توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 32798
جمعه ۱۲ دی ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۲۵
وعده خداوند به حکومت حضرت مهدی (عج)/ چرا به امام مهدی (عج) "شرید" و "طرید" گفته می شود/ تشرف به محضر امام زمان(عج) چله نشینی نمی خواهد
وعده خداوند به حکومت حضرت مهدی (عج)/ چرا به امام مهدی (عج) "شرید" و "طرید" گفته می شود/ تشرف به محضر امام زمان(عج) چله نشینی نمی خواهد
به نام خدای مهربان

سلام مولای غریبم! اجازه می خواهم ۱۱۷۶ سالروز آغاز ولایتتان را تبریک بگویم.

یا حجت بن الحسن العسکری علیهما السلام! خیلی ها دیروز، روز هشتم ربیع، سالروز شهادت پدر مکرمتان به استقبال رفتند. تا سالروز آغاز تاجگذاریتان را تبریک بگویند!

خیلی ها هم توجیهشان این بود که این همه قرن از شهادت امام یازدهم گذشته. چه اشکالی دارد!

و من ماندم که چطور ما در چنین مواقعی ملاحظه دل همه را داریم، اما وقتی به شما که امام حیّ ما هستید، می رسیم این همه توجیه و بی مهری و جفا روا می داریم.

مگر شما جدای از مایید؟! نه به والله که «بنفسی انت من مغیب لم یخل منّا»(۱)

مگر شما عاطفه فرزندی و پدری ندارید؟! نه به والله که «الامام والد الشفیق، الانیس الرفیق و الاخ الشقیق...»(۲)

مگر دنیا در نگاه شما...؟ نه به والله که به فرموده جد بزرگوارتان مولا علی علیه السلام« این دنیای [بی ارزش] ایشان، پیش من بی ارزش تر است از آب بینی بز.»(۳)

پس چرا ما شما را نمی فهمیم! چرا دلتنگی هایتان ، تنهایی هایتان ،بی کسی و غربتتان ، درد ما نیست؟!

آقا ! می ترسم. می ترسم این بی بصیرتی ها در هنگام ظهور کار دستمان بدهد. می ترسم همانگونه که در روایات هست، شما را به عنوان امامی که ظهور نموده ، نپذیریم. با این توجیه که ایشان با آنچه ما در ذهنمان از «مهدی» ساخته ایم، فاصله دارد.

مولای خوبم! می ترسم از اینکه مهدی فاطمه سلام الله علیهما را نشناخته بمیرم. امامی که هست. الگو و مقتدا و رهبرم هست. نه آن امامی که در در ذهنم، باورم و نفسم برای خودم ساخته ام.

یا حجت بن الحسن! شما را به مظلومیت اهل بیت علیهم السلام در قنوت نمازهای شبتان برایمان از خداوند بصیرت امام شناسی بخواهید.



امام مهدی (عج) در قرآن

وَعَدَ اَللّٰهُ اَلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي اَلْأَرْضِ كَمَا اِسْتَخْلَفَ اَلَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ اَلَّذِي اِرْتَضىٰ لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لاٰ يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذٰلِكَ فَأُولٰئِكَ هُمُ اَلْفٰاسِقُونَ(سوره نور/۲۴)

«خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، وعده داده است كه حتما آنان را در اين زمين جانشين [خود] قرار دهد؛ همان‌گونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند جانشين خود قرار داد. و آن دينى كه بر ايشان پسنديده است، به سودشان مستقر مى‌كند، و بيمشان را به ايمنى مبدل گرداند، [تا]مرا عبادت كنند و چيزى را با من شريك نگردانند و هركس پس از آن به كفر گرايد، آنانند كه نافرمانند.»

آيه شريفه از وعده‌اى بسيار زيبا خبر مى‌دهد؛ خداوند به مؤمنان صالح وعده مى‌دهد كه

براى آنان جامعه‌اى صالح مخصوص خود درست مى‌كند و زمين را در اختيارشان قرار مى‌دهد.

دينشان را در زمين چيره و برتر مى‌سازد.

امنيت را جايگزين ترسشان مى‌كند.

فقط خداى را عبادت مى‌كنند.

اين آيه خطاب به امت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بوده و خداوند در آن از تعبير «وعد» استفاده كرده است و وعده‌هاى خدا تخلف بردار نيست. بنابراين، مفاد آن اين مى‌شود كه خداوند، به گروهى از امت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله وعدۀ «استخلاف» روى زمين را داده است. اين گروه دو ويژگى مهم و اساسى دارند.

ايمان، كه همۀ اعماق وجودشان را پر كرده است..(۱)

عمل صالح، كه همۀ اعضا و جوارحشان در خدمت و اطاعت مولا است..(۲)

اين وعده چند ويژگى دارد:

خلافت بر روى زمين

خلافت؛ يعنى، مسلط شدن بر كل زمين و استفاده از موهبت‌هاى آن. البته خداوند متعال خلافت روى زمين را به امت‌هاى صالح پيشين؛ (مانند قوم نوح و صالح) نيز عطا فرموده بود به نظر مى‌آيد مراد از اين خلافت و حكومت، تنها اصل جانشينى است، نه گستره و محدوده آن؛ يعنى، همان‌گونه كه ديگران به حكومت و خلافت در زمين-هرچند در منطقه‌اى محدود-رسيدند، شما هم مى‌رسيد. اينكه چرا براى همۀ زمين از كلمه «الارض» استفاده شده، دليل‌هاى متعدد دارد؛ از جمله: ١ . اصل «اطلاق» است، قيد زدن نياز به دليل دارد. ٢ . تمكين دين مورد رضايت و امنيت كامل، زمانى اتفاق مى‌افتد كه سراسر زمين، تحت حاكميت و سيطره اينان باشد. ٣ . رواياتى كه در ذيل آيه وارد شده است.

تمكين دين مورد رضايت خدا

تمكين هرچيزى برقرار كردن آن در يك مكان است و اين كنايه از پايدارى، تزلزل نداشتن و زوال ناپذيرى آن چيز مى‌باشد؛ به گونه‌اى كه اگر اثراتى داشته باشد، هيچ مانعى جلوى تأثير آن را نمى‌گيرد.

«تمكّن دين» در آيۀ به اين معنا است كه بر سر راه آن هيچ‌گونه كفر و شركى ايجاد نكنند. اوامر و دستوراتش محترم شمرده شده و بدان عمل شود.

اصول و معارفش مورد پذيرش همگان بوده و همه به آن معتقد باشند و دربارۀ آن اختلاف نكنند.

