه بسیار مهم پیگیری کنند. یکی از مهمترین پروژه ها انقلاب مخملی بود. این انقلاب سطحش خیلی بالاتر از آنچه که در گرجستان اتفاق افتاد، بود چون شکل ایران خیلی متفاوت است و یک دولتی برای بار دوم قصد دارد محبوبیت خود را در منظر افکار عمومی ارزیابی کند
سال قبل در این هنگام کسی رقیب آقای احمدی نژاد نبود. آقای خاتمی یک بار آمد و عقب نشینی کرد. اسمی از موسوی هم نیست. در کشور یک احمدی نژاد هست ولاغیر و این مسئله، تا ماه های قبل از انتخابات هم ادامه دارد. مردم هم پیروزی احمدی نژاد را قطعی تلقی می کردند. فقط این نگرانی وجود داشت که نکند مردم بگویند ایشان رییس جمهور است و دیگر نیازی نیست که همه پای صندوق های رأی بروند. در این صورت، آقای احمدی نژاد با یک رای ۱۵ و ۱۶ میلیونی رییس جمهور می شود و مخالفان ادعا می کنند که احمدی نژاد محبوبیت نداشته و این باعث می شود که بگویند هم نظام محبوبیت نداشت هم ولایت فقیه محبوبیت نداشت
در شرایط کنونی نمی توانند حرفی بزنند چون۴۰ میلیون آدم آمدند. ولی اگر شما فرض کنید ۲۱ و ۲۲ میلیون آدم آمده بودند و ۱۵ و ۱۶ رأی به آقای احمدی نژاد داده بودند، وضعیت نگران کننده بود. شما با دوره های قبل مقایسه کنید؛ آقای هاشمی با چند رأی رییس جمهور شد؟ چه میزان رأی در کشور داشتیم. نگرانی ما این بود که مردم فکر کنند آقای احمدی نژاد رییس جمهور است و راضی هم هست که رییس جمهور باشد، رقیب هم که ندارد اگر کسی هم حوصله داشت می رود رأی می دهد. این مسائل مایه نگرانی بود.
در حالی که همه نظرسنجی های جهانی از پیروزی قطعی آقای احمدی نژاد خبر می داد، ولی سه چهار ماه آخر گفتند انتظار تحرک از ما برای تعاملات نداشته باشید چون فضا برای ما میسر نیست. اگر شما انتخاباتی برگزار کنید و آقای احمدی نژاد مجدداً انتخاب شود ما می توانیم در برابر فشارهای آمریکا و دو سه کشور اروپایی مقاومت کنیم و برای مردم جواب خوبی هم داریم تا با شما همکاریهای مان را ادامه دهیم.
با وجود اینکه عده ای به میدان آمدند و این بساط را درست کردند که مایه آبروریزی خودشان شد، اکنون می گویند که ما باید رابطه مان را برقرار کنیم و همه سفرای کشورهای اروپایی برای شرکت در مراسم نتفیذ به وزارت خارجه پیغام می فرستند. آنها گفتند ما در تنفیذ شرکت می کنیم فقط خواهش می کنیم که آقای رییس جمهور که صحبت می کنند ملاحظه ما را نیز بکنند.
اما سرویس های جاسوسی انگلیس به همراه آمریکا و برخی کشورهای اروپایی، خشمی از آقای احمدی نژاد به دلیل دستیابی ایران به فنآوری هسته ای داشتند. آنها به طور مداوم قطعنامه صادر می کردند اما صدور این قطعنامه ها هیچ تأثیری در تعاملات بین المللی ما نداشت
من ۴ سفر به نیویورک تا به حال با آقای احمدی نژاد داشته ام. در سفر دوم ایشان به نیویورک که سفر اول من بود با با اعضای شورای روابط خارجی آمریکا ملاقات کردیم. آنها آمدند هتل که رییس جمهور ایران را ببینند. در آن جلسه اینها یک حرف شان راجع به بحث هسته ای بود که همه حرفهایشان محکوم شد. ۳۰ نفر از بزرگان و مؤثران سیاست های جهانی نشسته بودند. یکی از آنها گفت آقای احمدی نژاد مشکل ما این است که اگر بپذیریم شما هسته ای باشید با دیگر کشورها چه کار کنیم؟ ما حرفی نداریم شما هسته ای باشید اینها را چیکار کنیم؟ پاسخ احمدی نژاد چیست؟ آقای احمدی نژاد گفت مشکل چیست که آنها هسته ای باشند؟ یعنی نه تنها از فناوری هسته ای ایران قاطعانه دفاع می کند بلکه نظام سلطه را هم زیر سوال می برد و می گوید شما به چه حقی راجع به هسته ای یا غیر هسته ای شدن دیگران مانند ترکیه یا مصر یا هر جای دیگر حرف می زنید. چه اشکالی دارد که آنها هسته ای باشد. طرح این بحث، قدرت روانی بالایی نیاز دارد.
