۱- انتظار این بود- و هنوز هم هست- که مسئولان محترم در مقابل انتقادهای مستند کسانی که توافق لوزان را با منافع ملی کشورمان ناسازگار میدانند، پاسخهای روشن و مستندی ارائه کنند ولی تاکنون نه فقط این انتظار برآورده نشده است بلکه اعضای محترم تیم هستهای در پاسخ منتقدان به کلیگویی اکتفاء کردهاند و در مواردی نیز برخی از وابستگان دولت- و نه اعضای تیم مذاکرهکننده- در مصاحبهها، نوشتهها و سخنرانیهای پی در پی خود، منتقدان را به باد تهمت و افتراء گرفته و آنان را با دشمنان نظام همسو معرفی کردهاند! بیآن که کمترین توضیحی داده و یا دلیل و سندی بیاورند که کدامیک از انتقادات مطرح شده به توافق لوزان را نابهجا و غیرواقعی میدانند و در مقابل آن، چه پاسخ منطقی و قانعکنندهای دارند؟!
به عنوان مثال، کیهان طی چند گزارش که با شواهد و اسناد خالی از ابهامی همراه بود به نقد توافق لوزان پرداخته و مخصوصا در یادداشتی با عنوان «دستاوردها یا از دستدادهها» به متن اصلی توافق لوزان استناد کرده و نمونهها و مواردی از ناهمخوانی آن با منافع ملی را برشمرده بود ولی پاسخ کیهان و سایر منتقدان همان بود که به آن اشاره شد و حال آن که دستاندرکاران برنامه هستهای و یا افرادی به نمایندگی از دولت محترم میتوانستند و شایسته و بایسته نیز همین بود که محورهای مورد انتقاد را با سعهصدر و ارائه دلایل محکم و مستند پاسخ دهند.
آیا میتوان این انتظار را غیرمنطقی و بیرون از امکان تلقی کرد؟ بهیقین، نه!... چرا که تمامی منتقدان- و یا اکثریت قریب به اتفاق آنان- و از جمله کیهان تیم مذاکرهکننده کشورمان را فرزندان اسلام و انقلاب و مدافع منافع ملی دانسته و به آنان اعتماد دارند و البته حق دارند و به قول حضرت آقا جرم نیست که نسبت به خدعه و نیرنگ حریف و فریب احتمالی فرزندان انقلاب نگران باشند.
۲- و اما، دراینباره مروری بسیار گذرا بر نمونهای از اظهارنظرهای غیرکارشناسانه و همراه با اهانت برخی از نزدیکان یا مدعیان نزدیکی به دولت محترم ضروری به نظر میرسد؛
دو شب پیش و پس از انتشار متن توافق لوزان آقای صادق خرازی که به عنوان کارشناس امور بینالملل و مسائل هستهای و برای چندمینبار به برنامه گفتوگوی ویژه شبکه دو سیما دعوت شده بود، در پاسخ به پرسشهای مجری برنامه پیرامون توافق لوزان اظهاراتی داشت که به مواردی از آن فقط به عنوان اندکی از بسیارها اشاره میکنیم؛
آقای صادق خرازی ادعا کرد «امروز، روز عزای اسرائیل و مخالفان داخلی توافق است»! و توضیح نداد مگر توافق لوزان چه ویژگیهایی دارد که توانسته است رژیم صهیونیستی را به عزا بنشاند؟! آیا توقف غنیسازی صنعتی، کاهش سانتریفیوژها از ۱۹ هزار دستگاه به ۵ هزار دستگاه، تعطیلی فعالیت هستهای در تأسیسات عظیم فردو، تبدیل ۱۰هزار کیلوگرم اورانیوم غنیشده ۵ درصدی به ۳۰۰ کیلوگرم، پذیرش ۲۵ ساله اجرای پروتکل الحاقی، مشروط شدن تعلیق- و نه لغو- تحریمها به گزارش آژانس تحت فرمول PMD که دسترسی بازرسان آژانس به مراکز نظامی کشورمان را امکانپذیر میسازد، تن دادن به توافق دومرحلهای و اعلام آن به عنوان «بیانیه مطبوعاتی»، محرومیت ۱۰ ساله از تحقیق و توسعه، منحصر شدن غنیسازی اورانیوم به سانتریفیوژهای نسل اول IR-۱ با ظرفیت ۱/۷ سو، آنهم در حالی که به سانتریفیوژهای پیشرفته از نوع IR-۸ با ظرفیت غنیسازی ۲۴ سو دست یافتهایم، دادن امتیازات نقد و قابل اندازهگیری در مقابل دریافت وعدههای نسیه و چندپهلو و تفسیرپذیر که هماکنون آمریکاییها تفسیرهای متفاوت خود از آن را آغاز کردهاند و... میتواند مخالفت اسرائیل با توافق لوزان را در پی داشته باشد؟! مخصوصا در حالی که اوباما و سایر مقامات بلندپایه آمریکا بارها تأکید کردهاند پای هیچ توافقی که به زیان اسرائیل باشد را امضاء نخواهند کرد؟! از اظهارنظر رسانهها و مقامات رژیم صهیونیستی میگذریم که این روزها با ذوقزدگی اعلام میکنند «توافق لوزان حداقل برای ۲۰ سال امنیت اسرائیل را تضمین میکند و گزینه نظامی هم نمیتوانست مانند این توافق برای تلآویو دستاورد داشته باشد- هاآرتص» و دهها نمونه مشابه دیگر.