دين مورد رضايت

دينى كه خدا آن را «پسنديده» است، همانا دين مقدس اسلام است كه در جريان غدير خم با نصب ولايت امير مؤمنان عليه السّلام تمام و كمال يافت و كافران از نابودى آن نااميد گشتند:

اَلْيَوْمَ يَئِسَ اَلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلاٰ تَخْشَوْهُمْ وَ اِخْشَوْنِ اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ اَلْإِسْلاٰمَ دِيناً(مائده/۵)

دينى كه ولايت اهل بيت عصمت و طهارت در متن آن قرار دارد، اسلام است و امامت امام على تا امام مهدى عليه السّلام را در بر دارد، دين «مرضى» و مورد قبول خداوند است.

امنيت

در چنين دورانى ترس و خوف تبديل به امنيت و آرامش مى‌شود. طبيعى است كه ترس و خوف، عواملى دارد و از بين رفتن آن نيز، نتيجه از بين رفتن اسباب و علل است. پس، در اين دوران هيچ عاملى، باعث نگرانى و ترس براى مؤمنان نخواهد بود.

‍ عبادت صحيح

نتيجه چنين حكومتى، اين است كه تنها خداوند «عبادت» مى‌شود؛ همۀ مظاهر شرك، از بين مى‌رود؛ عبادات خالصانه تنها براى او خواهد بود و ديگر هيچ معبودى جز خدا، پرستيده نمى‌شود.

تغيير خطاب در آيه از غايب (وعد اللّه) به متكلم وحده (يعبدوننى) و استفاده از عبارت نكره «شيئا» در سياق نفى كه مفيد عموم است، هردو به خوبى بر از بين رفتن شرك به‌طور كامل و حاكميت توحيد دلالت دارد.

علامه طباطبايى (ره) درباره جمله «و من كفر بعد ذلك. . .» مى‌فرمايد:

ذلك» (كه براى اشاره است) به «موعود» (وعده خدا) باز مى‌گردد؛ لذا مناسب است كه كلمه «كفر» را به معناى كفران (در مقابل شكر نعمت) بگيريم و چنين معنى كنيم: «هركس كفران كند بعد از تحقق اين وعده، او واقعا فاسق است.(۴)

طبق اين گفتار، «كفر» دامنه وسيعى را در بر مى‌گيرد و به اين معنا است كه هركس اين موهبت الهى را ضايع كرده و از آن استفاده نكند، فاسق بوده و از راه عبوديت و بندگى خارج شده است.

پس از بيان قسمت‌هاى گوناگون آيه، اكنون جاى اين پرسش است كه: منظور خداوند از اين وعده، شامل چه افرادى مى‌شود؟

برخى از مفسران-مانند صاحب تفسير نمونه- معتقدند: آيه عموميت دارد و نتيجه آن چنين است كه در هرزمان، كه پايه‌هاى ايمان و عمل صالح در ميان مسلمانان مستحكم شود؛ آنان داراى حكومتى ريشه‌دار و پرنفوذ خواهند شد. البته بى‌شك، حكومت حضرت مهدى عليه السّلام مصداق كامل اين آيه است.(۵)

علامه طباطبايى (ره) بيان بلندى در اين زمينه دارد كه خلاصه آن چنين است:

از ظاهر آيه استفاده مى‌شود كه آيه مربوط به برخى از افراد امت اسلام است و اينان داراى مجتمعى صالح خواهند بود. اين جامعه داراى دين مرضىّ خدا بوده و دين اسلام به گونه‌اى در جامعه برقرار مى‌گردد كه تزلزلى در آن راه نخواهد يافت و امنيت به گونه‌اى در آن اجتماع به وجود مى‌آيد كه ديگر از هيچ دشمنى (خارجى، داخلى، علنى و پنهانى) نمى‌ترسند. [چرا كه همه زمينه‌هاى خوف از بين مى‌رود و لذا خوف تبديل به امنيت مى‌شود]. اين‌چنين امنيتى است كه جاى امتنان دارد؛ چرا كه آيه در مقام امتنان و منت گذاشتن بر مردم است و امتنان وقتى مناسب و پذيرفتنى است كه جامعه از هرجهت در امان بوده و آزادى براى همه باشد. در اين جامعه اخلاص در عبادت عموميت پيدا مى‌كند و بنيان هر كرامتى غير از تقوا منهدم مى‌شود. اين جامعه با اين صفات تاكنون به وجود نيامده است.

پس اگر مصداقى داشته باشد، در روزگار امام مهدى عليه السّلام مى‌باشد و حق مطلب اين است كه اگر واقعا بخواهيم حق معناى آيه را به آن بدهيم، آيه جز با اجتماعى كه با ظهور حضرت مهدى عليه السّلام تشكيل مى‌شود، قابل انطباق با هيچ مجتمعى نيست.(۶)

ممكن است كسى بگويد: هرچند اين آيه مربوط به حكومت حضرت مهدى عليه السّلام است؛ ولى آيا از اين آيه مى‌توان استفاده كرد كه ايشان زنده و حاضر است؟

در پاسخ بايد گفت: آرى، وجود امام زندۀ حاضر را از همين آيه و باتوجّه به آيات ديگر، مى‌توان برداشت كرد.

دين مورد رضايت خدا، اسلام است و اين دين آن‌هنگام كامل و مورد رضايت خدا قرار گرفت كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در غدير خم؛ امام على عليه السّلام را به عنوان خليفه و ولىّ تعيين كرد و اين ولايت و خلافت را جزء دين قرار داد و وجود آن را باعث اكمال و اتمام دين دانست: «اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ...»

پس تا دين هست، ولايت و خلافت نيز بايد باشد و چون در هرزمان دين هست، ولى و خليفه نيز بايد تا قيامت باشد.

هر رهبرى كه بخواهد حكومت كند، خود بايد براى تشكيل اين حكومت برنامه‌ريزى كند؛ چنان كه سنت خدا بر اين قرار گرفته است و با رجوع به خلافت و رهبرى پيشوايان و پيامبران گذشته؛ اين مطلب روشن مى‌شود. امام زمان عليه السّلام نيز كه مى‌خواهد حاكميت دوران ظهور را بر عهده داشته باشد، بايد خود رهبرى قيام و تشكيل حكومت را در دست بگيرد و نيروسازى كند. پس بايد زنده و حاضر باشد و در راستاى ايجاد انقلاب جهانى و تشكيل حكومت خويش، فعاليت كند.

وعده خدا در هرزمان كه مقتضى فراهم و موانع مفقود باشد، امكان‌پذير است و خداوند اين را به عهدۀ انسان‌ها گذاشته است.

