ایران اکنون در منطقه سه پایتخت دارد که پس از بغداد، دمشق و بیروت با گرفتن صنعا هدف یکپارچه سازی خود را در منطقه به سرانجام می رساند. به امید خدا پس از یمن نوبت به عربستان می رسد تا مردمش حکومت واقعی اسلامی را از نزدیک احساس کنند، یمن چیزی بیش از هزار و صد مایل مرز مشترک با عربستان دارد که امیدواریم از این طریق اسلام و جنبش مقاومت وارد عربستان شده و این نظام را به چالش بکشد."
اینها بیانات یک نمایندۀ مجلس شورای اسلامی در جمع نخبگان و فعالان فرهنگی در مشهد است.
دکتر 'محمد جواد ظریف' پس از دیدار یک ساعته با وزیر خارجۀ عربستان که روز یکشنبه(۳۱ شهریور۹۳) انجام شد،نیز گفت: "از نظر من و وزیر خارجه عربستان سعودی این دیدار سرفصل تازه ای در روابط دو کشور خواهد بود.
ما امیدواریم که این فصل تازه در راستای برقراری صلح و امنیت منطقه ای و جهانی و پاسداری از منافع همه ملت های مسلمان جهان فصلی ثمربخش باشد."
آقای حمید روحانی رئیس بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر نیز با ذکر خیانت های رژیم سعودی به اسلام گفت: این ننگ نیست که کسی سالها قال الصادق و قال الباقر (علیهم السلام) خوانده باشد و به خاطر نفسانیات قصد داشته باشد با ظالمی که دستش تا مرفق آلوده به خون ملتها آغشته است کنار بیاید ؟! "آقای هاشمی رفسنجانی تمام تلاشش این است که به یک نحوی با این حکومت فاسد کنار بیاید. مگر همین رژیم نبود که بیش از ۴۰۰نفر زائران ایرانی را بدون هیچ جرم و گناهی در حرم امن الهی قتل عام کرد؟! آنوقت اینها با آنها هم پیاله می شوند و می گویند: ایران و عربستان دو قدرت اسلامی هستند که اگر از هم جدا باشند ضایعه ای به اسلام وارد می شود..."
در مورد اظهارات فوق سؤال اصلی این است که چرا باید عالی ترین مقام وزارت خارجه و یا رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام با نوعی چراغ سبز به عربستان سخن بگویند، با توجه به دشمنی های آل سعود با ما و تغذیۀ گروه های تندروی مخالف تشیع؟ شکی نیست که هر وقت کسی در مقابل ما قرار گرفت، عربستان در کنار او به مبارزه با ما پرداخته است.
اما نکته اینجاست که فرق کهنه کارهای سیاسی با کسانی که روحیۀ جوانانه تری نسبت به سایرین دارند در بازی خوانی و شتاب زده عمل نکردن است.
به عقب تر برگردیم. یکی از برنامه های امریکا در منطقۀ حساس خاورمیانه خصوصا خاورمیانه ای که تسلط جغرافیای شوروی را ملموس تر می بیند، اجرای دکترین نیکسون و سیاست دو ستون در خاورمیانه بود، دو ستون که وظیفۀ تأمین منافع امریکا را داشتند عربستان و ایران بودند.
عربستان علی رغم ثروت هنگفت نفت، بخاطر ضعف و فقدان سازمان و صنعت و... نمی توانست نقش ژاندارمی را در منطقه ایفا کند و عملا در سایۀ ایران عمل می نمود. پس از انقلاب و قدرت گرفتن فقهای شیعه در ایران، زنگ خطر برای نیروی دوم امریکا که تحت تأثیر آموزه های افراطی وهابیت حکمرانی می نمود به صدا در آمد. البته اتحاد ایران و عربستان برای منافع آمریکا و اسرائیل بسیار مهلک و سخت بود. تصور اینکه بزرگ ترین صادر کنندۀ نفت با ایران یکی از مهم ترین صادر کنندگان نفت و گاز متحد گردد یک ابرقدرت اسلامی را در حوزۀ انرژی را به ذهن متبادر می سازد که تصورش هم برای قدرت های جهانی رعب آور بود.
پس اختلافات تند ایران مستقل و عربستان وابسته و مرعوب غرب، نوعی موازنۀ در منطقه به نفع دشمن بود. عربستان به نوعی از ایران ترسانده می شد و به نحوی همیشه به رقابتی مرگبار با ایران سوق داده می شد. خطر نفوذ ایران و تشیع در منطقه، آقایی جهان اسلام و ... مسائلی بود که برای تحریک تند و تیز عربستان کافی بود. از این دشمنی بیش از همه مشتری های نفتی بزرگ مانند امریکا و کاردینال های اقتصادی بزرگ آن یعنی صهیونیست ها سود می بردند. عربستان بخاطر دشمنی با ایران حاضر بود تولید نفت خود را با قیمت کمتر افزایش دهد تا تحریم ایران مشکلی برای غرب بوجود نیاورد. چه چیزی از این بهتر؟!
از سوی دیگر اختلافات تند و تیز و بعضا نظامی گروهک های دینی تندرو در مرزهای ایران با افغانستان و پاکستان و ... از سوی عربستان ایران مستقل را وارد یک نزاع فرسایشی و بی حاصل می نمود که فقط اختلافات را تشدید می نمود.
بزرگان سیاسی ایران می دانستند که نباید در این زمین بازی کنند و عربستان را تحریک کنند. دکتر ظریف هم می داند که اوضاع منطقه چگونه است و تحولات در یمن چقدر نفوذ ما را افزایش می دهد اما لزومی نمی بیند که سریعا اعلام کند که عربستان منتظر باش که پس از بغداد، دمشق و بیروت، در یمن جنبش مقاومت دارد می آید سراغت تا نظامت را به چالش بکشاند! تا عربستان در دشمنی خود سرسخت تر گردد و بیشتر به دامن غرب پناه ببرد تا ضربه اش را به هر شکل ممکن به ما بزند. در حالیکه می توان مواضع خود را زیرکانه بیان نمود کار خود را مخفیانه انجام داد اما ایران هراسی غرب را مهر و امضاء ننمود.
باید متوجه بود که میدان دیپلماسی میدان خاطره گویی و تندخویی نیست. میدان جنگ است ولی با لبخند! باید از آقای حمید روحانی پرسید که دست عربستان بیشتر در خون ما بوده است یا دست کفار و مشرکین در خون یاران پیامبر(صلی الله علیه و آله)؟! سمیه مادر عمار به چنان وضع فجیعی به شهادت رسید که قلب انسان به درد می آید. اما پیامبر با آنها مذاکره نمود و پیمان صلح حدیبیه را با آنان بست که صدای برخی یاران انقلابی را درآورد!
ما هشت سال ادبیات لعن و ناسزای سیاسی را تجربه نمودیم بهتر است کمی در مورد ادبیات جدید تأمل کنیم که چرا رفتار حسن روحانی به گونه ای است که نتانیاهو را عصبانی می کند و می گوید: روحانی گرگی است در لباس میش!