توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 18416
يکشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۲۲:۰۷
ایران و انتقال قدرت در منطقه؛ تقابل استبداد و مردم‌سالاری
ایران و انتقال قدرت در منطقه؛ تقابل استبداد و مردم‌سالاری
ایران را می‌توان قدیمی‌ترین الگو از یک دموکراسی توسعه‌یافته در آسیا عنوان کرد. زمانی که اولین جرقه‌های مشروطیت در ایران برای مقابله با ظلم و تعدی نظام سلطنت شکل گرفت اغلب کشورها نشانه‌ای از دموکراسی و یا حتی مشارکت مردم در انتخابات نداشتند.

امپراتوری عثمانی عملا در حال غرق شدن در فساد و ناکارآمدی داخلی خود بود و هرچه به پایان کار خود نزدیک می‌شد خودسری حاکمان آن در مقابله با مردم به نقطه انفجار می‌رسید.

از سوی دیگر امپراتوری‌های بزرگی آن زمان آسیا همچون هند یا در استعمار کشورهای بیگانه به سر می‌بردند و یا همچون چین از هم‌پاشیده‌تر از آن بودند که حتی به دنبال استقلال خود از قدرت‌های بیگانه باشند.

این سنت قدیمی مردم سالاری در ایران عملا حفظ شده است که ماحصل آن را در نظام جمهوری اسلامی ایران به خوبی می توان دید و از نمونه های بارز آن انتقال مسالمت آمیز قدرت در پست ریاست جمهوری است.

نکته ای که حضرت آیت الله خامنه‌ای از آن به عنوان یک نعمت در کشور نام بردند و به آن نیز اشاره کردند. مقام معظم رهبری در سخنان خود در تاریخ ۳۰ تیرماه ۹۲ در جمع کارگزاران نظام با اشاره به این نکته تصریح کردند: بحمدالله جابجایی مسئولیتها در ایران اسلامی بجز سال ۸۸ که برخی خطای بزرگی کردند و کشور را به لب پرتگاه بردند، همواره با آسایش، شادکامی و خوبی همراه بوده است.



*استحکام ذاتی با وجود نوپا بودن نهال

شاید به واسطه تسلط حکومت‌های دست‌نشانده در ایران تاریخ حضور واقعی مردم در عرصه سیاست و انتخاب حاکمان از تاریخ انقلاب فراتر نرود اما با این حال در همین تاریخ کوتاه نیز ایران الگویی نسبتا قابل قبول درباره دموکراسی ارائه کرده است.

نگاهی به کشورهای حاشیه خلیج فارس و همچنین همسایه با ایران به خوبی این نکته را نشان می‌دهد که مردم سالاری علیرغم اینکه به واسطه انقلاب نهالی نوپا در کشور محسوب می‌شود اما از استحکام و قوام کافی برخوردار است.

*از کودتای سفید تا دیکتاتوری

کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس که اغلب نتیجه خط کشی‌های دقیق کلنل‌های نقشه‌کش ارتش بریتانیای کبیر بودند تا همین اواخر عملا هر صدایی را برای تغییر به شدت سرکوب می‌کردند. در مصر، اردن، لیبی و تونس نهادهای انتخابی تبدیل به نهادهای انتسابی شده بودند و رای مردم تنها به عنوان یک اقدام نمایشی برای تایید حاکمیت بر سر کار، محسوب می‌شد.

در عربستان، امارات، قطر و بحرین تنها حکومت‌های مطلقه حاکم هستند و شاید کویت در این میان تنها استثنا بین کشورهای عربی خلیج فارس محسوب شود. عراق نیز که با حمله آمریکا حکومت دیکتاتوری صدام در آن سرنگون شده است همچنان از تعارضات شدید قومی رنج می‌برد و مشکلات امنیتی همچنان در آن لاینحل باقی مانده است.

به عنوان مثال با وجود رفاه فراوان اقتصادی، فرهنگ سیاسی در قطر چیزی بیشتر از یک فرهنگ قبیله‌ای نیست. در سیستم پادشاهی مطلقه قطر که فاقد هویت ملی روشن و فاقد مرزهای اصیل جغرافیایی است، نقش مردم در انتقال قدرت تقریبا تعریف‌نشده است.

بنابر فرهنگ سنتی قبیله‌ای، پادشاهی قطر تقریبا چیزی شبیه به همان شیخوخیت قبیله است نه چیزی بیشتر. روابط قدرت در قطر و سایر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، نه بر مبنای مردم‌سالاری بلکه بر اساس روابط درون طوایف تعریف می‌شود و ثروت و رفاه نیز نمی‌تواند این روند سنتی را تغییر دهد. قطر از نظر فرهنگ سیاسی نه یک دولت – ملت مرفه بلکه یک قبیله ثروتمند است.

قطر اگرچه به‌دنبال نقشی بلندپروازانه در عرصه بین‌المللی و منطقه‌ای است اما خود نیز می‌داند که این نقش چیزی جز میانجی‌گری در مسیر خواسته‌های نظام قالب بین‌المللی نمی‌تواند باشد.

