انفجار تروريستي ۷ تير ماه ۱۳۶۰ از بزرگترين انفجارهاي تروريستي تاريخ جمهوري اسلامي ايران است كه طي آن آيتالله بهشتي و ۷۲ تن از مسئولان نظام كه عمدتا از اعضائ حزب جمهوري اسلامي بودند ترور شده و به شهادت رسيدند.
در طول ساليان گذشته از زواياي گوناگون به اين جنايت تروريستي پرداخته شده اما شناسايي هويت عامل اين حادثه تروريستي نيز به نوبه خود مهم است، در اين رابطه سايت قربانيان ترور گزارش ميدهد:
"انفجار به اندازهاي مهيب بود كه پيدا كردن رد پا و اثري از عامل انفجار چندان ساده نبود. با اين حال سرانجام يك هفته بعد از انفجار ، هويت عامل آن شناسايي شد، طي اطلاعيه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با اعلام مشخصات وي از مردم براي دستگيري او در خواست كمك شد"
... در تحقيقات مشخص شده كه در اين عمل وحشيانه توسط سازمان تروريستي مجاهدين خلق تدارك ديده شده بود، يكي از افراد موثر در اين جنايت فردي به نام محمد رضا كلاهي شناسايي شد.
** كلاهي كه بود؟
محمدرضا كلاهي فرزند حسن متولد ۱۳۳۸ دارنده شماره شناسنامه ۱۲۵۱ ، دانشجوي سال اول رشته برق دانشگاه علم و صنعت ايران و داراي ديپلم رياضي از دبيرستان بامداد(واقع در خيابان جمهوري اسلامي – خيابان گلشن) كه نامبرده در حين وقوع حادثهاي متواري شده است.
سخنگوي سپاه نيز در مصاحبهاي با ارائه توضيحات بيشتر در مورد نتايج تحقيقات گفت:
... بمب گذاري از ناحيه سازمان مجاهدين خلق، اين گروه وابسته و مزدور آمريكايي، صورت گرفته است، شكل و نحوه كار هم به اين طريق بوده كه به وسيله يك عامل نفوذي به نام محمدرضا كلاهي كه در ميان كاركنان حزب جمهوري اسلامي نفوذ كرده بود ... اين بمب گذاري صورت ميگيرد ... اين بمبگذاري خيلي ساده و به نوعي بوده كه هر كسي ميتوانسته اين كار را انجام دهد، به جهت اينكه فرصت كافي داشته و يكي از بمبها را در زير تريبون قرار داده، بمب ديگر در كنار ستوني از سالن كار گذاشته ... بمبگذار در ارتباط با همان سالن كنفرانس و به عنوان يك كارمند معمولي و ساده كار ميكرده است.
حجتالاسلام محمدي ريشهري، اولين وزير اطلاعات جمهوري اسلامي ايران ، در خاطرات خود آخرين و كاملترين اطلاعات منتشره درباره كلاهي را ارائه داده است:
"محمدرضا كلاهي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، در سال ۱۳۵۷، به سازمان منافقين پيوست، ابتدا در انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه علم و صنعت و پس از مدتي با خطدهي سازمان از انجمن اظهار بريدگي نموده، ضمن اينكه در همان مقطع با سازمان ارتباط تنگاتنگي داشته است، به عنوان پاسدار كميته انقلاب اسلامي ولي عصر ( تهران ) واقع در خيابان پاستور ، شروع به فعاليت و به تدريج با هدايت منافقين، وارد حزب جمهوري اسلامي ميشود.
كلاهي در تشكيلات دفتر مركزي حزب در جايگاهي قرار ميگيرد كه از كليه جريانات مهم حزبي و مملكتي( دولت ، مجلس ، نهادها و ... ) مطلع بوده و همچنين مسئول دعوتها براي كنفرانسها، ميز گردها و يا جلسات بوده ، ضمن اينكه حفاظت سالن نيز به عهده او بوده است، وي مستقيما زير نظر يكي از افراد كادر مركزي منافقين به نام هادي روشن رواني با نام مستعار مقدم قرار داشته است.
كلاهي از تاريخ ۱۳۵۹/۹/۱ در منزل شخصي فردي به نام سعيد عباس مودب صفت، به عنوان مستأجر و به صورت انفرادي زندگي ميكرده و بعضا افرادي را نيز با خود به منزل ميآورده است ، وي ساعت ۷ صبح از خانه خارج و حدود ۸ شب به خانه باز ميگشت و در رفت و آمد بسيار محتاط و مرتبا خودش را چك ميكرد و حتي براي رفتن به دستشويي ، در اتاق خودش را قفل مينموده است.
وي چند روز قبل از انفجار حزب، كيف سامسونت خود را عوض كرده و يك كيف بزرگ را با خودش حمل مينموده و چون رفت و آمد وي در طول روز به حزب زياد بوده، كمتر مورد بازرسي قرار ميگرفت.
كلاهي پس از انفجار حزب جمهوري اسلامي، متواري و در خانههاي تيمي منافقين مخفي و نهايتا از طريق مرز غرب كشور توسط عوامل منافقين به عراق منتقل شد. در مقطعي كه وي در ايران مخفي بود، گزارشهاي متعددي مبني بر محل اختفاي وي در مناطقي از جمله: جاده چالوس، روستاي سياه بيشه، قلعه مير فتاح در اطراف همدان، واصل كه با مراجعه تيمهاي عملياتي، نتيجهاي حاصل نشد.
در ايامي كه وي مخفي شده بود، براي رديابي وي، دوستان، نزديكان و خانواده وي از جمله برادرش محسن كه همافر ناجا بوده، چندين مرحله مورد بازجويي قرار گرفتند، اما نتيجه مثبتي نداشت.
نامبرده در عراق در بخش عارفي( روابط با عراق ) با نام مستعار كريم فعاليت ميكرده و با يكي از منافقين با نام خورشيد فرجي زنوز، اهل تهران، ازدواج مينمايد. همسرش قبلا مسئول نهاد بوده كه تنزل رده داشته، مدتي فرمانده گردان اركان( پشتيباني ) و مدتي مسئول تاسيسات بوده است، وي آموزش خلباني را گذرانده، آخرين مسئوليتش به عنوان فرمانده يگان پدافند به اصطلاح ارتش آزاديبخش سازماندهي شده است.
گفته ميشود كلاهي در سال ۱۳۷۰ ، نسبت به سازمان منافقين مسئلهدار شد و پس از جدايي از سازمان طي سال ۱۳۷۲ از عراق به آلمان گريخته است.