به گزارش خط نیوز به نقل از الف، اندرو شنگ عضو ارشد "انیسیتو گلوبال آسیا" و ژیائو جِنگ رئیس"انیسیتو هنگ کنگ برای امور مالیه بین المللی"، در مقاله ای برای پایگاه خبری پراجکت سیندیکیت از ابهام و سردرگمی در عرصه سیاست خارجی آمریکا گفته اند و به رهبران آمریکایی توصیه کرده اند که دیگر در پیِ ایده "رهبری جهانی آمریکا" نروند. آن ها در این باره می نویسند:
«جان بولتون مشاورامنیت ملی اسبق آمریکا در کتاب جدید خود با نام "اتاق حوادث" سعی دارد خود را به مثابه جامع ترین تصویر و توضیح از معادلات درونی دولت دونالد ترامپ، معرفی کند. در عمل نیز، این کتاب خیلی زود به یکی از مهمترین منابع برای آن هایی تبدیل شده که می خواهند ترامپ و دولت وی را بفهمند. با این حال، علی رغم افشاگری های جانانه جان بولتون در مورد ترامپ و رفتار سیاست خارجی وی(که البته او مایل نبود این افشاگری ها در قالب کتاب و در کتابخانه ها عرضه شوند)، کتاب او به درستی به یک پرسش بنیادین که آمریکای کنونی با آن مواجه است نپرداخته است. آن پرسش این است: آیا مقصر سیاست خارجی آشفته فعلی در آمریکا، ترامپ است یا این فاجعه، پدیده ای عمیق تر بوده و از ماهیت ساختاری تری برخوردار است؟»
هیچ شکی نیست که نوع رهبری ترامپ، مشکل زا و حتی خطرناک است. بولتون فکر می کرد که به عنوان مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا وظیفه دارد تا در هر موردی، گزینه هایی که رئیس جمهور در اختیار دارد را به وی یادآوری کند و مطمئن شود که وی از آن ها آگاهی دارد. پس از این نیز، تصمیم نهایی در کانال های بوروکراتیک گرفتار خواهد شد.
با این همه، ترامپ علاقه چندانی به انجام محاسبات درست و منظم در عرصه سیاست ندارد. وی همچنین در عرصه اجرای سیاست ها نیز، علاقه و پیگیری چندانی را از خود نشان نمی دهد. مدیریت دستورکارهای مختلف و همچنین توجه به منافع دستگاه های مختلف آمریکا مثل وزارت خارجه، پنتاگون و زارت خزانه داری نیز به سختی در نقطه توجه وی قرار دارد و او به آن ها توجه می کند.
تنها چیزی که در برهه کنونی برای ترامپ اهمیت دارد این است که بتواند بار دیگر رئیس جمهور آمریکا شود. بولتون در کتاب خود به این نکته اشاره کرده و می گوید وی تا جایی در این مساله غرق شد که حتی حاضر است قراردادهای سطح پایینی را با دیگر کشورها امضا کرده و از آن ها به عنوان پیروزی های خود در عرصه سیاستخارجی یاد کند و از این طریق در جریان انتخابات، از آن ها به عنوان برگ برنده سود جوید. بولتون در نهایت میگوید: من نتوانستم این شرایط را تحمل کنم و خیلی زود استعفا دادم(اگرچه ترامپ هنوز هم اصرار دارد که بولتون را اخراج کرده است).
رویکرد دمدمی مزاجانه و معامله گرانه ترامپ به سیاست خارجی که با ستایش دیکتاتورها، خروج از توافقات چندجانبه، و انجام توئیت های تهدیدآمیز همراه بوده، سردرگمی عجیبی را هم در میان متحدان و هم رقبای آمریکا ایجاد کرده است(لازم به ذکر نیست که این مساله در مورد مقام های آمریکایی و بوروکرات های این کشور نیز صدق می کند).چندان شگفت انگیز نیست که این رفتارهای ترامپ موجب شده تا جایگاه و موقعیت آمریکا در صحنه جهانی، تا حد زیادی تضعیف شود.