* پاسخ مشایی به اتهامات بی اساس مخالفان
اینها با مشاهده توفیقات دولت در ساختن روستاها و شهرها، اکنون حرف هایی می زنند که هیچ کس باور نمی کند و حرف هایی می زنند و به جن نسبت می دهند، به امام زمان لای درختان نسبت می دهند، درباره بشقاب خالی سر سفره، به جانماز خالی نسبت می دهند و سپس در آخر، یک مرتاض ۴۰۰ ساله ایرانی زرتشتی را پیدا کرده اند و به او نسبت می دهند. چرا اینها را می گویند؟ برای این که نمی توانند در مقابل منطق ایستادگی کنند.
مخالفان، توانمندی همه سرویس های جاسوسی را به کار گرفتند و در این انتخابات از آن استفاده کردند. آنها بر این باور بودند که چاره ای نداریم برای اینکه ۴ تا قطعنامه صادر کردیم و آبرویمان رفته است و نمی توانیم الان تسلیم بشویم. آنها خودشان هم می دانستند که احمدی نژاد رأی می آورد چون نظرسنجی هم داشتند. در نظر سنجی واشنگتن پست، ۶۲ درصد آرا به احمدی نژاد تعلق داشت که این میزان در نظرسنجی بعدی که یک ماه قبل از انتخابات انجام شد رشد داشته است.
یک ادبیاتی در دنیا وجود دارد که بر «اثبات جهانی» تأکید می کند و بر این اعتقاد است که آمریکا، آمریکا نیست مگر آنکه دنیا از آن واهمه داشته باشد. بر این اساس، تمایلی نداشتند که ایران در زمره قدرت های جهانی قرار گیرد.
آقای موسوی در مناظره خود با آقای احمدی نژاد گفت اگر آمریکا در حال فروپاشی است پس چرا شما در سازمان ملل به سخنرانی می روید؟ این در حالی است که اصلاً سفر به نیویورک، سفر به آمریکا نیست. سازمان ملل اصلاً ربطی به دولت آمریکا ندارد. در عین حال، آقای احمدی نژاد هیچ وقت نمی گوید آمریکا در حال فروپاشی است.
اشاره من به عدم امکان فروپاشی آمریکا که در سفر قبلی ام به نیویورک گفتم و در مطبوعات داخلی هم بازتاب بسیاری داشت بر پایه این تحلیل بود که اساساً ساختار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آمریکا به گونه ای نیست که این کشور مانند شوروری دچارفروپاشی شود. منظور ما از فروپاشی، فروپاشی امپراطوری آمریکا است.
* چرایی پروژه حذف احمدی نژاد
اینکه یک سال قبل از انتخابات پروژه حذف احمدی نژاد دنبال می شود، به دلیل آن است که رقابت با احمدی نژاد شدنی نیست. در این صورت است که پروژه حذف احمدی نژاد دنبال می شود.
با حضور احمدی نژاد در صحنه رقابت های انتخاباتی، بسیاری از برنامه ریزی ها به هم خورد و مخلفان به سمت مدیریت انتخابات پیش رفتند. توجه به این نکته ضروری است که علت همه این مخالفت ها، تغییر در شکل مدیریت کلان نظام جمهوری اسلامی ایران است و نوک پیکان متوجه مقام معظم رهبری است چراکه مدیریت راهبردی نظام با ایشان است با رییس جمهور که نیست.
عمده تلاش ها معطوف این بود که چگونه می توان این فرآیند را مدیریت کرد. افرادی در داخل و خارج کشور، از حدود یک سال قبل از انتخابات، برنامه دقیق و مدونی را طراحی کردند؛ و به این نتیجه رسیدند که رقابت با احمدی نژاد، باید از مسیر حذف رقابت باشد به این معنا که اول باید پذیرفت که اساس رقابت با احمدی نژاد معنا ندارد و در این میان، حذف احمدی نژاد ضروری است. منظور از حذف، حذف فیزیکی یا ترور نیست (آن را باید به خدا واگذار کرد که آنها واقعاً این قصد را داشتند یا خیر) بلکه مقصود این است که کل این دولت نفی شود چون رقابت با این دولت بسیار دشوار است در نتیجه باید آن را نفی کرد. ترجمه این سیاست را می توان در ادبیات روزهای نزدیک به انتخابات و نیز ادبیات رقبا مشاهده کرد؛ به عنوان نمونه هر نامزدی سعی می کرد خودش را به عنوان پیروز میدان مطرح کند و اصلاً رییس جمهور شدن احمدی نژاد مطرح نیست.
این حق یک کاندیدا است که تبلیغ کند اما اینکه می گویند پیروزی قطعی است، چگونه به این نکته رسیده اند؟ چگونه به این قطعیت حرف می زنند؟ معنایش آن است که فرآیند، فرآیند درستی نیست و رقابتی وجود ندارد. در روزهای منتهی به انتخابات هم این نوع نگاه، زبانه کشید و کاملاً مشخص شد که ادبیات، رقابتی نبوده بلکه به دنبال حذف احمدی نژاد است.
