گروه سیاسی- خط نیوز : «خبر قطع رابطه بین ایران و امریکا را دریافت کردم و اگر کارتر درعمر خود یک کار کرده باشد که بتوان گفت به خیر و صلاح مظلوم است، همین قطع رابطه است. رابطه بین یک ملت بپا خاسته برای رهایی از چنگال چپاولگران بین المللی با یک چپاولگر عالَمخوار، همیشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاولگر است. ما این قطع رابطه را به فال نیک میگیریم؛ چون که این قطع رابطه دلیلی بر قطع امید امریکا از ایران است. ملت رزمنده ایران این طلیعه پیروزی نهایی را که ابرقدرت سفاکی را وادار به قطع رابطه - یعنی خاتمه دادن به چپاولگریها - کرده است، اگر جشن بگیرد حق دارد. ما امیدواریم که نابودی سرسپردگانی مثل سادات و صدام حسین بزودی انجام گیرد و ملتهای شریف اسلامی به این انگلهای خائن، آن کنند که ملت ما با محمدرضای خائن کرد؛ و به دنبال آن برای آزاد زیستن و به استقلال تمام رسیدن، قطع روابط با ابرقدرتها خصوصاً امریکا نمایند. من کراراً گوشزد نمودهام که رابطه ما با امثال امریکا، رابطه ملت مظلوم با جهانخواران است.» این جملات نخستین واکنش رسمی امام خمینی رهبر جمهوری اسلامی ایران نسبت به اعلام خبر «قطع کلیه روابط آمریکا با ایران» در بیستم فروردین ماه ۵۹ بود. پس از تسخیر لانه جاسوسی در ۱۳ آبان ماه ۱۳۵۸ توسط دانشجویان پیرو خط امام، ۱۵۶ روز گذشت تا در نهایت آمریکا در ۱۹ و ۲۰ فروردین ماه ۱۳۵۹ رسما از قطع کلیه روابط سیاسی با تهران خبر داد اما اظهارات تاریخی امام خمینی (ره) در استقبال از این اقدام آمریکا بیش از پیش بر ابهام در سرنوشت تصمیم تازه آمریکایی ها افزود و پس از این برهه بود که دور جدیدی از اقدامات خصمانه ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی کلید خورد.
حمله نظامی به ایران و زمین گیر شدن در طوفان طبس تنها ۱۶ روز پس از اعلام قطع رابطه آمریکا با جمهوری اسلامی، نخستین اقدام نظامی این کشور علیه ایران در آسمان طبس ناکام ماند. در این عملیات که جهت آزاد سازی گروگان های لانه جاسوسی از سوی نظامیان امریکایی صورت گرفت، شش فروند هواپيماي۱۳۰-c و نود نفر از كماندوهاي موسوم به نيروهاي دلتا، از قاهره به ناو هواپيمابر Nimitz در درياي عمان منتقل شدند. طبق نقشه مي بايست هواپيماها به همراه ۸ فروند هلي كوپتر در صحراي طبس فرود می آمدند و سپس هلي كوپترها كماندوها را به اطراف تهران منتقل می کردند تا از آنجا با كاميون ها و خودروهايي كه از قبل توسط عمال داخلي و نفوذي آمريكا آماده شده بود به اطراف جاسوسخانه انتقال يابند اما يكي از هلي كوپترها پس از ورود به حريم ايران اسلامي دچار نقص فني شد و سرنشينان آن با هلي كوپتر ديگري خود را به ناو نيمتيز رساندند و بدين ترتيب شش هواپيما و شش هلي كوپتر در صحراي طبس فرود آمد اما در حال سوختگيري جهت انجام مرحله بعد عمليات يكي ديگر از هلي كوپترها دچار نقص فني شده و با بهم خوردن برنامه ها، كارتر رییس جمهور امریکا دستور توقف این عمليات را که عملیات پنجه عقاب نام گرفته بود صادر کرد اما هنگامي كه نظامیان امریکایی قصد بازگشت داشتند توفان شن برخاست و يك هواپيما و يك هلي كوپتر با هم برخورد كردند و هر دو آتش گرفته و ۸ تن از نظامیان آمريكايي در آتش سوختند.
بعدها کارتر از این روز بعنوان یکی از بدترین روزهای زندگیاش یاد کرد و ۳ روز بعد، در ۸ اردیبهشت سايروس ونس وزير خارجه امريکا در اعتراض به عمليات نظامي این کشور در ايران استعفا داد.