«إِنَّ اَللّٰهَ لاٰ يُغَيِّرُ مٰا بِقَوْمٍ حَتّٰى يُغَيِّرُوا مٰا بانفسهم»(رعد/۱۳) يعنى، هرزمان كه انسان‌ها بخواهند، خدا تغيير مى‌دهد. پس هرزمان كه انسان‌ها حاكميت مهدى عليه السّلام را بخواهند، خداوند آن را رقم مى‌زند. بنابراين بايد امام و رهبر در هر زمان باشد تا با خواست انسان‌ها، قيام جهانى و حكومت عدل برقرار شود. امام صادق عليه السّلام در روايتى فرمود:

«إنّه لم يجىء تأويل هذه الآية و لو قام قائمنا، سيرى من يدركه ما يكون من تأويل هذه الآية، و ليبلغنّ دين محمّد صلّى اللّه عليه و آله ما بلغ اللّيل حتّى لا يكون مشرك على ظهر الارض كما قال اللّه تعالى: «يَعْبُدُونَنِي لاٰ يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً»

تأويل و مصداق اين آيه هنوز نيامده است. هنگامى كه قائم ما قيام كند كسى كه او را درك مى‌كند، تأويل اين آيه را مى‌بيند.

هرآينه دين محمد صلّى اللّه عليه و آله به هرجايى كه شب برسد، مى‌رسد (همه كره زمين)؛ به صورتى كه هيچ مشركى بر روى زمين نخواهد بود؛ همان‌گونه كه خداوند فرمود يَعْبُدُونَنِي...(۷)و(۸)

*****

طرح گرافیکی

مهدی جان تو خود بساز از خاک وجودم آنچه می‏خواهی


برای دریافت پوستر و مجموعه تصاویر مسجد جمکران در ابعاد بزرگ روی تصاویر کلیک کنید
*****

امام هادی علیه السلام و امام مهدی(عج)

در کتاب شریف کمال الدین و تمام النعمه ۹ حدیث از امام هادی علیه السلام درباره امام مهدی (عج) روایت شده است.

در این احادیث به غیبت امام زمان (عج)، قیام حضرت (عج) و اقامه عدل به دست آن بزرگوار پس از ظلم و جوری که بر مردم می رود،نام بردن از حضرت با عنوان حجة آل محمد علیهم السلام اشاره شده است.

یکی از احادیث حضرت علیه السلام در خصوص امام مهدی (عج) به این مضمون است

«صقر بن ابو دلف گوید: از امام هادی علیه السلام شنیدم که می فرمود:امام پس از من فرزندم حسن است و پس از حسن فرزندش قائم کسی که زمین را از عدل و داد آکنده سازد، همچنان که پر از ظلم و جور شده باشد.»(۹)

*****

ویژگی های امام مهدی (عج)

شرید و طرید

از اسامى آن بزرگوار «شريد» است كه در احاديث امامان عليهم السّلام مكرر به اين لقب اشاره شده است و به معناى «رانده‌شده» مى‌باشد.(۱۰)   

امام رضا عليه السّلام از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله روايت مى‌كند كه فرمودند:

«بابى ابن خيرة الاماء. . . و هو الطّريد الشّريد الموتور بابيه و جدّه صاحب الغيبة يقال مات او هلك باىّ واد سلك. . .» ؛

فداى آن فرزند بهترين كنيزان. . . آن تنهاى يگانه و رانده‌شده كه انتقام خون پدر و جدّش را نگرفته است، آن‌كه صاحب غيبت طولانى است و در موردش گفته مى‌شود: مرده، يا كشته شده، معلوم نيست در كجاست؟»(۱۱)

و امير المؤمنين عليه السّلام فرمودند:

«...ذاك الفقيد الطّريد الشّريد م ح م د بن الحسن بن علىّ بن محمّد بن علىّ بن موسى بن جعفر بن محمّد بن علىّ بن الحسين هذا و وضع يده على رأس الحسين عليه السّلام» ؛(۱۲)

او امام از دست رفته و تنها و رانده شده است، م ح م د بن حسن بن على بن محمّد بن على بن موسى بن جعفر بن محمّد بن على بن الحسين، يعنى اين حسين. و دست مبارك را بر سر امام حسين عليه السّلام قرار داد. (۱۳)

*****

امام مهدی (عج) و منتظران

شیخ رجبعلی خیاط

عبد صالح خدا «رجبعلی نكوگویان» مشهور به «جناب شیخ» و «شیخ رجبعلی خیاط» در سال ۱۲۶۲ هجری شمسی، در شهر تهران دیده به جهان گشود. پدرش « مشهدی باقر » یك كارگر ساده بود. هنگامی كه رجبعلی دوازده ساله شد پدرش از دنیا رفت و رجبعلی را كه از خواهر و برادر تنی بی بهره بود، تنها گذاشت.

از دوران كودكی شیخ بیش از این اطلاعاتی در دست نیست. اما او خود، از قول مادرش نقل می‌كند كه:

موقعی كه تو را در شكم داشتم شبی [ پدرت غذایی را به خانه آورد] خواستم بخورم دیدم كه تو به جنب و جوش آمدی و با پا به شكمم می‌كوبی، احساس كردم كه از این غذا نباید بخورم، دست نگه داشتم و از پدرت پرسیدم....؟ پدرت گفت حقیقت این است كه این ها را بدون اجازه [از مغازه ای كه كار می‌كنم] آورده‌ام! من هم از آن غذا مصرف نكردم.

این حكایت نشان می‌دهد كه پدر شیخ ویژگی قابل ذكری نداشته است. از جناب شیخ نقل شده است كه

احسان و اطعام یك ولی خدا توسط پدرش موجب آن گردیده كه خداوند متعال او را از صلب این پدر خارج سازد.

شیخ تعریف می‌کند:

در ایام جوانی دختری رعنا و زیبا از بستگان ، دلباخته من شد و سرانجام در خانه‌ای خلوت مرا به دام انداخت‌، با خود گفتم:

« رجبعلی! خدا می‌تواند تو را خیلی امتحان کند‌، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذت‌بخش به‌خاطر خدا صرفنظر کن»

سپس به خداوند عرضه داشتم:

«خدایا! من این گناه را برای تو ترک می‌کنم‌، تو هم مرا برای خودت تربیت کن.»

این کفّ نفس و پرهیز از گناه‌، موجب بصیرت و بینایی او می‌گردد.

