توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 29360
دوشنبه ۳۱ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۳۲
کارگزاران سرنوشت بسیاری از مردان جمهوری اسلامی است؟!
محسن مهدیان
خط قرمز این جریان تضعیف قدرت اش است. اعتقادشان در آن چیزی است که قدرت می سازد. هم پای منبر ولی فقیه می نشینند و هم دل به کدخدا می دهند. این جریان با کمترین تهدید منافعی، خط عوض می کنند و فرمان می گردانند.
کارگزاران سازندگی سرنوشت محتوم بسیاری از مردان جمهوری اسلامی است. برای اثبات این ادعا باید سراغ تبارشناسی کارگزاران سازندگی رفت. کارگزاران سازندگی را نباید یک حزب سیاسی دید. حتا نباید یک جریان سیاسی خواند. کارگزاران سازندگی یک تیپ سیاسی است. یک لژ مدیریتی است. یک سبک زندگی فردی - اجتماعی است. کارگزاران سازندگی در یک جریان سیاسی خلاصه نمی شوند. هم میان چپ ها هستند و هم لا به لای راست ها و هم مذهبی ها و هم لائیک ها.

قدرت کارگزاران مانا و ماندگار است. این جریان تنها قدرتی است که از ابتدای انقلاب تا امروز ظهور و بروز داشته است. هیچ گاه کمرنگ و یا حذف نشدند؛ هرچند با تسامح شاید در دوره ای از جنگ کم فروغ شده باشند. نقش آفرینی این جریان مثال زدنی است. قدرت این جریان در پیوند ریش و تسبیح و اشرافی گری است؛ پیوند بازار میوه و تره بار و اقتصاد بازار است؛ پیوند آزادی و جامعه کنترلی است. توان پر زور در ساخت اسلام امپریالیستی و سرمایه داری دارند. این جریان توانایی دارد مبارزه را با عافیت اندیشی و استقلال خواهی را با آمریکایی شدن تلفیق دهد. توان همرنگی چشم نواز کمیته امداد با جامعه طبقاتی را باید در کارگزاران دید. فقه متجدد و عرفی گرائی دینی ابزار فکر و روش زیست ماندگار این جریان است.

کارگزاران را باید شناخت. تیپ مدیریتی کارگزارن نگاه متفاوتی به قدرت و انقلاب دارد. این تیپ سیاسی همه انگاره های سیاسی را از حیث ملاحظات فردی می بیند. این مهمترین متغیر موثر بر این جریان سیاسی است. جهت تقریب ذهن، از نگاه یک مدیر تکنوکرات(کارگزارانی) شعار آزادی همان میزان خوب است که شعار نان شب و رفاه طلبی. آزادی ای خوب است که منتج به سرمایه داری اجتماعی و فربه شدن طبقه مرفه شود. کارگزاران را باید با مصلحت اندیشی ساختاری سنجه کرد. هر شعاری در هر سطحی که مصلحت باشد داده می شود. امروز شعار مرگ و فردا درود.

تبارشناسی تکنوکرات ها را نباید تنها در شعارهایشان دید و نه حتا در عمل سیاسی شان. رفتارشناسی تکنوکرات ها را باید در زندگی فردی شان دنبال کرد. سبک زندگی این جریان رفاه طلبی فردی است و سبک زیست سیاسی این نحله نعل به نعل زندگی فردی شان رقم می خورد. انتظار شعار واقعی آزادی و عدالتخواهی و استقلال و مبارزه و غیره از این جریان انتظار شیردوشی از شیر نر است؛ سطح توقعات و انتظارات را از این جریان باید تعدیل کرد.

شعارهای ارزشی برای این جریان تا اندازه ای قابل احترام است که به محدودیت قدرت و کاهش لذت رفاهی و حیثیت اجتماعی آنها منتج نشود. باید دقت شود که این نگاه ناشی از سبک زندگی است نه اعتقاد سیاسی. ناشی از تربیت اخلاقی است نه معرفت اندیشی اجتماعی. تاکید می شود ملجا این جریان خاص، تنها دولت نیست. کارگزاران می تواند سرنوشت بسیاری از مردان جمهوری اسلامی باشد. کارگزاران جمع رفاه طلبی و انقلابی گری است. مصلحت اندیشی از جنس کارگزاران، رمز ممات و تداوم زیست این جریان است. چپ ها بروند و راست ها بیایند و آن بمیرد و این زنده شود، کارگزاران در قدرتند. در هر دوره ای اگر در قدرت سیاسی هم نبودند، اما قدرت اقتصادی و اجتماعی داشتند.