با این همه، باید اذعان کرد که موقعیت جهانی آمریکا از مدت ها قبل از روی کار آمدن ترامپ، در حال افول و مخدوش شدن بود. جایگاه آمریکا به عنوان یک ابرقدرت، وابستگی زیادی به نفوذ اقتصادی، توان تکنولوژیک، برتری مالی، و قدرت نظامی آن دارد. با این حال، علاقه این کشور به ایفای نقش رهبری در جهان با تصور آن از خود به عنوان یک قدرت اخلاقی و تاکید بر ارزش های جهانی که دیگران نیز آن ها را به مثابه ارزش های خود بپندارند، عجین شده است.
مشکل اصلی همانگونه که "جرج فریدمن" ژئواستراتژیست معروف اشاره می کند این است که اغلب ملت ها به استانداردهای اخلاقی آمریکا، تعهد و اعتقاد چندانی ندارند. این مساله به طور خاص در مورد چین صدق می کند. این کشور، مجموعه ای از ارزش ها و اولویت های خاص خود را دارد. این مساله موجب شده تا در آمریکا، چین به عنوان اصلی ترین رقیب استراتژیک این کشور پنداشته شود.
پیش از ترامپ، باراک اوباما نیز ضمن توجه به ظهور چین، تلاش های زیادی را در جهت مدیریت رفتارها و خیزش جهانی این کشور مبذول داشت. اگرچه که تلاش های وی به واسطه تغییر و تحولات بنیادی و عمیق در خاورمیانه، عملا خنثی شدند. رویه های تفرقه افکنانه و مبهم ترامپ در عرصه سیاست خارجی آمریکا، سرگیجه زیادی را برای این کشور به بار آورده است و موقعیت رقبای آن نظیر چین را قویا تثویت کرده است.
فرار از این حجم از ابهام و سردرگمی، چندان آسان نیست. موقعیت جهانی آمریکا تا حد زیادی به اقتصاد قدرتمند آن بستگی دارد. بحران شیوع ویروس کرونا نیز در آمریکا تاکنون موجب بیکاری دست کم 40 میلیون آمریکایی شده و به نظر می رسد بسیاری از برنامه ریزی های مالی بانک مرکزی آمریکا نیز برای مدت طولانی، به حالت تعلیق درآید. چندان گره گشا نیست اگر تضادهای اجتماعی در آمریکا نظیر آنچه در مورد اعتراضات نژادی در این کشور در جریان است، برای مدت طولانی ادامه داشته باشد(اعتراضاتی که معطوف به نژادپرستیِ سازمان یافته و همچنین خشونت پلیس آمریکا هستند).
آمریکایی ها و رهبرانشان، اکنون به نحو فزاینده ای در چالش ها و مشکلات داخلی خود غرق شده اند. در همین راستا، "ریچارد هاس" رئیس شورای روابط خارجی آمریکا می گوید: اتفاقات زیادی در جهان در حال وقوع هستند که نیازمند وجود آمریکا هستند اما این کشور به دلیل مشکلات داخلی خود، در صحنه حضور ندارد و به آن ها پاسخی نمی دهد.
آمریکا دیگر قادر نیست موقعیت هژمونیک و رهبری خود را در جهان بازیابد. این کشور نباید در این مسیر تلاشی نیز بکند. جهان در حال حرکت به سمت یک نظم چند قطبی است. در یک جهان چندقطبی، بهتر است که آمریکا برای حل چالش های جهانی، از رقبای خود نظیر چین، روسیه و ایران، کمک بگیرد و آن ها را نیز در مسائل مختلف به همکاری بطلبد. با این همه، ترامپ ثابت کرده که هر چیزی الا یک شخص عاقل است و این مساله، موجب می شود تا معادلات بیش از پیش، پیچیده شوند. مردم آمریکا باید بدانند که انتخاب مجدد ترامپ، به شدت بر منافع آن ها تاثیر منفی خواهد گذاشت و جهان را به سویی آینده ای تیره و تار رهنمون خواهد ساخت.
***نویسندگان:
اندرو شنگ: وی عضو ارشد "انیسیتو گلوبال آسیا" در دانشگاه هنگ کنگ است.
ژیائو جِنگ: وی رئیس "انیسیتو هنگ کنگ برای امور مالیه بین المللی" است. وی همچنین استاد دانشگاه پکن است.