جناب شیخ در کار خود بسیار جدی بود و تا آخرین روزهای زندگی تلاش کرد تا از دست رنج خود زندگی‌اش را اداره کند. با این که ارادتمندان وی با دل و جان حاضر بودند زندگی ساده او را اداره کنند، ولی او حاضر به چنین کاری نشد.

جناب شیخ بسیار مهربان، خوش‌رو، خوش اخلاق، متین و مؤدب بود. همیشه دو زانو می نشست، به پشتی تکیه نمی‌کرد، همیشه کمی دور از پشتی می‌نشست. ممکن نبود با کسی دست بدهد و دستش را زودتر از او بکشد. خیلی آرامش داشت. هنگام صحبت اغلب خنده‌رو بود. به‌ندرت عصبانی می‌شد. عصبانیت او وقتی بود که شیطان و نفس سراغ او می‌آمدند. در این هنگام سراسر وجودش را خشم فرا می‌گرفت و از خانه بیرون می‌رفت و آن‌گاه که خود را بر نفس چیره می‌یافت، آرام باز می‌گشت.

جناب شیخ برای اداره زندگی خود، شغل خیاطی را انتخاب كرد و از این رو به « شیخ رجبعلی خیاط » معروف شد. خانه ساده و محقر شیخ، با خصوصیاتی كه پیشتر بیان شد، كارگاه خیاطی او نیز بود.

یكی از دوستان شیخ می‌گوید: فراموش نمی‌كنم كه روزی در ایام تابستان در بازار جناب شیخ را دیدم، در حالی كه از ضعف رنگش مایل به زردی بود. قدری وسایل و ابزار خیاطی را خریداری و به سوی منزل می‌رفت، به او گفتم: آقا! قدری استراحت كنید، حال شما خوب نیست. فرمود: «عیال و اولاد را چه كنم؟»

شیخ پنج پسر و چهار دختر داشت، كه یكی از دخترانش در كودكی از دنیا رفت.

سرانجام در روز بیست و دوم شهریور ماه سال ۱۳۴۰ هجری شمسی سیمرغ وجود پربرکت شیخ پس از عمری خودسازی و سازندگی از این جهان پر کشید.

يكی از دوستان ايشان می‌گويد: در عالم رؤيا، شب اول قبر مرحوم شيخ خدمتش رسيدم، ديدم جايگاه عظيمی از طرف مولا امير المؤمنين (ع) به او عنايت شده، به جايگاه ايشان نزديك شدم تا مرا ديد، نگاهی بسيار ظريف و حساس به من كرد، مانند پدری كه به فرزندش تذكر می‌دهد و او توجه ندارد، از نگاه او به ياد آوردم كه هميشه می‌فرمود: «غیر خدا را نخواهید»

ولی ما باز هم گرفتار هوای نفسيم.
به او نزديكتر شدم، دو جمله فرمود:

جمله اول:
خط زندگی، انس با خدا و اوليای خداست.

جمله دوم:
آن كس زندگی كرد، كه عيالش پيراهنش را شب زفاف در راه خدا ايثار نمود.

منظورمولا امير المؤمنين (ع) بود که همسرشان حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها پيراهنشان را شب زفاف در راه خدا ايثار نمودند.

ارادت ويژه به حضرت ولی عصر( عج)

يكی از ويژگی‌های بارز جناب شيخ، ارادت ويژه به حضرت ولی عصر- ارواحنا فداه- و انتظار فرج و ظهور آن بزرگوار بود. او می فرمود:

« اغلب مردم اظهار می‌كنند كه ما امام زمان(عج) را از خود بيشتر دوست داريم، و حال آن كه اين طور نيست، زيرا اگر او را بيشتر از خود دوست داشته باشيم، بايد برای او كار كنيم نه برای خود. همه دعا كنيد كه خداوند موانع ظهور آن حضرت را برطرف كند و دل ما را با دل آن وجود مبارك يكی كند. »

***

يکي از شاگردان شيخ رجبعلي خياط مي گويد: «مرحوم سهيلي مي گفت: مغازه من در چهار راه عباسي تهران بود؛ روزي در هواي گرم تابستان ديدم که شيخ نفس زنان به مغازه من آمد و ضمن دادن مبلغي پول گفت: معطل نکن، فورا اين پول را برسان به فلاني که امام جماعت مسجد حاج امجد در خيابان آريانا بود. من به هر نحو شده فورا خود را به منزل ايشان رساندم و پول را به ايشان دادم. بعدها از آن امام جماعت پرسيدم که جريان آن روز چه بود؟ پاسخ داد: آن روز مهمان برايم آمده بود و هيچ چيزي در منزل نداشتم، رفتم در اتاق ديگر و به حضرت ولي عصر- عجل ا... تعالي فرجه - متوسل شدم، که اين حواله به من رسيد! جناب شيخ هم گفت: حضرت ولي عصر - صلوات ا... عليه- به من فرمودند: زود به آن امام جماعت پول برسانيد.

***

يكی از شاگردانش مي‌گويد: او خود هميشه متوجه آن بزرگوار بود، ذكر صلوات را بدون « وعجل فرجهم » نمی‌گفت، جلسات ايشان بدون تجليل از امام عصر- عجل الله تعالی فرجه- و دعا برای فرج برگزار نمی‌شد، در اواخر عمر كه احساس می‌كرد قبل از فرج از دنيا می‌رود به دوستان می گفت:

« اگر موفق به درك حضور حضرتش شديد، سلام مرا به او برسانيد. »

***

يكی از دوستان شيخ نقل می‌كند: درسالهايی كه خدمت ايشان بودم، احساس نكردم كه خواسته مهمی جز فرج حضرت ولی عصر(عج) داشته باشد. به دوستان هم تذكر می‌داد كه حتی الامكان چيزی جز فرج آقا از خداوند تقاضا نكنيد، حالت انتظار تا حدی در جناب شيخ قوت داشت كه اگر كسی از فرج ولی عصر- عجل الله تعالی فرجه- صحبت می كرد منقلب می‌شد و می‌گريست.

***

نكته مهمی كه جناب شيخ بر آن تأكيد داشت: آمادگی و آراستگی شخص منتظر بود، هر چند عمرش برای درك زمان حضور آن بزرگوار كافی نباشد و در اين باره حكايتی از حضرت داود (ع) نقل می‌كرد:

« آن حضرت در حال عبور از بيابانی مورچه ای را ديد كه مرتب كارش اين است كه از تپه ای خاك بر می‌دارد و به جای ديگری می‌ريزد، از خداوند خواست كه از راز اين كار آگاه شود ...، مورچه به سخن آمد كه: معشوقی دارم كه شرط وصل خود را آوردن تمام خاكهای آن تپه در اين محل قرار داده‌ است!

