به گزارش خط نیوز به نقل از جهان نيوز، عبدالله عبداللهی: پروسه برجام را شاید بتوان از منظرهای مختلف، پیچیدهترین و پراهمیتترین برهه تاریخ سیاسی پس از انقلاب اسلامی توصیف کرد؛ خود «متن» ۱۵۹ صفحهای برجام، فینفسه حاوی پیچیدگیهای بسیار و حتی ابهامات متعدد درباره تعهدات طرفین است، اما «فرامتن» برجام نیز اگر ظریفتر از متن آن نباشد، یقیناً کمتر هم نیست و همین مساله برای عدهای سوءتفاهمهایی را در فهم آن پدید آورده است.
موضع و رویکرد آیتالله خامنهای نسبت به پروسه «مذاکرات هستهای با آمریکا» و متن توافق نهایی، مهمترین جزء فرامتن برجام است. پرسش مرکزی این است که آیا آیتالله خامنهای مذاکرات هستهای را که به برجام منتهی شد راه صحیح و مفیدی میدانستند؟ و اگر این چنین نبود، چرا اجازه مذاکرات و اجرای برجام را صادر کردند؟
مذاکرات هستهای ایران و آمریکا، از فروردین سال ۹۱ بهصورت محرمانه و از اواسط سال ۹۲ در دولت روحانی بهصورت علنی پیگیری شده است؛ آیتالله خامنهای از همان سال ۹۱ و در بیش از ۱۰ سخنرانی صراحتاً تاکید کرده اند که به این مذاکرات «خوشبین» نیستند. ایشان دلایل متعددی را برای عدم خوشبینی خود به مذاکرات بیان و صراحتاً پیشبینی میکنند که اولاً دشمن نمیخواهد حتی همین موضوع هستهای حل شود (برای نمونه رجوع کنید به سخنرانیهای ۲۸ بهمن ۹۱ و ۱۹ بهمن ۹۱)، ثانیاً حتی اگر «بر فرض محال» مساله هستهای حل شد، آمریکا بازهم موضوعات دیگری مانند بحث موشکی، منطقهای، حقوق بشر و… را پیش میکشد (۱۲ آبان ۹۲، ۲۸ بهمن ۹۲ و ۱۶ تیر ۹۳)، ثالثاً اگر آمریکا توافقی هم بکند، وعدههایش را نقض میکند (۱۹ بهمن ۹۱)، رابعاً مذاکره با آمریکا راه را برای طرح توقعات جدید از سوی آنها فراهم و لحن و رفتار آنها را تندتر میکند (۲۲ مرداد ۹۳) و خامسا مذاکره با آمریکا دولتمردان را از راه صحیح خود {که همان اجرای اقتصاد مقاومتی است} منحرف میکند (۱۷ دی ۹۳ و ۱۱ مرداد ۹۵). با این حال آیتالله خامنهای مجوز مذاکرات را هم برای دولت احمدینژاد که بهصورت محرمانه و از طریق علیاکبر صالحی وزیر امور خارجه وقت پیگیری میشد و هم برای دولت روحانی صادر کردند.