آغاز تحریم های اقتصادي، نظامی، سیاسی و علمی ایالات متحده در دومین واکنش رسمی پس از اعلام قطع رابطه با ایران، سیاست تحریم های همه جانبه علیه جمهوری اسلامی را در پیش گرفت. آمریکا ابتدا ۱۲ میلیارد دلار از داراییهای دولت ایران را مصادره کرد و حتیپس از آزادی گروگانهای لانه جاسوسی توسط ایران نیز این مصادره پایان نیافت و داراییهای ایران تا به امروز در اختیار آمریکاست.
در جریان آغاز جنگ تحمیلی نیز امریکا فروش هرگونه سلاح نظامی را به ایران تحریم نموده و متقابلا با کمک های مالی و نظامی مضاعف به عراق، نقش مهمی در توانمندسازی نیروهای نظامی این کشور جهت تجاوز نظامی به جمهوری اسلامی ایفا نمود.
از مهم ترین سیاست های تحریمی دولت ریگان علیه ایران می توان به ممنوع نمودن ورود هرگونه كالاي ايراني به آمريكا، ممنوع كردن فروش تكنولوژيهاي دومنظوره به ايران، بينالمللي كردن تحريم فروش فناوريهاي پيشرفته به ايران و ... و از مهم ترین اقدامات تحریمی دولت امریکا در زمان بیل کلینتون نیز به تحريم خريد نفت و هرگونه معامله مالي و پولي با ايران، ممنوعيت انتقال اعتبارات و مبادله ارز، ممنوعيت نقل و انتقال هر نوع دارايي متعلق به ايران و ايرانيان، محروميت شركتهاي آمريكايي سرمايهگذار يا شركتهايي كه بخشي از سهام آنها آمريكايي است از سرمايهگذاري در امور مربوط به توسعه و بازسازي صنايع نفتي ايران و ... اشاره داشت که شاخص ترین این تحریم ها نیز در در سال ۱۹۹۵ میلادی اتفاق افتاد. در این سال واشنگتن نخست بدستور کلینتون تحریمات کامل اقتصادی علیه ایران وضع نمود و سپس کنگره مجلس آمریکا با گذرانیدن قانون ایلسا (Iran and Libya Sanctions Act of ۱۹۹۶) هر شرکتی را که با ایران به میزان بیش از ۲۰ میلیون دلار تجارت داشت را نیز تهدید به اعمال تحریم کرد. هم چنین در دولت بوش (پدر) نیز سیاست های تحریمی ادامه داشت و در سال ۱۹۹۲، آمریکا دریافت که پیشرفت نظامی ایران می تواند منافعش را در خلیج فارس به خطر بیندازد. این امر باعث شد که سیاستی در جهت عدم دستیابی و تولید سلاح هایی نظیر موشک های بالستیک، بمب هسته ای و سلاح های شیمیایی و بیولوژیکی، علیه ایران اتخاذ کند و در همین راستا در ماه می ۱۹۹۳، آمریکا با هدف حمایت از منافع خود در خلیج فارس، تحریم های اقتصادی علیه ایران را تشدید کرد. در دولت بوش (پسر) نیز نه تنها تحریم ها علیه جمهوری اسلامی ادامه داشت که حتی بوش در اظهاراتی گستاخانه جمهوری اسلامی را محور شرارت در منطقه توصیف کرد و در نهایت در دولت باراک اوباما نیز علیرغم وعده هایی مبنی بر تغییر در رابطه با ایران، سیاست های تحریمی این کشور علیه جمهوری اسلامی ادامه دارد.
کودتای نوژه دومین اقدام نظامی ایالات متحده پس از اعلام قطع رابطه جمهوری اسلامی کودتای نوژه بود. سازمان سیا به موازات حمله نظامی طبس و با همکاری شاپور بختیار (آخرین نخست وزیر پهلوی) کودتای نوژه را طراحی کرد تا براندازی نظام جمهوری اسلامی را تحقق بخشد. ستاد کودتا در پاریس تشکیل شد و هزینه آن توسط کشورهای امریکا، انگلیس و عراق تامین شد. در این ستاد تعدادی از چهرههای سیاسی و نظامی رژیم پهلوی و نمایندگانی از سرویسهای اطلاعاتی سه کشور یاد شده حضور داشتند. بر اساس این عملیات حدود ۳۰ فروند هواپیما، ۶۰ نفر خلبان و حدود ۵۰۰ نفر افراد فنی و نظامی آماده انجام ماموریت بودند.
