کد مطلب: 67493
چهارشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۱ ساعت ۱۲:۳۷
بوریس جانسون: استعفا نمیدهم!
علیاکبر بهبهانی
داستان غریبیست. روزی روزگاری کشوری وسیع با اختیارات زیاد بر یکدوم این کره خاکی حکومت میکرد؛ از اروپا برای کشوری در آنسوی مرزها و در کنار ینگه دنیا، فرمانده و فرماندار انتخاب میکرد؛ در اروپا و در هزارانکیلومتر دورتر، ادعای حاکمیت بر جزایر فارکلند در حوزه کشور آرژانتین را داشت؛ کشورهای اطراف خلیج همیشه فارس را تحت قیمومیت خود میپنداشت و حتی در قرن 18 و 19 مدعی سروری بر ایران بود؛ حالآنکه در قرن 20 و 21 ملتها بیدار شدند و فراتر از رهبران خود، ادعای استقلال اقتصادی و سیاسی را داشته و دارند و بر این ادعا، بریتانیای کبیر را آنقدر کوچک کردند تا از اروپای گرندفادری یا پدربزرگی، بر مناطق زیادی از این کره خاکی دست بردارد و تبدیل به انگلیس فعلی شود تا حتی ولز و اسکاتلند و ایرلند هم راه خود را از انگلیس جدا کردند. این داستان غریب هرروز بیشازدیروز پوزه و پیل این دماغ گندهها را به خاک نزدیک میکند و این عاقبت خودبزرگبینی آنانیست که در توهم و رؤیا بسر میبرند و افکار و عقاید خود را از دوقرنپیش بهیادگار گرفتهاند و هنوز در رؤیای آن سیر میکنند؛ درنتیجه داستان غریب اینروزهای انگلیسیها، غریبتر از گذشته، از ابهت و بزرگی این کشور کم و کمتر میکند و ازجمله مسائلیست که اینروزها در انگلیس جنجالآفرین شده و بهنوعی تبدیل به کمدی کلاسیک شده است. جریان اشتباهات بوریس جانسون؛ نخستوزیر محافظهکار کشور انگلیس، ماجرایی بهپا کرده که نهتنها حدواندازه آن، از مجاز گذشته است؛ بلکه به نقطه بحران رسیده و اینروزها تشنج و دودستگی را به مجلس آن کشور کشانده است و بدجوری جانسون را در منگنه قرار دادهاند که درطول کمتر از ششماه، اینمورد برای دومینبار است که پیرامون اعمال خارجازعرف و قاعده سیاسیون انگلیس، شرایط این کشور را بحرانی کرده است و این بحران زائده تفکر نخستوزیر جانسون است که با هیچ معیار و خطکشی، نمیتوان ابعاد و اندازه فضاحت آنرا ارزیابی کرد. مورد اول؛ پارتیهای شبانه و جشن تولد و خوشگذرانی آقای نخستوزیر بود که در حالوهوای اپیدمی کرونا روزانه صدها جسد بهواسطه ابتلای به کرونا دراینکشور به خاک سپرده میشدند؛ اما نخستوزیرشان، مهمانی و پارتی تشکیل میداد و دور از چشم اغیار، خوشگذرانی و میگساری میکرد؛ اما او چشم و گوش خود را بست و هرچقدر مردم اعتراض کردند، حاضر به استعفا نشد که نشد و بهنوعی به ریش مردم انگلیس خندید. مطلب دوم که بر بیکفایتی او صحه میگذارد؛ خواست افکار عمومی و حتی نمایندگان مجلس و بهخصوص استعفای 38نفر از اعضای کابینه او حتی وزرای دوست و نزدیکش است که در مهمانیها و پارتیهای او حضور داشتهاند و به افکار عمومی احترام گذاشته و از کابینه او جدا شدهاند؛ اما بازهم مرغ جانسون فقط یکپا دارد و سخن او یک است و به دو تبدیل نمیشود که این عکسالعمل و بیاعتنایی به خواست مردم انگلیس نشئتگرفته از افکار بهجایمانده از بریتانیای کبیر است و اینقبیل افکار، خاص افرادیست که در گذشته زندگی و در باد گذشته حرکت میکنند که شاید علیرغم میل باطنی، افکار آنان در گذشته مانده است و سیر تاریخی به ذهن و مخیله این قبیل از مردم، راهی ندارد. آنچه بهنظر میرسد، مردم این کشور نیز هماهنگ با مجلس، آژیر خطر اعتراضات را بهصدا درآوردهاند که اولین آن اعتراض دستهجمعی کارکنان و رانندگان قطارهای شهریست که شاید آغازی باشد بر پایان دوره جانسون و شکستی دیگر برای محافظهکاران. بههرروی فعلاً جانسون فقط از رهبری حزب استعفا داده و کنارهگیری از نخستوزیری را به آینده نزدیک وعده داده است.