جا داشت جناب صادق خرازی که به عنوان کارشناس هستهای و امور بینالملل به برنامه ویژه شبکه ۲ دعوت شده بود، با توجه به موارد یاد شده به این سوال پاسخ میداد که آیا منتقدین داخلی توافق لوزان همراه اسرائیل عزا گرفتهاند یا ایشان همصدا با رژیم صهیونیستی برای توافق یاد شده دستافشانی میکنند؟!
آقای خرازی در بخش دیگری از اظهارات خود میگوید «قبلا حتی اجازه داشتن یک سانتریفیوژ را به ایران نمیدادند، اما اکنون میتوانیم بیش از ۵هزار دستگاه سانتریفیوژ داشته باشیم»! و این پرسش را بیپاسخ میگذارند که چرا ابتداء و انتهای این گزاره را حذف کردهاند؟! مثلا نمیفرمایند که مخالفت حریف با برخورداری ایران «حتی از یک سانتریفیوژ» در دوران اصلاحات و حاکمیت همفکران و همحزبیهای ایشان بر دولت بود که از ترس حمله نظامی آمریکا حاضر نبودند فعالیتهای تعلیق شده هستهای بعد از اجلاس سعدآباد را از سر بگیرند ولی فرزندان انقلاب و دانشمندان هستهای کشورمان به باجخواهی دشمن تن ندادند و با تلاش و ایثار شبانهروزی خود ضمن از سرگیری فعالیتهای تعلیق شده، تعداد سانتریفیوژها را به ۱۹ هزار دستگاه رساندند. آقای صادق خرازی با حذف این بخش از ماجرا، نتیجه گرفتهاند که تیم هستهای کشورمان توانسته است در توافق لوزان، عدم اجازه برخورداری از «حتی یک سانتریفیوژ » را به اجازه برخورداری از ۵هزار دستگاه برساند! و حال آن که باید میفرمودند، دولت محترم یازدهم ۱۹ هزار سانتریفیوژ را تحویل گرفته و در جریان توافق لوزان ۱۴ هزار دستگاه آن را از چرخه غنیسازی خارج کرده است. بدیهی است که در این حالت به جای افتخار به تبدیل یک به ۵ هزار، بایستی در مقابل تبدیل ۱۹ هزار به ۵ هزار پاسخ میدادند! آیا در ریاضیات جدید ۵هزار بزرگتر از ۱۹ هزار است؟!
آقای خرازی در همان برنامه تلویزیونی میگوید «۵+۱ فشار سنگینی را وارد کرد تا فردو تعطیل شود، اما با مقاومت جدی ایران نتوانستند موفق به این کار شوند»! و باز هم توضیح نمیدهند که در متن اصلی و منتشر شده توافق لوزان تاکید و تصریح شده است «ایران موافقت کرده است تا دستکم برای مدت ۱۵ سال در فردو تحقیقات و توسعه مرتبط با غنیسازی اورانیوم صورت نپذیرد» و این که «ایران برای مدت ۱۵ سال هیچ مواد شکافتپذیری در فردو نخواهد داشت» آیا باز هم آقای خرازی ادعا میکنند که حریف نتوانسته است فردو را به تعطیلی بکشاند؟! بله، قرار است تعداد ۱۰۰۰ دستگاه سانتریفیوژ در فردو باقی بماند اما اجازه غنیسازی اورانیوم را نداشته باشد! بنابراین معلوم نیست ایشان چگونه ادعا میکند که تأسیسات فردو تعطیل نشده است؟! ممکن است بگویند که مطابق متن توافق لوزان، ایران میتواند از تأسیسات فردو برای تحقیقات صلحآمیز دیگر غیر از غنیسازی اورانیوم استفاده کند! که باید گفت برای انجام اینگونه تحقیقات نیازی به تأسیسات عظیم و پرهزینهای نظیر فردو نیست بلکه این تحقیقات در آزمایشگاههای معمولی درونشهری با هزینهای بسیار پائینتر نیز امکانپذیر است.
سخنان مشابهی از این دست در اظهارات شماری دیگر از کسانی که به دفاع از توافق اخیر برخاستهاند دیده میشود و تعجبآور اینکه برخی از اتهامات یاد شده نظیر ناسزاگویی صادق خرازی به منتقدان و همسو دانستن آنان با رژیم صهیونیستی از شبکهها و برنامههای پربیننده سیما مطرح میشود و متاسفانه کمترین اعتراض و انتقادی از سوی مجریان برنامه را نیز در پی ندارد و البته ادعاهای بیاساس آنان درباره توافق لوزان هم با پرسشهای روشنگر مجریان که در اینگونه موارد ضروری و بلکه وظیفه آنان است، روبرو نشده است.
۳- و بالاخره از دولت محترم انتظار میرود ضمن خودداری از تعریف و تمجیدهای اغراقآمیز و غیرمستند از توافق لوزان که غیرواقعی بودن آن به وضوح قابل درک است، زمینه مناسبی برای شنیدن انتقاد منتقدان و ارزیابی آن فراهم آورد و انتقاد دلسوزانه را در چارچوب حمایت از منافع ملی ارزیابی کند، چه اشکالی دارد که اگر توافق لوزان با منافع ملی همخوان نباشد- که به یقین نیست- اکنون که هنوز وقت باقی است و همه فرصتها از دست نرفته است، دولت و تیم مذاکرهکننده در تصمیم خود تجدیدنظر کنند.