اگر چه در این مقطع هنوز تهاجم عراق علیه ایران آغاز نشده بود اما بر مبنای برنامه از پیش تعیین شده قرار بود تعدادی از هواپیماهای عراقی در ۱۹ تیر ۵۹ وارد آسمان ایران شده و به بهانه مقابله با تهاجم، کلیه هواپیماهای مستقر در فرودگاه شهید نوژه همدان را مسلح به بمب نمایند و بدین واسطه تهران و اماکن از پیش تعیین شده را بمباران کنند و به موازات این اقدام نیروهای زمینی آماده شده نیز وارد عمل شوند و کشتیهای امریکایی هم بطور همزمان خود را به مرزهای کشورمان نزدیک نمایند.
این کودتا از لحاظ تجهیزات به کار گرفته شده در تاریخ کودتاهای جهان بی سابقه بود بطوری که سیا موفقیت آن را قطعی میدانست. امید به موفقیت کودتا تا بدان حد بود که حتی اعلامیه پیروزی آن نیز آماده شده و خانهای نیز برای انتقال سید کاظم شریعتمداری به تهران اجاره شده بود. وی باید در این خانه مستقر میشد و بهعنوان رهبر مذهبی کودتا آن را تایید میکرد.
اهداف عملیاتی کودتا با پرواز هواپیماها از پایگاه نوژه آغاز میشد و محل سکونت امام خمینی(ره) در جماران، فرودگاه مهرآباد تهران، دفتر نخست وزیری، ستاد مرکزی سپاه پاسداران، ستاد مرکزی کمیته های انقلاب، پادگانهای ولیعصر(عج) و امام حسین علیه السلام در طرح بمباران هوایی قرار داشتند و سپس هواپیماها با شکستن دیوار صوتی به نیروی زمینی علامت میدادند تا مرحله دوم کودتا آغاز شود. در این مرحله نیز باید صدا و سیما، فرودگاه مهرآباد، ستاد ارتش، پادگان حر و قصر و جمشیدیه و زندان اوین تصرف میشد. کلیه برنامههای کودتا تا ۴۸ ساعت قبل از شروع آن طبق برنامه پیش رفت.
بر اساس اسناد منتشر شده در این زمینه، به فاصله ۳ روز مانده به آغاز کودتا یکی از خلبانان به سروان حمید نعمتی از انتخاب وی برای بمباران هوایی بیت امام خبر می دهد، نعمتی با شنیدن این خبر غافلگیر میشود اما در نهایت با مراجعه به آیت ا... خامنهای و افشای این ماجرا، مسئولین جمهوری اسلامی را نسبت به انجام این توطئه آگاه می کند. همزمان نیز یکی از درجه داران تیپ ۲۳ نوهد به ستاد مشترک ارتش مراجعه و اطلاعاتی را که در این زمینه در اختیار داشته افشا میکند. در نخستین لحظات پس از کسب خبر، «ستاد خنثی سازی کودتا» تشکیل و عملیات مقابله در دو محور پارک لاله و پایگاه شهید نوژه طرح ریزی می شود. پارک لاله محل تجمع تعداد ۴۰ تن از خلبانانی بود که قرار بود با اتوبوس به پایگاه هوایی نوژه بروند. در نهایت همه عوامل و رهبران کودتا از جمله سرهنگ زاد نادری، سرهنگ هادی ایزدی، سرهنگ ایرج خلف بیگی، تیمسار محققی و ... در دادگاههای انقلاب در سال ۵۹ محکوم به اعدام شده و تیرباران شدند.
جنگ تحمیلی در طول سالهای جنگ ایران و رژیم بعث، علاوه بر حمایت های همه جانیه مالی و نظامی آمریکا از عراق آنچه که جالب توجه به نظر می آمد عملیات های نظامی آمریکا علیه جمهوری اسلامی در قالب جنگ عراق علیه ایران بود که از جمله آنها باید به عملیات های «یخچال شکننده» توسط نیروی هوایی امریکا و عملیات های «کمانگیر چابک» ، «فرصت برجسته»، «آخوندک» و «اراده جدی» توسط نیروی دریایی آمریکا علیه ایران اشاره داشت.
ماجرای مک فارلین (ایران - کنترا) در گرما گرم جنگ در سال ۱۳۶۵ مك فارلين مشاور امنيت ملي آمريكا به صورت كاملا مخفيانه براي مذاكره به ايران آمد. دولت آمريكا در اين زمان سعي ميكرد كه روابط خود را با ايران بهبود ببخشد. به همين دليل پيشنهاد فروش تسليحات نظامي را به ايران ارائه داد. به محض انتشار اين خبر در رسانه ها كه به ايران - كنترا معروف شد يك رسوايي جديد براي دولتمردان آمريكايي رقم خود به نحوي كه چندي بعد مك فارلين و رئيس سازمان سيا خود كشي كردند.