لذا پرسش مهمی که پیش کشیده میشود آن است که چرا آیتالله خامنهای با این مذاکرات موافقت کردهاند؟ کلید پاسخ به این پرسش، توجه به مبنای «مردمسالاری دینی» است و تا زمانی که یک درک صحیح از این مفهوم در میان نباشد، از رویکرد و مدیریت آیتالله خامنهای در موضوع برجام هم رمزگشایی نخواهد شد. در مردمسالاری دینی که در دیدگاه آیتالله خامنهای، نه یک ترکیب تلفیقی از «مردمسالاری» و «دین»، بلکه یک مفهوم بسیط بهمعنای احترام به رای و نظر مردم، آنهم برگرفته از خود دین است، درنظر گرفتن «اراده» و «رای» مردم دستکم یک پایه «مشروعیت» بهشمار میرود: «هیچکس در نظام اسلامی نباید مردم، رای مردم و خواست مردم را انکار کند. حالا بعضی، رای مردم را پایه مشروعیت میدانند؛ لااقل پایه اعمال مشروعیت است.» (۱۴ خرداد ۷۸، خطبههای نمازجمعه تهران در دهمین سالگرد ارتحال حضرت امامخمینی (ره))
و بر همین مبناست که رهبر انقلاب غیر از تصریح درباره لزوم احترام به رای و نظر مردم، بر ضرورت حمایت از مسئولان منتخب مردم هم تاکید کرده است: «من مردمسالاری دینی را صادقانه قبول کردهام، ما واقعاً قبول داریم مردمسالاری دینی را؛ هر کسی را که این مردم انتخاب بکنند، ما او را رئیس میدانیم، او را مسئول میدانیم، کمک به او را لازم میدانیم و وظیفه خودمان میدانیم؛ با همه دولتها اینجور بوده، با این دولت] دولت روحانی [هم همینجور است. بنده به همه دولتها کمک کردهام. البته من در کارهای جزئی اینها دخالت نمیکنم، در وظایف ویژه اینها دخالتی نمیکنم اما کمکشان میکنم. همه دولتها را بنده کمک کردهام، به این دولت محترم هم همینطور، کمک میکنم.» (۱۹ دی ۹۶، بیانات در دیدار مردم قم)
با این حال، تفاوت مردمسالاری دینی با دموکراسیهای لیبرال و غیرلیبرال در توجه و احترام به رای و نظر مردم آن است که مردمسالاری دینی نسبت به «غایت» و «سرنوشت» انتخابهای مردم و مسئولان منتخب آنها بیتفاوت نیست و اساساً نمیتواند در «جهتگیری» حکومت به سمت سعادت ساکت باشد. بر همین اساس آیتالله خامنهای «جهتگیری» حکومت به سمت عدالت و سعادت مردم را نیز یک پایه مشروعیت میدانند. (۵ شهریور ۸۲، بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیات دولت) اما مساله اینجاست که جمهوری اسلامی چگونه میتواند میان «رای و نظر مردم» و «راه درست» جمع کند؟ این موضوع در زمانهایی که این دو را منطبق بر یکدیگر میپندارد، حل شده است، اما درباره برهههای دیگر چگونه است؟ مردمسالاری دینی اهمیت و ضرورت ملازمت «خواست و رضایت مردم» و «جهتگیری عادلانه حکومت» در راستای سعادت را از طریق برقراری یک «دیالکتیک» میان «خواست مردم» و «حقیقت» پیش میبرد. به این معنا که ارادهای را بر مردم دیکته نمیکند، با این حال مفتون شرایط نیز نیست، بلکه درصدد است با متقاعد کردن مردم و مسئولان، جامعه را در یک جهتگیری صحیح حفظ و از طریق همراهسازی و مشارکت مردم، اهداف درست را روی زمین محقق کند.
نگاهی به رویکرد آیتالله خامنهای در موضوع مذاکرات هستهای و برجام نشان میدهد که آیتالله خامنهای بر همین منوال عمل کردهاند؛ یعنی درحالیکه بارها نسبت به خود مذاکرات و نتایج آن ابراز عدم خوشبینی و نارضایتی داشتهاند، اما بهدلیل خواست مردم و ایده دولتها، آن را به محک تجربه گذاشته و در این مسیر تمام توان خود را بهکار گرفته تا هزینههای این تجربه برای مردم و حکومت ایران به حداقل برسد و نهایتاً منجر به تغییر مسیر دولت و جامعه به سمت راه درست، یعنی پیشرفت درونزا شود. آیتالله خامنهای چرایی صدور این مجوز را شخصاً توضیح دادهاند. سخنرانیهای ۱۲ آبان ۱۳۹۲ در دیدار دانشآموزان و دانشجویان و ۲۸ بهمن ۹۲ در دیدار مردم تبریز، حاوی نکات بسیار مهمی در این باره است.
آیتالله خامنهای در این دو دیدار تاکید میکنند صدور این مجوز در پی «اصرار دولتها» و برای کسب «تجربه ملت» صورت گرفته است. آیتالله خامنهای اشاره میکنند که چه در دولت احمدینژاد و چه در دولت روحانی مسئولان و دولتمردانی فکر میکردند اگر در ماجرای هستهای با آمریکاییها مذاکره کنیم، موضوع حل و مشکلات اقتصادی برطرف میشود (۲۸ بهمن ۹۲، بیانات در دیدار مردم تبریز) و نیز تاکید میکنند که این مذاکرات برای مردم نیز تجربهای مهم به ارمغان میآورد تا کسی تصور نکند که اگر ایران در موضوع هستهای کمی عقبنشینی میکرد، مشکلات حل میشد.