حضرت فرمود: با اين جثه كوچك، تو تا كی می‌توانی خاكهای اين تل بزرگ را به محل مورد نظر منتقل كنی، و آيا عمر تو كفايت خواهدكرد؟!

مورچه گفت: همه اينها را می‌دانم، ولی خوشم اگر در راه اين كار بميرم به عشق محبوبم مرده‌ام!

در اينجا حضرت داود (ع) منقلب شد و فهميد اين جريان درسی است برای او. »

جناب شیخ همیشه اصرار داشت که: «با همه وجود در انتظار ولی عصر(عج) باش و حال انتظار را با مشیت حق همراه کن. »

***

يكی از شاگردان شيخ می‌گويد: روزی در خدمتشان بودم و راجع به فرج مولا امام زمان (ع) و خصوصيات انتظار صحبت بود، فرمودند:

« پينه دوزی بود در شهرری- ظاهراً- به نام امامعلی قفقازی، ترك زبان، عيال و اولادی نداشت، مسكن او هم - ظاهراً- در همان دكانش بود، حالات فوق‌العاده‌ای از او نقل نموده‌اند. خواسته‌ای جز فرج آقا در وجودش نبود. وصيت كرد بعد از مرگ او را در پای كوه بی بی شهربانو- حوالی شهرری- دفن كنند. هر وقت به قبر ايشان توجه كردم ديدم امام زمان (عج) آن جاست. »

***

جناب شيخ به هنگام دفن جوانی می‌گويد:

ديدم كه حضرت موسی بن جعفر(ع) آغوش خود را برای جوان گشود، پرسيدم: اين جوان آخرين حرفش چه بود؟ گفتند: اين شعر

« منتظران را به لب آمد نفس/ ای شه خوبان تو به فرياد رس »

***

يكی از ارادتمندان با سابقه جناب شيخ نقل می‌كند: در اولين سفری كه عازم مكه معظمه بودم خدمت ايشان رسيدم و رهنمود خواستم.

فرمودند:

« از تاريخ حركت تا چهل روز آيه شريفه: ﴿رب أذخلني مدخل صدق و إخرجني مخرج صدق و اجعل لي من لدنك سلطنا نصيرا- سوره اسراء آیه ۸۰﴾ را بخوان شايد بتوانی ولی عصر- عجل الله تعالی فرجه- را ببينی. »

سپس افزود:

« چطور ممكن است كسی دعوت داشته باشد به خانه‌ای برود و صاحب خانه را نبيند! همه توجه و فكرت اين باشد كه ان شاء الله آن وجود مبارك را در يكی از مراحل حج زيارت كنی. »

« در حجر اسماعيل و زير ناودان طلا كه زايران بيت الله الحرام حل مشكلات خود را از خداوند می‌خواهند تو عرضه بدار: خدايا! مرا برای بندگی خود و ياری وليت حجه بن الحسن (عج) تربيت كن. »

*****

تشرفات

مردی از دانشمندان در آرزوی زيارت حضرت بقیت الله بود و از عدم توفيق رنج می‌برد. مدت‌ها رياضت كشيد و در مقام طلب بود.

در نجف اشرف ميان طلاب حوزه علميه و فضلای آستان علويه معروف است كه هر كس چهل شب چهارشنبه مرتباً و بدون وقفه و تعطيل، توفيق پيدا كند كه به مسجد سهله رود و نماز مغرب و عشای خود را آنجا بگزارد، سعادت تشرف نزد امام زمان عليه السلام را خواهد يافت و اين فيض نصيب وی خواهدشد. مدت‌ها در اين باب كوشش كرد و اثری از مقصود نديد. سپس به علوم غريبه و اسرار حروف و اعداد متوسل شد و به عمل رياضت در مقام كسب و طلب برآمد، چله‌ها نشست و رياضت‌ها كشيد و اثری نديد. ولی به حكم آنكه شبها بيدار مانده و در سحرها ناله‌ها داشت، صفا و نورانيتی پيدا كرد و برخی از اوقات برقی نمايان می گشت و بارقه عنايت، بدرقه راه وی می‌شد. حالت خلسه و جذبه به او دست می‌‌داد ، حقايقی می‌ديد و دقایقی می شنيد.

در يكی از اين حالات او را گفتند: ديدن تو و شرفيابی خدمت امام زمان عليه السلام ميسر نخواهد شد، مگر آن كه به فلان شهر سفر كنی. هر چند اين مسافرت مشكل بود، ولی در راه انجام مقصود، آسان نمود.

پس از چندين روز بدان شهر رسيد و در آن جا نيز به رياضات مشغول گرديد و چله گرفت، روز سی و هفتم يا سی و هشتم به او گفتند: الآن حضرت بقیت الله، امام زمان عليه السلام در بازار آهنگران، در دكان پيرمردی قفل ساز نشسته است، هم اكنون برخيز و شرفياب باش.

بلند شد و به طوری كه در عالم خلسه خود ديده بود، راه را طی كرد و بر در دكان پير مرد رسيد و ديد حضرت امام عصر عليه السلام آن جا نشسته‌اند و با پير مرد گرم گرفته و سخنان محبت آميز می‌گويند، چون سلام كردم، جواب فرمود و اشاره به سكوت كردند، اكنون سيری است، تماشا كن.

در اين حال ديدم پيرزنی را كه ناتوان بود و قد خميده داشت، عصا زنان، با دست لرزان، قفلی را نشان داد گفت: آيا ممكن است برای خدا اين قفل را به مبلغ «سه شاهی» از من خريداری كنيد، كه من به سه شاهی پول احتياج دارم.

پير مرد قفل ساز، قفل را نگاه كرد و ديد قفل، بی عيب و سالم است، گفت: ای خواهر من! اين قفل «دو عباسی» ارزش دارد زيرا پول كليد آن بيش از «ده دينار» نيست، شما اگر ده دينار به من بدهيد من كليد اين قفل را می‌سازم و ده شاهی قيمت آن خواهد بود. پير زن گفت: نه مرا بدان نيازی نيست، بلكه من به پول آن نيازمندم، شما اين قفل را سه شاهی از من بخريد من شما را دعا می‌كنم.

پيرمرد با كمال سادگی گفت: خواهرم! تو مسلمان، من هم دعوی مسلمانی دارم، چرا مال مسلمان را ارزان بخرم و حق كسی را تضييع كنم، اين قفل اكنون هم هشت شاهی ارزش دارد . من اگر بخواهم منفعت ببرم به هفت شاهی خريداری مي‌كنم، زيرا در دو عباسی معامله بی انصافی است بيش از يك شاهی منفعت بردن، اگر می‌خواهی بفروشی، من هفت شاهی می‌خرم و باز تكرار می كنم كه قيمت واقعی آن دو عباسی است، من چون كاسب هستم و بايد نفع ببرم يك شاهی ارزان خريده‌ام.