آمريكا از اين بهبود روابط قصد آزادي گروگانهاي خود در لبنان را داشت اين عده همچنين قصد فروش سلاح به ايران را خارج از قوانين ايالات متحده چون ايران تحريم تسليحاتي بود و با قيمتي بيش تر از معمول داشتند كه پول حاصل از آن به كنتراهاي راستگراي مبارز در نيكاراگوئه و مخالفان دانیل اورتگا داده ميشد.
سرانجام هاشمي رفسنجاني رييس وقت مجلس شوراي اسلامي به دستور امام خمینی (ره) در سخنراني خود در سالگرد تسخير سفارت آمريکا توسط دانشجويان پيرو خط امام دست به افشاگري در این باره زد. وي در بخشی از سخنانش در ۱۳ ابان ماه ۱۳۶۵ می گوید: « امام فرمودند با امريکايي ها ملاقات نکنيد و پيام شان را هم نگيريد. در اين روز همچنين پنج نفر با پاسپورت ايرلندي به عنوان خدمه هواپيما وارد ايران شدند و به مقامات امنيتي فرودگاه گفتند که امريکايي اند و حامل پيام ويژه يي براي مقامات ايراني از سوي ريگان هستند. امريکايي ها پنج روز در ايران تحت نظر بودند و بدون آنکه مقامات آنها را بپذيرند، از ايران اخراج شدند» پيش از افشاگري ۱۳ آبان هاشمي رفسنجاني مجله عربي الشراع چاپ بيروت در شماره دوم نوامبر ۱۹۸۶ (۱۱ آبان ۱۳۶۵) نیز اين خبر را فاش کرده بود.
پس از این ماجرا سرانجام در ۴ مارس ۱۹۸۷، ریگان در یك سخنرانی سراسری تلویزیونی اعلام نمود كه مسئولیت همه اقداماتی را كه بدون اطلاع وی روی داده و به تجارت اسلحه در برابر گروگان ها از سوی ایرانی ها منجر شده می پذیرد. وی در ۸ بهمن ۶۵ نیز گفت: «ماجراي ايران بزرگ ترين شکست دوران رياست جمهوري من بود» این اتفاق تاثیر قابل توجهی در کاهش محبوبیت ریگان در امریکا داشت.
حمله نظامی به هواپیمای مسافربری ایران در خلیج فارس یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۶۷، هواپیمای ایرباس جمهوری اسلامی ایران با۲۹۰ نفر مسافر و خدمه، فرودگاه بندرعباس را به مقصد دوبی ترک کرد. این هواپیما مورد اصابت ۲ فروند موشک زمین به هوای ناو وینسنس امریکا قرار گرفت و در نزدیکی تنگه ی هرمز بین شارجه و بندرعباس منفجر شد و سقوط کرد. در این فاجعه تمامی سرنشینان هواپیما به شهادت رسیدند. ۶۶ کودک زیر ۱۲ سال و ۵۲ زن در میان قربانیان بودند و۳۶ تن تبعه ی کشورهای یوگسلاوی، هندوستان، پاکستان، ایتالیا، شارجه و دوبی از جمله وابسته ی نظامی پاکستان در ایران و خانواده اش، در میان کشته شدگان بودند. پس از این اتفاق مقامات رسمی امریکا در موضع گیری های جداگانه این حرکت را یک اشتباه خواندند و فرمانده ناو وینسنس نیز پس از اتمام دوره ماموریت خود از سوی مقامات امریکایی مدال افتخار دریافت نمود.
تلاش های آمریکا برای زمین گیر کردن اقتصاد ایران در سالهای بعد از جنگ در این باره حسن واعظی در کتاب ایران و آمریکا می نویسد:
«در دوران جنگ تحمیلی مردم ایران با محرومیت های شدید مواجه بودند. پس از پایان جنگ طی چهار سال درهای کشور بر روی کالاها بازگردید و برای بازسازی کشور اعتبارات نسبتا زیادی از کشوهای آلمان، فرانسه، ایتالیا و ژاپن اخذ شد... در این زمان آمریکا طبق یک برنامه حساب شده حجم مبادلات اقتصادی خود با ایران را به بیش از ۵ میلیارد دلار در سال رسانده بود و شریک اول تجاری ایران محسوب می شد.