آیتالله خامنهای با یادآوری تجربه سالهای ۸۲ و ۸۳ در موضوع هستهای میگویند: «تجربهای که در سال ۸۲ و ۸۳ در زمینه تعلیق غنیسازی انجام گرفت، که آنوقت تعلیق غنیسازی را در مذاکرات با همین اروپاییها، جمهوری اسلامی برای یک مدتی پذیرفت، خب ما دو سال عقب افتادیم، لکن بهنفع ما تمام شد. چرا؟ چون فهمیدیم که با تعلیق غنیسازی، امید همکاری از طرف شرکای غربی مطلقاً وجود ندارد. اگر ما آن تعلیق اختیاری را -که البته بهنحوی تحمیل شده بود، لکن ما قبول کردیم، مسئولان ما قبول کردند- آن روز قبول نکرده بودیم، ممکن بود کسانی بگویند خب، یک ذره شما عقبنشینی میکردید، همه مشکلات حل میشد، پرونده هستهای ایران عادی میشد.» (۱۲ آبان ۹۲، بیانات در دیدار دانشآموزان و دانشجویان) با این حال آیتالله خامنهای دولت و تیم مذاکرهکننده هستهای را در روند مذاکرات به حال خود رها نمیکنند؛ خطوط قرمز اعلامشده توسط رهبر انقلاب چارچوبی را برای تیم مذاکرهکننده ترسیم میکند تا مذاکرهکنندگان ایرانی حتیالمقدور به سمت یک «توافق خوب» حرکت کنند و هزینه این تجربه برای مردم کاهش یابد. «متوازن بودن توافق نهایی»، «اخذ تضمینهای لازم از طرف مقابل برای اجرای تعهدات» و از همه مهمتر «لغو کامل تحریمها از همان روز اول اجرای برجام»، مهمترین خطوط قرمزی بود که توسط رهبر انقلاب برای تیم مذاکرهکننده هستهای وضع شد؛ اما امروز نیازی به هیچ استدلالی هم نیست که بدانیم تیم مذاکرهکننده تا چه میزان به این خطوط قرمز پایبند بوده است!
به هر صورت متن توافق برجام، ۲۳ تیر ۹۴ با عبور از بخش مهمی از خطوط قرمز رهبر انقلاب توسط تیم مذاکرهکننده ایرانی نهایی شد و محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه نیز رسماً به رهبر انقلاب گفت که نتوانسته برخی از این خطوط قرمز را محقق کند: «وزیر خارجه محترم ما در مواردی به بنده گفت که ما [مثلاً] اینجا را یا این خط قرمز را دیگر نتوانستیم حفظ کنیم.» (اول فروردین ۹۵، بیانات در جمع مردم در حرم مطهر رضوی)
عدم خوشبینی رهبر انقلاب به مذاکرات و همچنین برجامی که اینک بخش مهمی از خطوط قرمز را رد کرده، این تصور را پیش میآورد که آیتالله خامنهای قاعدتاً نباید اجازه اجرایی شدن برجام را به دولت بدهد. با این حال مبنای مردمسالاری دینی که در ابتدای متن به آن اشاره شد، اقتضای دیگری دارد.
دولت و گروههای سیاسی حامی او تبلیغات بسیار گستردهای بهنفع برجام آغاز کرده و آن را «پیروزی بزرگ بدون جنگ» برای ایران و «آفتاب تابان» ی توصیف میکنند که بهزودی مشکلات بزرگ اقتصادی را برطرف خواهد کرد؛ بهنحوی که حتی مشاور ارشد رئیسجمهور علیاکبر ترکان، نمایندگان را تلویحاً تهدید میکرد که «هر روز تاخیر در اجرای برجام، روزانه ۱۰۰ میلیون دلار برای کشور هزینه دارد!» بر اثر این تبلیغات، فضای اجتماعی که با رای به روحانی در سال ۹۲ نشان داده بود تصور میکند از طریق مذاکرات هستهای، بهشت بزرگ اقتصادی نیز در انتظارش خواهد بود، حالا و پس از نهاییشدن برجام هم همچنان این تصور را با خود حمل میکرد؛ بهنوعی که برخی نظرسنجیها مانند ایرانپل، حکایت از آن داشت که توافق هستهای امید مردم به بهبود اوضاع اقتصادی را بیشتر کرده است. درحالیکه پیش از امضای برجام (می ۲۰۱۵، بازه ۱۰ اردیبهشت تا ۱۰ خرداد) ۴۹ درصد از مشارکتکنندگان در نظرسنجی معتقد بودند اوضاع اقتصادی به سمت بهبود پیش میرود و معتقدان به آینده بدتر اقتصادی ۳۷ درصد بودند، این اعداد پس از امضای برجام و در نظرسنجی سهماه بعد (آگوست ۲۰۱۵)، به ۵۷ درصد خوشبین و ۲۹ درصد بدبین تغییر پیدا کرده بود؛ یعنی نزدیک به ۶۰ درصد مردم تصور میکردند اوضاع اقتصادی پس از برجام، بهواسطه برجام، بهتر خواهد شد.