این جریان تنها عوام فریب نیست. خواص فریب، روشنفکر فریب، روحانی فریب و مذهبی فریب و غیره فریب است. میان ایثارگران می رود و از حجاب می گوید و ساعتی بعد میان دانشگاهیان می رود گشت ارشاد را به خاک می کشد. هم مذهبی پای منبرش تکبیر می فرستند و هم لوطی پای بساطش سوت می زند و هم اباحه گرها کل می کشند و هم روشنفکرها دست می زنند.

کارگزاران جریان وابسته نیست. پول نمی گیرد. فتنه نمی کند. نه با سورس ارتباط دارد و نه با پهلوی ها و لندن نشین ها. این جریان قدرتش در تغییر رنگ است. برگ برنده اش در سازگاری است. همت عالی اش در مماشات است. توان این جریان در نفوذ است.

این جریان خطر سیاسی ندارد. اهل کودتا نیست. نمی تواند قدرت را در سطوح عالی جابجا کند و نمی کند. خطر این جریان در تغییر ذائقه جامعه است. تغییر مزاج سیاسی و اجتماعی و دینی و غیره. مصلحت اندیشی سیاسی در این مدل رنگ می گیرد. تاویلات دینی رخ نشان می دهد. اقتصاد سرمایه داری بی بدیل می شود. و برای این راه کارگزاران با خود اجماع اجتماعی می آورد.

خط قرمز این جریان تضعیف قدرت اش است. قدرت به ماهو قدرت خوب است. هدف هم مهم نیست. اعتقادشان در آن چیزی است که قدرت می سازد. هم پای منبر ولی فقیه می نشینند و هم دل به کدخدا می دهند. این جریان با کمترین تهدید منافعی، خط عوض می کنند و فرمان می گردانند.

نکته قابل ملاحظه این است که این جریان چون وابستگی فکری ندارد شعار هایشان آورده ای برای گروه های هم نوع و همراه نیز نخواهد داشت. اصلاح طلبان نیز از شعار آزادی کارگزاران باری نمی بندند. چرا که به محض اینکه آزادی آنها باعث شود گروه های ذی نفوذ دیگری به آزادی اصلاح طلبان انتقاد کنند، دولت تکنوکرات عقب نشینی می کند. این جریان برای نگه داشتن وضع موجود ممکن است دست به روش های خشن نیز بزند. سابقا در دولت سازندگی برخی از منتقدان دولت وقت که اتفاقا از حیث سیاسی نیز همراه با دولت بودند، کارشان به زندان کشید.

هر شعاری در میان کارگزارانی ها کارکرد غیر مستقیم برای رشد منافع فردی دارد. زیر پوست هر شعار زیبایی، شهوت قدرت است. باز هم تاکید می شود؛ کارگزاران تنها یک اسم است و اشاره این مطلب به هیچ جریان سیاسی نیست. کارگزاران را نباید تنها در این دولت دید. کارگزاران سرنوشت بسیاری از مردان جمهوری اسلامی است که سبک زندگی فردی شان با سبک زندگی انقلاب همراه نیست. روزگاری شعار مرگ بر آمریکا با رفاه طلبی و شکم پرستی جمع نمی شد اما امروز به مدد و نفس و هنر کارگزارانی ها جمع شد. کارگزاران تبلور راستین مردان شکم گنده با تسبیح دانه درشت است. تبلور راستین سرمایه دار دائم الوضو است.

نکته مهم این است که کفن پوشان شاید مقابل "اسلام بدون روحانیت" بایستند اما به سختی مقابل "روحانیت بدون اسلام" خواهند ایستاد و این رمز ماندگاری مردان کارگزارانی جمهوری اسلامی است.
Share/Save/Bookmark