در حدود ۳۰ درصد از نفت ایران توسط شرکت های آمریکایی خریداری می گردید و با در نظرگرفتن سهم آمریکا در سایر کنسرسیوم ها و شرکت های چند ملیتی سهم آمریکا در خرید نفت ایران به حدود ۵۰ درصد رسید. به عبارت دیگر نزدیک به ۳۵ درصد از درآمدهای ارزی ایران از طریق آمریکا تامین می شد و نزدیک به ۵۰ درصد از صادرات نفت ایران توسط شرکت های آمریکایی یا موسسات وابسته به آنها خریداری می گردید.
در این زمان آمریکا با اعمال سیاست مهار و به اجرا درآوردن تحریم های شدید اقتصادی علیه ایران ، که پس از جنگ جهانی دوم بی سابقه بود و حتی در اوج دوران اشغال لانه جاسوسی نیز چنین تحریم هایی به اجرا در نیامده بود با هدف وارد ساختن ضربه شدید اقتصادی علیه ایران و فلج کردن اقتصاد کشور به منظور افزایش شدید نارضایتی های عمومی ، ناگهان کلیه روابط تجاری و مالی خود را با ایران قطع کرد و ظرف سه ماه حجم مناسبات ۵ میلیارد دلاری خود با ایران را به صفر رساند و خرید نفت از ایران کاملا قطع گردید.
شایان ذکر است که آمریکا نزدیک به ۶۰ درصد تجارت نفت جهان را مستقیم و غیرمستقیم در اختیار دارد. بنابراین هدف این بود که با قطع خرید نفت از ایران توسط آمریکا و اعمال فشار بر سایر کشورها برای نخریدن نفت از ایران نارضایتی های عمومی گسترش پیدا کند.
به موازات این اقدام طرح "داماتو و گینگریج" شامل تحریم علیه کشورهای سرمایه گذار در صنایع نفتی و گاری ایران نیز به مرحله اجرا در آمد. از آن سال تا کنون، این تحریمها هر ساله از سوی روسای مختلف جمهور امریکا اعم از جمهوریخواه و دموکرات، امضاء شده و به اجراء درآمده است. علاوه بر این آمریکاو انگلیس موضوع تحریم ارسال تکنولوژی های دو منظوره را نیز در دستور کار اجلاس سران گروه هفت کشور صنعتی قرار دارند.»
حقوق بشر در ایران در دستور کار مجمع عمومی قرار میگیرد واعظی در ادامه تحلیل خود تصریح می کند: «فشارهای مضاعف به کشورهای عضو اتحادیه اروپا و ژاپن برای جلوگیری از استمهال بدهی های ایران وارد ساختند. سفارتخانه های آمریکا ماموریت یافتند که مستقیما علیه معاملات تجاری ایران با سایر کشورها وارد عمل شوند.
در شرایط وخیمی که ۵۰ درصد از فروش نفت ایران به یکباره مسکوت مانده بود و ۳۵ درصد از درآمدهای ارزی کشور قطع شد و بهای نفت به بشکه ای ۹ دلار کاهش یافته بود و سیاست مهار با جدیت دنبال می شد و فشارها برکشور چنان افزایش یافته بود که یکی از سناتورهای آمریکایی اعلام کرد که "نه تنها باید به تحریم ها علیه ایران ابعاد وسیع تری بخشید بلکه باید ریشه ملت ایران را خشکاند" در چنین وضعیتی جمهوری اسلامی ایران مقاومت و صبر در برابر مشکلات را به عدول از مواضع و تسلیم شدن در برابر مطالبات نا مشروع و ذلت بار سلطه گران ترجیح داد.»