همین موسسه در آگوست ۲۰۱۵ گزارش داد ۷۶ درصد از مردم ایران کاملاً یا تا حدی از برجام حمایت میکنند. براساس نظرسنجی ایرانپل، در سپتامبر ۲۰۱۵ (شهریور ۹۴) درصد افرادی از جامعه ایران که تصور میکردند آمریکا به تعهدات برجامیاش پایبند خواهد بود (۴۵ درصد)، از آنها که نسبت به این مساله مردد بودند (۴۱ درصد)، بیشتر است.
در چنین شرایطی آیتالله خامنهای برجام را به نهادهای قانونی برآمده از رای مردم سپردند تا درباره آن تصمیمگیری کنند و تاکید کردند هر تصمیمی شورای عالی امنیت ملی و مجلس شورای اسلامی در این باره بگیرند، به آن عمل خواهد شد. (۱۲ شهریور ۹۴، بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان)
عقیده نگارنده این است که اگر در چنین وضعیتی، مجلس شورای اسلامی و شورای عالی امنیت ملی به این موضوع پی میبردند که اجرای برجام از عدم اجرای آن برای کشور هزینه بیشتری دارد و مردم نیز در پی بحث و گفتوگوهایی که بهویژه در مجلس شکل میگرفت نسبت به این مساله آگاه و از شر تبلیغات رنگی رسانههای غالباً متعلق به جبهه دوم خرداد رها میشدند، احتمالاً رهبر انقلاب با عدم اجرای آن موافقت میکردند، اما کار بهنحوی پیش رفت که این آگاهی برای مردم هنوز حاصل نشده بود.
به همین دلیل و بهرغم آنکه شورای عالی امنیت ملی ۱۰ ملاحظه و مجلس شورای اسلامی نهایتاً در ۲۱ مهر ۹۴ با یک مصوبه ۹بندی، شروطی برای اجرای برجام توسط دولت تعیین کرده بودند، اما بازهم آیتالله خامنهای این شروط را کافی ندانستند و ضمن تایید آن ۱۹ شرط، ۹ شرط را نیز مستقلاً به آن افزودند که بازهم گرفتن تضمینهای کافی از طرف مقابل و لغو تمام تحریمها از همان ابتدای اجرای برجام جزء شروط اصلی بودند که البته این شروط هم در ادامه توسط دولت تامین نشد.
بنابراین، آیتالله خامنهای نه به این مسیری که معتقد بودند با مذاکرات هستهای همه مشکلات اقتصادی حل خواهد شد اعتقادی داشته و به آن خوشبین بودند و نه برجام را توافق خوب و بدون نقص و میدانستند، اما برای اینکه یک آگاهی و تجربهای برای ملت و مسئولان شکل بگیرد و مسیر دولت و جامعه بهصورت طبیعی به سمت درست آن هدایت شود، با این مذاکرات و اجرای مشروط برجام موافقت کردند. بهنظر میرسد حالا و پس از گذشت چهار سال از مذاکرات هستهای، این هدفگذاری آیتالله خامنهای بیش از هدفگذاری سایر مسئولان محقق شده است؛ چراکه امروزه کار درباره برجام بهجایی رسیده که آنان که برجام را آفتاب تابان و بارش باران بر سر ملت ایران توصیف میکردند، تاکید میکنند مذاکره با آمریکا دیوانگی است و از آن بالاتر، بر سر نخواستن برجام بهقدری دعوا بهپا شده که «بیبیسی» هم سرپرستی آن را قبول نمیکند و مدام در تلاش است که بگوید آیتالله خامنهای هم در برجام نقش داشتهاند!