شايد پيرزن باور نمی‌كرد كه اين مرد درست می‌گويد، ناراحت شده بود كه من خودم می‌گويم، هيچ كس به اين مبلغ راضی نشد، من التماس كردم كه سه شاهی خريداری كنند، زيرا مقصود من با ده دينار انجام نمی‌گيرد و سه شاهی پول احتياج من است، پير مرد هفت شاهی پول به آن زن داد و قفل را خريد!

چون پير زن بازگشت، امام عليه السلام مرا فرمود:

آقای عزيز! ديدی و سير را تماشا كرد، اين طور باشيد و اين جوری بشويد تا ما به سراغ شما بياييم، چله نشينی لازم نيست، به جفر متوسل شدن سودی ندارد، رياضات و سفرها رفتن احتياج نيست، عمل نشان دهيد و مسلمان باشيد تا من بتوانم با شما همكاری كنم، از همه اين شهر من اين پير مرد را انتخاب كرده‌ام، زيرا اين پير مرد دين دارد و خدا را می‌شناسد، اين هم امتحانی كه داد، از اول بازار اين پيرزن عرض حاجت (كرد) و چون (او را) محتاج و نيازمند ديده‌اند، همه در مقام آن بودند كه ارزان بخرند و هيچ كس، حتی سه شاهی نيز خريداری نكرد و اين پير مرد به هفت شاهی خريد هفته‌ای بر او نمی‌گذرد مگر آن كه من به سراغ او می‌آيم و از او تفقد می‌كنم.(۱۴)

*****

امام مهدی (عج) و مکذّبین

یمانی

سيد مهدى يمانى (سامى) كه حدود سال‌هاى  ١٣٧٩  و  ١٣٨٠  فعاليت مى‌كرد، در اطلاعيه‌هاى خود، اعلام مى‌كند كه [به اصطلاح]نظام جمهورى اسلام شرك‌آلود است و او از طرف امام زمان مأموريت دارد آن را از بين ببرد. وى اطلاعيه‌هايى پياپى به نام بانكيۀ  ١  و بانكيۀ  ٢  و. . . صادر كرده است. قسمتى از بانكيۀ اول چنين است: به موجب شرايطى كه در آغاز حركت علنى و افشاگرى پيشرو حضرت ولىّ عصر، به امر سامى سفير آورده مى‌شود به اطلاع مى‌رساند. . . پس از ابلاغ اين احكام، [از سوى]آقا صاحب الزمان كه جهد در جهت مهيا كردن ابلاغات از او بر همگان فرض است، همگان از انتظار آمدن [درآيند]و تكليف روشن مى‌شود، و السلام. ماه صفر  ۱۴۲۲(۱۵) »

در بانكيۀ دوم اعلان مى‌كند: قائم آل محمد، خمس به غير معصوم را حرام مى‌داند، و مى‌گويد: امام زمان به قواى قهريه نياز ندارد.

در بانكيۀ سوم، چهارم و پنجم، مسؤول ناياب شدن پدر خود را مسؤولان جمهورى اسلامى دانسته، سايتى را براى اطلاع‌رسانى و جلب حمايت از سوى مردم اعلام مى‌كند. در مورد اين مدعى هم به نوعى مخالفت نايبان امام عصر با تمام حكومت‌ها و خصوصا حكومت ولايت فقيه اعلام گرديده، سوء استفاده از عنوان مقدس سيادت نيز ديده مى‌شود. (اين مورد نيز در تحقيق ميدانى بررسى شده و نتايج جالبى به دست آمده است.)(۱۶)

*****

امام مهدی (عج) و شهدا

شهيد دانشجو حسین مهدوی آرا


نام پدر : علی
تاريخ تولد: ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۲
محل تولد: همدان
رشته تحصيلي: علوم تربیتی
نام دانشگاه : علامه طباطبایی
تاريخ شهادت : ۲۳ تیر ۱۳۶۵
محل شهادت: اشنویه

مادر شهید :

تولد حسین در روز عاشورا همزمان با اذان ظهر بود . از شب قبل که حال من خوب نبود ( نزدیک زایمان بود ) اطرافیان نگران بودند و توصیه می کردند که فورا" به بیمارستان منتقل شوم ولی تا ظهر صبر کردیم . اذان ظهر از بلندگوی مسجد میرزا تقی پخش می شد که حسین متولد شد .

محمد علی متقیان :

ارادتش به ائمه معصومین ، به ویژه حصرت مهدی "عج" ، تا حدی بود که فامیلی خود را از شانه چی به مهدوی آرا تغییر داد . حکومت حضرت مهدی "عج" برای ایشان یک آرمان بود .

غلامرضا صالح زاده :

فعالیت او در دوران انقلاب مانند سایر دانش آموزان فعال بود تظاهرات بیشتر از دبیرستان شریعتی شروع می شد بچه ها با فرستادن صلوات کلاس ها را تعطیل می کردند و به خیابان ها می ریختند . شانه چی نیز یکی از گردانندگان تظاهرات بود .

محمد علی متقیان :

در بیان مطالب صداقت داشت . حرفی که بر زبان می آورد ، همان بود که در دلش بود آدم دورویی نبود . مدتی که ما در حضور وی بودیم خلف وعده از او ندیدم. وقت شناسی و نظم و انظباطش الگویی برای دیگران بود .

محمد گلزاری :

با سعه ی صدر سعی می کرد طرف مقابل را اول آرام کند ، بعد به انتقاد از او بپردازد .

محمد حسن فروغی :

با آن که استراحت او به دو ساعت نمی رسید ، تمام کارهایش با برنامه بود . حتی دقیقه ای بدون برنامه و هدف صرف نمی کرد .

تمام کارهای ستاد بر دوش او بود با وجود این می گفت : زمانی راضی می شوم که در خط مقدم باشم .

محمد علی حیدری دلگرم :

از سنگر سوسوی نوری توجهم را جلب کرد . نیمه شب بود . صدای ناله بیشتر به تردیدم انداخت . آهسته آهسته ناله و زاری به گوشم می رسید . گام های من آهسته تر از صدا پیش می رفت . از دریچه ی سنگر چشمانم به درون افتاد ، حسین بود !