فراز و فرودهای رابطه با امریکا پس از دوم خرداد ۷۶ تنها ۳ روز پس از انتخاب سید محمد خاتمی به عنوان رییس جمهور ایران، سخنگوي وزارت خارجه امريکا گفت «واشنگتن خواهان آن است که پس از انتخابات رياست جمهوري در ايران تغييراتي در سياست خارجي جمهوری اسلامی پديد آيد» و همچنين کنت کتزمن، ريچارد مورفي و پاتريک کلاوسون اعلام کردند «زمان ازسرگيري مذاکره و گفت وگو ميان ايران و امريکا فرا رسيده است» در ۲۵ دی ماه همین سال نیز مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه امریکا گفت: «انتخاب خاتمي موجب وسوسه و تحريک ما براي نزديکي به ايران شده است» اما ۲ روز بعد رهبر معظم انقلاب اسلامی با توجه به تصورات جدیدی که پیرامون ارتباط ایران با امریکا بوجود آمده بود فرمودند: «اشتباه است اگر کسي تصور کند مذاکره با امريکا موجب از بين رفتن محاصره اقتصادي و قانون داماتو خواهد شد. هدف تبليغات امريکايي از بين بردن قبح مذاکره و رابطه با امريکا و تبديل آن به امري عادي و معمولي است. مذاکره هيچ فايده قابل ذکري براي ملت ايران ندارد و البته ضررهايي دارد»
در همان دوران خاتمی از لزوم مفاهمه و گفت وگو سخن گفت و پيشنهاد کرد سال ۲۰۰۱ به نام سال گفت وگوي تمدن ها ناميده شود اما علیرغم روند مشی متفاوت سیاست خارجی دولت اصلاحات و نشان دادن چراغ های سبز متعدد به امریکا، جرج بوش در بهمن ماه ۱۳۸۱ ايران، عراق و کره شمالي به عنوان محورهای شرارت در منطقه معرفی نمود.
اما فصل مهم دیگر از تحولات رابطه ایران و امریکا در دولت اصلاحات، مربوط به نامه ۲۰۰۳ است. برهه ای که صادق خرازی مشاور سید محمد خاتمی با نگاشتن نامه ای خطاب به دولت آمریکا آن را از طریق سفارت سوییس در اختیار مقامات امریکایی قرارد داد که مهم ترین مفاد این نامه تعهد جمهوری اسلامی ایران به خلع سلاح حزب الله لبنان در ازای همکاری امریکا با ایران در موضوع پرونده هسته ای بود. اگرچه این نامه همواره مورد تکذیب مقامات دولت اصلاحات قرار گرفت اما روزنامه واشنگتن پست متن کامل این نامه را منتشر ساخت.
تحولات رابطه ایران و امریکا پس از سوم تیر ۸۴ انتخاب محمود احمدی نژاد به عنوان رییس جمهور ایران در تیرماه ۸۴، فصل نوینی از تحولات مربوط به رابطه ایران و امریکا را منجر شد. وی در نخستین ماه های پس از انتخابش به عنوان رییس جمهور جدید، در آبان ماه سال ۸۴ و در همایش «جهان بدون صهیونیزم» گفت: «بدون تردید میگویم که این شعار و هدف دست یافتنی است و به حول و قوه الهی به زودی جهان بدون آمریکا و صهیونیسم را تجربه کرده و در دوران درخشان حاکمیت اسلامی بر جهان امروز تنفس خواهیم کرد»
احمدی نژاد طی سالهای ریاست جمهوری خود با مطرح ساختن موضوع هولوکاست اگرچه همواره سعی در زیر سوال بردن رژیم صهیونیستی را داشت اما اثرات طرح این موضوع تا حد فراوانی نیز در فراز و فرودهای رابطه ایران و امریکا موثر بوده است، بگونه ای که هر بار با مطرح شدن این موضوع از سوی جمهوری اسلامی، ایالات متحده نیز به عنوان حامی تمام قد رژیم صهیونیستی ظاهر شده و به مقابله با ایران تاکید کرده است.
هم چنین احمدی نژاد در دوران ریاست جمهوری اش با نگاشتن نامه های جداگانه به جرج بوش و باراک اوباما عملا آنها را در بازی باخت-باخت قرار داد، چرا که محتوای نامه های ارسال شده از احمدی نژاد به ۲ رییس جمهور امریکا «توصیه به بازگشت دولت این کشور به آرمانهای اصیل انسانی و دوری از جنایت در سراسر جهان» بود که بدون پاسخ ماندن نامه های ایران از سوی آمریکا در هر ۲ مورد، موج فراوانی از فشار افکار عمومی بر دولت امریکا را منجر شد که علت پاسخ ندادن امریکایی ها علیرغم شعار حقوق بشر و آزادی به درخواست های ایران در چیست؟ از سوی دیگر اعلام آمادگی رییس جمهور ایران برای مناظره با رییس جمهور امریکا نیز از مسایل قابل توجه در این دوره به شمار می رود که پاسخ ندادن امریکایی ها نسبت به این موضوع، بیش از همیشه آنها در موضع انفعال در رابطه با ایران قرار داد.