شیخ حمد، امیر سابق قطر خود با نوعی کودتا قدرت را از پدر خود گرفته بود و اکنون برخی تحلیلگران بر این باورند که پسر او نیز با نوعی کودتای سفید قدرت را از وی گرفته است. اینها همان سنت‌های طایفه‌ای است که به عالی‌ترین سطح سیاسی قطر کشیده شده است.

این کودتای سفید قطر را می‌توان درست نقطه مقابل مردم‌سالاری بومی ایرانیان تلقی کرد و در برابر فرهنگ سیاسی پیشرفته ایرانیان، عقب‌افتادگی فرهنگ سیاسی در این شیخ‌نشین ۴۲ ساله را به خوبی مشاهده کرد.

*کودتاهایی با ارزش دموکراتیک

پاکستان و ترکیه دو کشور همسایه ایران هر دو کودتاهای متعددی را تجربه کرده‌اند. ترکیه تاکنون از سه کودتای بزرگ و یک کودتای سفید گذر کرده است و پاکستان نیز همین اواخر توانسته است اولین دولت انتخابی خود را به پایان برساند.

کشورهای تازه‌تاسیس آسیای میانه و قفقاز نیز طول عمر کشورهایشان از یک جوان سی ساله هم نمی‌گذرد ولی با این حال انقلاب‌های رنگی در نیمه دوم دهه اول قرن ۲۱، کشورهای این ناحیه را در هم نوردیده است و آن را نیز می‌توان ناشی از دخالت خارجی عنوان کرد که اغلب از سوی نهادهای جاسوسی پیگیری می‌شد.

آخرین انتقال قدرتی که در خاورمیانه دیده شد، انتقال قدرت در مصر بود. در این انتقال قدرت، محمد مرسی، رئیس‌جمهوری که به‌شکل قانونی و بار رای اکثریت انتخاب شده بود، تنها پس از یک‌سال با آشوب‌های خیابانی مواجه شد و فرصت را در اختیار ارتش قرار داد تا وی را عزل کند. این انتقال قدرت را باید ترکیبی از نافرمانی مدنی و کودتای نظامی دانست که البته چندان هم مسالمت‌آمیز نبود و صدها کشته و هزاران زخمی برجای گذاشت.

فرهنگ سیاسی مصر، به شدت تحت تاثیر نظامی‌گری است. اولین باری که مصری‌ها توانستند هویت سیاسی مستقل پیدا کنند، از مسیر قدرت نظامیان بود و از آن پس هویت سیاسی آنها که به‌رغم هویت تمدنی‌شان چندان هم دیرپا نیست، با نظامی‌گری گره خورد. به این ترتیب ارتش نهادی فراقانونی در مصر پس از عبدالناصر شده است و هرگونه مردم‌سالاری در سایه نظامی‌گری قابل تعبیر و تفسیر است.

مضحک‌ترین تحلیلی که برخی این روزها ارائه می‌کنند، هم‌راستا دانستن اتفاقات اخیر مصر با ارزش‌های دموکراتیک غربی است. در حالی که اگر چنین بود، مرسی باید ۳ سال دیگر در قدرت می‌ماند و حاکم بعدی پای صندوق‌های رای انتخاب می‌شد. تردیدی نیست که اخراج مرسی با قدرت نظامی، کاملا در تباین با دموکراسی از هر نوعی که می‌خواهد باشد، قرار می‌گیرد.

*فرهنگ سیاسی ره آورد صدها سال فرهنگ

با چنین تفاسیری و نگاه به تاریخ مردم‌سالاری دینی در ایران می‌توان به طور منطقی به این نتیجه رسید که با وجود مشکلات بسیار و تحمیل یک جنگ ۸ ساله عملا مسیر تاثیرگذاری رای مردم هیچ گاه در ایران منحرف نشده است.

نظام مردم‌سالاری ایران بر خلاف اسلاف پاکستانی و ترکیه‌ای خود هیچ گاه یک کودتای نظامی را تجربه نکرده است و تنها نمونه برکناری یک رئیس‌جمهور نیز از طریق قانونی و با رای نمایندگان مجلس صورت گرفته است.

همه روسای جمهور ایران توانسته‌اند مسیر کار قانونی خود را برای انتخابات به خوبی طی بکنند و در نهایت نیز به صورت قانونی از سر کار خود کنار رفتند.

فرهنگ سیاسی ایران که امروز خود را این چنین نشان می‌دهد البته ره‌آورد یک شب و یک روز نیست. علاوه بر تاریخ شکوهمند تمدن ایرانی و اسلامی، فرهنگ سیاسی امروز ایرانیان در تحولات پس از انقلاب مشروطه ریشه دارد که با تحمل انواع سختی‌ها و ناکامی‌ها نیز همراه بوده است اما سرانجام به مدلی سیاسی تحت حاکمیت ولایت فقیه انجامیده است که ضمن تامین ثبات جامعه، امکان مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود را فراهم می‌آورد.
Share/Save/Bookmark