سجده ای طولانی ! آنگاه نماز و سپس اشک و آه ! التماس و دعا ! بعد چراغ قوه اش را روشن کرد دفتر دل نوشته هایش را برداشت ، دوباره نوشت . به حالش غبطه خوردم ، هرگز به رویش نیاوردم .



ابوالقاسم یعقوبی :

اهل ذکر و تلاوت قرآن بود و خود را مقید به تلاوت چندین آیه در روز می دانست . به خصوص در ماه مبارک رمضان . حتما" یک یا دوبار قرآن را ختم می کرد . در معنای قرآن ببسیار تدّبر می کرد و به تفاسیر مراجعه می نمود و قرآن را حتما با معنی و تفسیر آن می خواند و در اکثر سخنرانی های خود از آیات قرآن با تاکید بر معانی آن ها استفاده می کرد .

محمد علی متقیان

با آن که آن زمان پذیرش دانشجو در دانشگاه ها محدود و شرایط ورود به دانشگاه بسیار مشکل تر از الان بود و دانشگاه آزاد هم وجود نداشت .

بعد از ورود به دانشگاه سخت ترین ماموریت را برای خود انتخاب کرد و حالات ایشان با قبل از ورود داشنگاه نه تنها تفاوت نکرد که رفتن به دانشگاه برای او موجب تقرّب و توجه بیشتر به خدا شد ، انگیزه اش از ورود به داشنگاه این بود که بتواند به جامعه ی خود خدمت بیشتری بکند .

علی نیاز پور :

به ائمه ( ع ) ارادت خاصی داشت به خصوص به آقا امام زمان (عج ) . بیشتر وقت ها شب های جمعه به جمکران می رفت از زمان ورود به جمکران غرق در لذت معنوی بود . با چشم های پر از اشک تا اذن صبح در آن محل مقدس ، روح و جانش را با دعا و نماز صفا می داد .

ابوالقاسم یعقوبی:

عجیب عاشق حضرت علی " ع " بود و مطالب و دست نوشته های زیادی در خصوص تنهایی و سکوت ۲۵ ساله علی (ع) دارد . به حضرت زهرا (ص) خیلی ارادت داشت و عاشق حسین (ع) بود و در آخرین پیامی که نوشته به وضح اعلام کرده که دارم بوی معطر کربلای معلا را استشمام می کنم .



مادر شهید :

شب هفتم پدرم بود . شب در خواب دیدم در عرش باز شد امام "ره" نشسته بود و دو نفر هم این طرف و آن طرف امام ایستاده بودند . دیدم امام نامه ای آورد و گفت : خانم این برگه را امضا کن . من هم انگشتم زدم .

این نامه را جمع کرد و بالای دو دست مبارکش را گذاشت روی پیشانی ام بوسید . صبح که بیدار شدم ، آقای دانشخواه آمد و به من تسلیت گفت که حسن شهید شده است و فهمیدم دیشب پرونده شهادت حیسن را امضاء کردند .

ابوالقاسم یعقوبی :

در منطقه یحیات بارزان کردستان عراق به همراه گروهی از رزمندگان قرارگاه رمضان ، سپیده دم به محاصره ی ضد انقلاب افتاده و پس از مقاومت جاننانه به شهادت رسید و دشمن به دلیل رشادت و مقاومت حسین ، به او یک گلوله آرپی جی زد و پس از شهادت حدود ۳۰ گلوله به سر تا پای مطهرش شلیک کردند .

دلنوشته ای از شهید :

به نام خدا

قسم به روح برادرم که در مرگش به اندازه امشب نگریسته ام . گویی ظلمت شب را باید با گریه شست. اما بگو طلوع امید و روشنی کی خواهد آمد .

نفرین بر دنیا ، مگر همه دردها با برای ما سفارش داده اند .

اما مادرم مرا با درد زائید و با درد نیز بزرگ شده ام ، با درد نیز خواهم زیست . می دانم و از درد اشتیاق نیز آخر با حیرت و آه خواهم رفت زیرا که من به درد عادت کرده ام و بهتر بگویم عاشق درد شده ام .

اما درد خنجر دوست را مداوائی نیست و مرهم زخمش کیمیاست ، نفرین به دستی که خنجر را ساخت نفرین بر شیطان و نفرین بر سیاهی که هرگز پایان نمی گرید و نفرین به نفاق که هرگز نمی میرد .

سلام بر علی که در سکوت شب هم آهنگ چاه نخلستان است. سلام بر شب ، سلام بر تنهایی ، سلام بر اشک که آرام می ریزد ، سلام بر پرستوی غم که دوباره در قلبم آشیان می گیرد . سلام برسکوت که هم آهنگ و هم پای من تا صبح است ، اما صبح آیا خواهد آمد؟ ایا روزی بی درد ، روزی می آید . باید طلمت شب را شکافت و تیرگی دیوسایش را با اشک رخسار شست و سرخی شفق را با خون رنگین کرد .

حال باید دردمند بود و نالید تا مگر ناله ی ما ، آه پرسوز دل صادق ما ، دامن ظلم برگیرد . حال باید گریست تا مگر ما راه گشایی باشد حال باید سوخت تا که سوختن ما ریشه بی وفائی را بسوزاند.

زمان : زمستان سال ۶۰

پـیـام هـایی از شهید :

- هوشیار و مهیا باشید و با وحدت ناگسستنی خود داغ این آرزو و خواب و خیال را بر دل نفاق انگیز کافران و منافقان خارج و داخل برای ابد بگذارید.

- ( و کفی بالله شهیدا ) ) اکفیانی و انکما کافیان ) یاد آخرت بسیار کنید تا آزمند و دلگیر درد دنیا نباشید تا دلبسته و وابسته خوشیهای زودگذر این جهان فانی نشوید ، تا رها کردن جان به شما آسان شود تا پایه های ایمان استوار و مقامتان نزد پروردگار عالم به فلک اعلی رسد . تا در بهشت برین جای خود را بعیان ببینید تا همنشین صلحاء و شهداء شوید.

- دستان خود را در دست هر نامحرم بی معرفت نامردی نگذارید و لباس خود را از هر آلودگی ( فکری ، عقیدتی ) دور نگهدارید و ماحصل خون شهیدان ( کلاس درس و دانشگاه ) را به آسانی در اختیار مطلع سود جویان بیراهگان و بیگانگان از انقلاب و مردم خود قرار ندهید.

- علممان را تنها به خاطر خدا و نیت قربة الله دنبال و پیگیر و دانشجوئی نماییم که سوای از این قصد ، بمثابه آیه شریفه قرآن ( کمثل الحمار یحمل الاسفار ) خواهیم بود که در رده جالوت ملعون خدا و رسول قرار خواهیم گرفت.