اما ۷ خردادماه ۸۶ روزی متفاوت در تاریخ ۲۷ ساله قطع رابطه دیپلماتیک ۲ کشور محسوب می شود چرا که ۲ تیم متشکل از دیپلمات های ایرانی و امریکایی در بغداد پیرامون تحولات این کشور به مذاکره نشستند، هر چند که موضوع مطرح شده در این رابطه مربوط به تحولات عراق بود. پس از مذاکرات ایران و امریکا در عراق، زمزمه های جدیدی مبنی بر وقوع مذاکرات جدی تر با محوریت مسایل دو کشور شنیده شد اما رهبر معظم انقلاب در ۱۳ دی ماه همین سال و در جمع دانشگاهیان استان یزد به این موضوع اشاره کرده و فرمودند:
«رابطه ی سیاسی با آمریکا برای ما مضر است. اولا خطر آمریکا را کم نمی کند.آمریکا به عراق حمله کرد در حالی که با هم رابطه ی سیاسی داشتند. ثانیا وجود رابطه برای آمریکایی ها – نه امروز، همیشه اینطور بوده- وسیله ای بوده برای نفوذ در قشرهای مستعد مزدوری در آن کشور. انگلیسی ها هم همین طور بودند. اینها این خلا را در ایران دارند ، احتیاج به پایگاه دارند و پایگاه ندارند، این را می خواهند. احتیاج به رفت و آمد آزاد و بی دغدغه ی ماموران جاسوسی و مأموران اطلاعاتی شان و ارتباطات نامشروع آنها با عناصر سفله و مزدوز دارند، اما این را ندارند. حالا می نشینند آقایان وراجی کردن و حرف زدن و استدلال کردن که نبود رابطه با آمریکا برای ما مضر است. نه آقا! نبود رابطه ی با آمریکا برای ما مفید است.آن روزی که رابطه ی با آمریگا برای ما مفید باشد ، اول کسی که بگوید رابطه را ایجاد بکنند ، خود بنده هستم» و در ادامه نیز با اشاره به مواضع ضد آمریکایی رییس جمهور فرمودند:«می گویند چرا جلب دشمنی آمریکا را می کنید؟ مثلا فرض کنید حالا رئیس جمهور تعبیر تندی می کند ، ناگهان آقایان به اصطلاح عقلا می گویند این تعبیر تند بود .این دشمنی آمریکایی ها را جلب می کند.نه آقا! دشمنی آمریکایی ها تابع این الفاظ و تعبیرات نیست.دشمنی ، دشمنی اصولی است.»
آبان ماه ۸۷ در حالی که باراک اوباما به تارگی به نمایندگی از دموکرات ها به جای جرج بوش جمهوری خواه به عنوان رییس جمهور آمریکا انتخاب شد و همزمان بسیاری از آمریکایی ها و اصلاح طلبان ایران از لزوم برقراری ارتباطات گسترده میان دو کشور سخن می گفتند، رهبر معظم انقلاب در روز اول فروردین ماه سال ۸۸ در جمع مردم مشهد خطاب به رییس جمهور جدید امریکا فرمودند: « نشانه يي از تغيير در رفتار امريکا دیده نشده است. شما تغيير کنيد، ما هم رفتارمان را تغيير خواهيم داد.»
لکن بعد از حوادث پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری و حمایت آشکار رسانه ها و مقامات رسمی امریکایی از جریان فتنه، بار دیگر رهبر انقلاب در جمع مردم مشهد و این بار در نخستین روز سال ۸۹ با اشاره به ادعاهاي «آشكار و پنهان» و ارسال نامه و پيام دولت آمريكا درباره علاقمندي به ايجاد روابط عادلانه با جمهوري اسلامي افزودند: «همه اين ادعاها، در عمل برعكس از آب درآمد و رئيس جمهور آمريكا در قضاياي بعد از انتخابات، بدترين موضع را گرفت و حملهكنندگان به مردم، و اغتشاشگران را جنبش مدني معرفي كرد و ناخواسته ماهيت اهداف خود را آشكار ساخت.»
اما تحولات سالهای پایانی دولت دوم احمدی نژاد در باره آمریکا نشان از تغییراتی آشکار داشت، بگونه ای که رییس جمهور ایران در چندین نوبت برای برقراری رابطه با آمریکا و مذاکره با دولت این کشور تلاش خود را انجام داد اما در هیچ کدام از موارد موفق نشد، همزمان آمریکایی ها نیز بیش از همیشه در این سالها از ابزار تحریم اقتصادی برای فشار به مردم و دولت ایران استفاده کردند و به نوعی تمام تلاش خود را بکار گرفتند تا سرمایه اجتماعی منزوی شده سبزها و اصلاح طلبان تندرو ایران را بعد از انتخابات ۸۸، به عرصه سیاسی بازگردانند.