مخالفان به این نتیجه رسیدند که یک راه بیشتر وجود ندارد و آن اینکه از اساس تمام توانمندی ها و ظرفیت های مثبت و امتیازات این دولت را زیر سوال ببرند زیرا با خدماتی که دولت به دست آورده نمی توان رقابت کرد؛ با عزت بین المللی کسی نمی شود رقابت کرد ، با خدمت نمی شود رقابت کرد، با روحیه تماس و ارتباط و تعامل با مردم نمی شود رقابت کرد ، با پرکاری نمی شود رقابت کرد، با مظلوم نوازی، فقیر نوازی و امثال اینها نمی شود رقابت کرد
آقای خاتمی در جلسه ای که مسئولان نظام خدمت آقا بودند. ایشان گزارشی کوتاه ارائه داد و سپس با اشاره به کمبود وقت به حضار اعلام کرد که حال من سخن را کوتاه می کنم و از فرمایشات مقام معظم رهبری بهره ببریم ناگهان آقا یک نگاهی به ایشان کردند و گفتند وقت داریم ادامه بدهید و ایشان ادامه داد اما ادامه گزارش هم کوتاه بود.
دکتر احمدی نژاد وقتی گزارش دستگاه های مختلف را می خواند دروغ که نمی گوید بلکه دستگاه ها به ایشان گزارش داده است مثلاً من گزارش گردشگری می دهم از معاون گردشگری گزارش می گیرم. در نتیجه مشخص می شود که مخالفان دولت، به دروغ پناه آورده اند. یعنی آمدند گفتند باید دروغ بزرگ بگویم ، به قول گوبلز دروغ بزرگ قابل باور است دروغ بزرگ همین بود که حرف ها و عملکردهای دولت، آمار و ارقام زیر سؤال برود.
* علت افزایش عزت ایرانی در جهان
من مسئول ایرانیان خارج از کشور هستم و با دنیا ارتباط دارم. افتخاری که امروز از ایران در دنیا وجود دارد، بی نظیر است. دکتر احمدی نژاد در ژنو؛ ادبیات آزادی خواهان جهان و ادبیات ضد نژادپرستی را مطرح کرد. عده ای بعد از سخنرانی ایشان نزد ما آمدند و گفتند شما به ما افتخار دادید و این اجلاس را جهانی کردید.
دبیر کل سازمان ملل پیش از سخنرانی آقای احمدی نژاد با ایشان صحبت کرد و گفت که اسم صهیونیست ها را نبرید. آقای احمدی نژاد هم در جواب گفت یعنی من امروز نگویم که بر مردم غزه چه آورده اند؟ نگویم که خانه را روی سر ساکنان سرزمین های اشغالی خراب کرده اند؟ آقای احمدی نژاد قبل از اینکه برود سخنرانی کند هنگامی که اسم ایشان را خواندند سالن برای آقای احمدی نژاد کف زدند. با این حال، نمی توان به استناد ترک سالن از سوی عده ای، آبروی کشور را بر باد رفته انگاشت.
* انتخابات ریاست جمهوری دهم یک رفراندوم بود
این انتخابات در واقع یک انتخابات به مفهوم عادی و معمولی نبود.حوادث و رویدادهای آخرین روزهای پیش از برگزاری انتخابات و مسایل بعد از انتخابات نشان داد که حقیقتاً ماجرای انتخابات یک ماجرای معمولی و یک رقابت تعریف شده، از قبل تجربه شده در دوره های پیشین نبود. باید عرض کنم که سطح انتخابات دوره دهم به یک معنایی واقعاً سطح یک رفراندوم بود. این معنای رفراندوم شاید در بیانات مقام معظم رهبری و ریاست محترم جمهور هم بود و نیز اندیشمندان و فعالان و نخبگان طرفدار ولایت و مشی و مرام آقای احمدی نژاد و هم در ادبیات و مطالب جناح رقیب هم معنای رفراندوم بودن انتخابات دهم ریاست جمهوری کاملاً دیده و شنیده شده است
جامعه ما یک جامعه انقلابی است و نظامی منسجم دارد. اینکه شکست خوردگان در انتخابات، عده ای را بسیج کرده و به خیابان ها بفرستند و به ارکان نظام مانند رهبری توهین کنند، کار درستی نیست چراکه که رهبری در نظام ما مقدس است. فرآیند روزهای قبل از انتخابات و نیز تحولات پس از آن، از یک هماهنگی وسیع و یک طراحی گسترده و مشارکت تعداد قابل ملاحظه ای از نخبگان سیاسی و مذهبی که مبنا را برای رفراندوم در ایران گذاشته بودند، حکایت می کند.
عده ای با شکستن شیشه و آتش زدن موتور و سطل زباله پلاستیکی قصد فریب مردم را داشتند و می خواستند مردم را در صحنه دخالت دهند.
امیدواریم به برکت عنایات حضرت ولی عصر(عج الله تعالی الفرجه الشریف) و ارزش های اخلاقی و انسانی که در این سرزمین وجود دارد و نگاه امام و شهدایی که به این انقلاب و نظام است در مسیر اصلاحات، تغییرات و تحولات؛ گام های محکم و استواری برداشته شود.