- وقتی علم از دسترس مردم دور شد و از هدایت مردم و تعهد و مسئولیت سرباز زد و منزوی و گوشه نشین و پارسا شد لقمه بسیار چربی می شود که به سادگی در اختیار قدرتها قرار می گیرد .



وصیـت نـامه :

بســـــــــــم الله الرحـــــــــمن الرحـــــــیم

حرکت به سوی خط مقدم نبرد و دفاع قمدس اسلام بر کفر جهانی و صدام .

به نام او که همه چیز از اوست ، معبود و مقصودم اوست ، حبیب و انیسم اوست

خدایا تو خود بر اعمال و کردارم واقف و شاهد بوده ای و هر بدی کرده و نافرمانی نموده ام پوشانده و بر مردم و دوستانم بر ملا نکرده ای و آبرویم را نگهداشتی خدایا در این ماه رحمت و ماه میهمانی عرشت ، این گدای خطا کار پر گناه را بپذیر ، عذرم را قبول کن و معاصی و گناهم را به حساب جهالتم بگذار و در آخرین لحظات عمرم شفاعت ائمه و شهدا و آمرزش خودت را بر من برسان که من سخت به مغفرتت چشم امید دارم . خدایا یاد خودت را آنی از من جدا نگردان و امام زمان "عج" و نائبش را از من خوشنود و قدم هایم را در این را پذیرا باش و رضایت خودت را که نشان شهادت است بر من ارزانی دار.

آمین یا رب العالمین

زمان : ساعت ۷ بعدازظهر رمضان سال ۱۳۶۵

مکان : پادگان حمزه سیدالشهداء نقده (۱۷)

*****

شعری ازآیت الله صافی برای امام مهدی (عج)

اى خجل از طلعت تو آفتاب
چند كنى روى نهان در حجاب
غوث جهان مهدى صاحب زمان
فيض خدا عالِم علم كتاب
اى تو اميد همه مستضعفان
اى تو پناه همه از شيخ و شاب
خليفة اللهى و عين كمال
مبيّن حكمت و فصل الخطاب
پيش جلال تو جلال عقول
كم بود از ذرّه بر آفتاب
بحر محيطى تو و ما قطره‌ايم
آب حياتى تو و ماها سراب
ما همه فرعيم و تو اصل اصيل
ما همه قشريم و تو لُب لُباب
گيرد اگر خصم بد اختر زمين
هست به ميدان تو كم از ذُباب
كى رسد آن دور طلائى كه تو
ز عدل و انصاف كنى فتح باب
آه از اين غيبت طولانيت
و اين همه رنج و الم بى‌حساب

 كى شب هجران تو گردد سحر
كى فتد از آن رخ زيبا نقاب
پر شده عالم ز فساد و فتن
گشته ز آشوب و ز طغيان خراب
از ستم خيل اَبَرظالمان
خلق گرفتار فساد و عذاب
شرع پيمبر شده متروك و نيست
گردش احوال بوفق صواب
دين خدا بين كه محرف شده
عرضه به مردم بنما دين ناب
كار بشر مى‌نرود بر نظام
تا ننهى پاى تو اندر ركاب
حال ضعيفان ستمديده بين
بهر خدا كن به ظهورت شتاب
اى سر خوبان و نكويان همه
اى خلف حضرت ختمى مآب
(لطفى صافى) بلقائى نما
مفتخر و روزبه و كامياب
از خطر و هول قيامت دهيد
برگ نجاتش ز عقاب و عتاب(۱۸)

*****

نامه یک کودک به امام مهدی (عج)

آقا سلام. اسم من سید محمد مهدی است.پدر و مادرم چون شما را خیلی دوست دارند و آرزو دارند من هم از سربازان شما شوم، این اسم را برای من انتخاب کردند.

من همیشه در نمازها و دعاهایم از خدا می خواهم که شما زودتر ظهور کنید تا در همه ی دنیا جنگ تمام شود و همه با هم دوست باشند و همه مرمان مسلمان شوند.

آقا جان این همه مردم منتظر شما هستند و برای شما دعا می کنند. پس زودتر بیایید تا ما خوشحال شویم.آقای مهربان کسانی را که برای شما خدمت می کنند، عاقبت بخیر بگردان.

پدر و مادر و خواهر کوچکم هم سلام می رسانند. تاریخ ۰۸/۱۰/۱۳۹۳ سید محمد مهدی موسوی از مشهد مقدس



-----------------------------------------------------------------------------
منابع:

۱-فرازی از دعای ندبه: قال الرضا علیه السلاماَلْاِمَامُ اَلْاَنِیسُ الرَّفِیقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِیقُ وَ الْاَخُ الشَّقِیقُ»

۲- امام مونسی دلسوز، پدری مهربان و برادری همدل است. (مسند الامام الرضا علیه السلام / ج ۱/ ص۶)

۳- بخشی از خطبه شقشقیه امیرالمؤمنین علیه السلام

۴- تفسير الميزان، ج  ١۵ ، ذيل آيه

۵- تفسير نمونه، ج  ١۴ ، ذيل آيه

۶-تفسير الميزان، ج  ١۵ ، ذيل آيه

۷-بحار الانوار، ج  ۵١ ، ص  ۵۵ ، ح  ۴١

۸- امام مهدی (عج) در قرآن، مهدی یوسفیان صص۴۶-۳۶

۹- کمال الدین و تمام النعمه باب ۳۸ صص۸۰-۷۳

نجم الثاقب، ج  ۱ ، ص  ۱۱۲ ۱۰-

۱۱- اصول كافى، ج  ۱ ، ص  ۳۲۲

۱۲- بحار الانوار، ج  ۵١ ، ص  ١١٠ 

۱۳- اوصاف المهدی احمد سعیدی صص۷۸-۷۷

۱۴-کیمیای محبت زندگی نامه شیخ رجبعلی نکوگویان محمد محمدی ری شهری

۱۵- دروس استاد رضانژاد، مركز تخصصى مهدويت، جلسه  ۶ ، شنبه  ۲/ ۱۰ / ۱۳۸۵ 

۱۶- پیچک انحراف: زمینه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی گرایش برخی از مردم به مدعیان مهدویت و نیابت در دو قرن اخیرجلد۱ صص۱۵۸-۱۵۷

۱۷- وبلاگ کتابخانه تخصصی دفاع مقدس همدان

۱۸- صحیفه المهدی جواد قیومی اصفهانی صص۳۶۶-۳۶۵
رجانیوز
Share/Save/Bookmark