در این سالها آمریکایی ها با پی گرفتن شدیدترین تحریم های اقتصادی علیه ایران به بهانه برنامه هسته ای، نقض حقوق بشر و موشک های بالستیک ایران سعی کردند تا ضمن فشار به ایران، زمینه سازی لازم برای روی کار آمدن غرب گرایان در ایران را انجام دهند و در همین اثنا بود که انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ برگزار شد و دکتر حسن روحانی با شعارهای خاص خود در عرصه دیپلماسی و قول به مردم برای رفع تحریم ها، سکان اداره کشور را به دست گیرد.
تحولات روابط ایران و آمریکا از ۲۴ خرداد ۹۲ تا کنون حال از انتخاب آقای روحانی نزدیک به دو سال می گذرد، در این مدت اتفاقات مختلفی در عرصه دیپلماتیک میان دو کشور به وقوع پیوسته است، برای اولین بار در تاریخ بعد از انقلاب تا کنون روسای جمهور دو کشور با هم به طور تلفنی به مدت ۱۴ دقیقه صحبت کرده اند، وزرای خارجه دو کشور ده ها دور مذاکرات مختلف با هم در کشور های مختلف از اتریش تا سوییس، آمریکا و عمان برگزار کرده اند، وزیر انرژی آمریکا و همتای ایرانی وی یعنی رییس سازمان انرژی اتمی ایران با هم گفتگو انجام داده اند و ده ها دور نیز معاونین وزرای خارجه دو کشور با یکدیگر به مذاکره پرداخته اند اما تاکنون هیچ دستاورد ملموس و عینی در این باره به نفع مردم ایران شکل نگرفته است.
با آنکه آمریکایی ها در توافق ژنو و مذاکرات لوزان تاکید کرده اند که حسن نیت خود را برای اعتمادسازی با ایران انجام خواهند داد، تا کنون نه تنها هیچ تحریمی را لغو نکرده اند بلکه چندین نوبت تحریم های جدید علیه ایران و شرکت های ایرانی وضع کرده اند، باراک اوباما چندین نوبت به صراحت از احتمال حمله نظامی به ایران سخن گفته است، وندی شرمن در توهینی آشکار ایرانی ها را ذاتا و به طور ژنتیکی فریبکار لقب داد و دیگر مقامات آمریکایی نیز با اظهارات تند و وهن آمیز خود نسبت به ایران و دولت یازدهم سخن گفته اند، تا جایی که حتی برای اولین بار در تاریخ روابط دو کشور، ایالات متحده از ارائه ویزا به معاون سیاسی دفتر رییس جمهور برای حضور در خاک این کشور به بهانه تروریست بودن وی! خودداری کرد.
حال علیرغم اینکه چند روز از مذاکرات لوزان می گذرد و همچنان بسیاری نسبت به نتیجه این مذاکرات خوش بین هستند، همچنان آمریکایی ها با تکرار رویه سابق خود نشان داده اند که همان گرگی هستند که بوده اند و به دیگر ملل دنیا از جمله ایران مانند میشی نگاه می کنند که باید توسط آنها شکار شود. از این رو به نظر می رسد همچنان پیام تاریخی حضرت روح الله را باید نصب العین خود قرار دهیم که ۳۵ سال قبل فرمود:
«خبر قطع رابطه بین ایران و امریکا را دریافت کردم و اگر کارتر درعمر خود یک کار کرده باشد که بتوان گفت به خیر و صلاح مظلوم است، همین قطع رابطه است. رابطه بین یک ملت بپا خاسته برای رهایی از چنگال چپاولگران بین المللی با یک چپاولگر عالَمخوار، همیشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاولگر است. ما این قطع رابطه را به فال نیک میگیریم؛ چون که این قطع رابطه دلیلی بر قطع امید امریکا از ایران است. ملت رزمنده ایران این طلیعه پیروزی نهایی را که ابرقدرت سفاکی را وادار به قطع رابطه - یعنی خاتمه دادن به چپاولگریها - کرده است، اگر جشن بگیرد حق دارد. ما امیدواریم که نابودی سرسپردگانی مثل سادات و صدام حسین بزودی انجام گیرد و ملتهای شریف اسلامی به این انگلهای خائن، آن کنند که ملت ما با محمدرضای خائن کرد؛ و به دنبال آن برای آزاد زیستن و به استقلال تمام رسیدن، قطع روابط با ابرقدرتها خصوصاً امریکا نمایند. من کراراً گوشزد نمودهام که رابطه ما با امثال امریکا، رابطه ملت مظلوم با جهانخواران است.»