کد مطلب: 29666
شنبه ۵ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۱۸:۰۲
روایت ده نمکی از عجیبترین آدمی که در طول حضورتان در جبهه با او برخورد کرد
کارگردان سهگانه «اخراجی» اصلاً نیازی به معرفی ندارد، انسانی که معتقد است بهترین خاطراتش در مجاورت با رفقای زمان جنگ و آن محیط عرفانی رقم خورده است.
خط نیوز ; دهنمکی خاطرات خود از جنگ را در قالب فیلمهایش بیان کرده است، باز هم به سراغ او رفتیم تا چند سؤال فانتزی از او بپرسیم.
آقای دهنمکی شما چه سالی به جبهه رفتید و چه مدت در آنجا ماندید؟من سال ۶۴ به جبهه رفتم و تا انتهای جنگ حضور داشتم.
حضور شما به عنوان رزمنده در کدام مناطق عملیاتی بود؟
هم غرب بودم و هم جنوب، اما بیشتر منطقه عملیاتی جنوب.
از بین هنرمندانی که امروز در سینما فعالیت دارند، کسی را میدیدید؟فقط آقای نوروزبیگی در گردان ما بود.
حدود ۴ سال جبهه بودید، سختترین روز این مدت چه روزی بود؟یکی از سختترین روزهای جنگ ایران علیه عراق در طول ۸ سال را اگر بخواهیم خلاصه کنیم، در شلمچه و عملیات کربلای۵ به وقوع پیوست که من لحظاتی از آن روز را در «معراجیها» نشان دادم.
چرا آن روزها، از دید شما تلخترین ایام جنگ بود؟در آن عملیات، تمام ماشین جنگی عراق روی یک منطقه جغرافیایی محدود متمرکز شده بود ضمن اینکه عملیات، یک جور زورآزمایی نهایی محسوب میشد. حجم آتش و شهدایی که داشتیم سبب شد لحظاتی خلق شود که در طول جنگ کم نظیر بود.
اگر قرار باشد فقط یک فیلم نام ببرید که با تماشای آن احساس کنید حال و هوای روزهای جبهه و جنگ در شما غلیان کرده، آن فیلم کدام است؟به غیر از «معراجیها» که خاطرات مستقیم خودم از جنگ است، «دیدهبان» آقای حاتمیکیا، وضوحش به آن روزها خیلی نزدیک است.
بهترین خاطره شما از دوران جبهه چه بوده است؟همه روزهای جنگ برایم از بهترین روزهای عمرم است، حضور و نفس کشیدن و بودن با آن آدمها، بهترین روزها را برایم رقم زد که همه خاطراتش با آن آدم و زندگی کردن در آن مدینه فاضله که آدمها خلق کرده بودند در زندگی جزو بهترین ایام است.
اگر باز هم جنگی علیه کشورمان آغاز شود شما برای دفاع حاضر میشوید؟آن موقع هم ما برای جنگ نرفته بودیم، برای دفاع رفته بودیم. الان هم هر کسی که به کشور و انقلاب، چشم طمع داشته باشد حتماً دفاع میکنیم. فکر میکنم برای من دفاع تمام نشده است. بعد از قبول قطعنامه، شاید یک دوره فترت چند ماهه داشتیم ولی برای من یکی، جنگ تمام نشد بلکه سختتر هم شد یعنی اگر در آن دهه اسلحه دستم بود و میبایست از کشور و انقلاب دفاع میکردم بلافاصله آن اسلحه تبدیل به قلم و انتشار نشریه در طول ده سال شد. در دهه هفتاد قلم دستم بود و دهه هشتاد دوربین دستم گرفتم، چه بسا که کار الان سختتر از آن دوران است.
عجیبترین آدمی که در طول حضورتان در جبهه با او برخورد کردید چه کسی بود؟فکر میکنم عجیبترین آدمها، فرماندهانی بودند که بالای سر ما بودند. شخصیت الان ما متأثر از آن آدمهاست و الان هم بعضی از آنها هستند، مثل حاج امینی که فرمانده گردان حمزه بود. در طول چند سال، هیچ کس اصلاً ندید این آدم با سوت خمپاره بخیزد، ترس هیچ وقت در چهره او دیده نشد. الان هم بازنشسته شده و زنده است و فقط بین مردم زندگی میکند و کسی او را نمیشناسد، اما یکی از قهرمانان جنگ ماست. من به نوعی سعی کردم شجاعت را از این آدم داشته باشم.
از چه میزان خاطراتتان در فیلمهایتان بهره گرفتید؟خاطراتم از جنگ، فیلمهایم هستند. تأکید میکنم که «اخراجیها»، خاطرات من از گردان سلمان است و «معراجیها» هم خاطرات خودم از کارهایی که در گردان حمزه دیده بودم. (روزنامه صبا)