کد مطلب: 10241
شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۲۶
"فتنه" ثمره فراموش کردن شبیخون فرهنگی بود؛
"رادیو هفت"؛ برنامه ای که مدیران صدا و سیما نباید ببینند
هرگز نمی شد حدس زد که زمانی برسد که در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران برنامه هایی پخش شوند که رسماً و علناً اعتقاد صریح خود را به این بیان ترویج می کنند که هیچ علاقه ای به قسمت های اصلی فرهنگ ایرانی ندارند و فقط مایلند آنچه که در اشعار ایرج میرزا و یا در کافه های گراند هتلی منورالفکرها گذشته است را به غلط به عنوان تابلوهای فرهنگ ایرانی _ اسلامی ما جا بزنند.
جهان نوشت: اگر در زمینه مفاهیمی مثل "قدرت نرم"، "ملت سازی"، "تئوری سرزمین درخشان در بلندی" و ... مطالعاتی داشته باشید آنگاه به راحتی می توانید متوجه باشید که چرا مقام معظم رهبری از بیش از ۲۰ سال قبل هشدارهای فراوانی را در زمینه "شبیخون فرهنگی"، "ناتوی فرهنگی" و البته "جنگ نرم" مطرح کرده اند.
شرح کامل این مقوله، شاهنامه ای دیگر می طلبد اما طرفه آنکه باید به نیکویی دانست که ثمره اشراف ناکامل به این مقولات، چیزی غیر از "استحاله از درون"، "تغییر سبک زندگی اسلامی و ایرانی" و البته "فتنه" نیست.
آنچه که در ادامه می خوانید گزارشی است تحلیل محور در لابه لای متن یکی از برنامه های صدا و سیما با عنوان "رادیو هفت" که به نحو بارزی در مقابل جویی با سبک زندگی اسلامی و ایرانی قرار دارد و نکته جالب آنکه از نگاه مدیران انقلابی صدا و سیما و البته منتقدان حرفه ای و ارزش مدار نیز تا حدی به دور مانده است.
پر واضح آنکه پرداختن ما به این مسئله بیان کننده تمام ابعاد خاکریزگونه هجوم فرهنگی دشمن نیست اما شاید به قدر ذره ای بتواند اذهان عمومی و مخاطبان ما را با عمق فاجعه ای به نام "شبیخون فرهنگی" آشنا سازد.
*"رادیو هفت" کیست و چه می گوید؟
رادیو هفت برنامه ای تلویزیونی است که در ساعات پایانی هر شب و ظاهراً با رویکرد "آرامش محوری" (Relaxation) برای مخاطبان تلویزیون ایران از شبکه آموزش پخش می شود.
طراحان رادیو هفت ایده این برنامه را از عبارت قدیمی "شب نشینی" گرفته اند و در طول ماه ها اجرای این برنامه نیز این کلمه به وفور از زبان مجریان آن شنیده شده است.
برنامه، شامل اپیزودهای مختلفی از ترانه خوانی، موسیقی، متن خوانی
در رادیو هفت هیچ ردّ پایی از خدا دیده نمی شود. بلیّه ای که البته در عموم فیلم های سینمایی، تئاترها و حتی آثار نقاشی و تجسمی جماعت "اپوزیسیون فرهنگی" به وفور دیده می شود و حتی موردی برای استثنا و نقض هم ندارد.
توسط هنرمندان و برخی چهره های شهره، دعوت از میهمانان، گفتگو با برخی چهره های خاص و چند قسمت دیگر است که هر شب و با یک موضوع خاص از قبیل مادر، کفش، گاف، یلدا، بو و ... پخش می شود.
اما این همه ماجرا نیست و در زیر لایه های استودیوی ظاهراً صاف و ساده رادیو حقایق دیگری نهفته است.
*درباره پیام های مفهومی رادیو هفت
در اینجا مجددا تأکید می کنیم که پرداخت های ما به "رادیو هفت" تنها حجم کوچکی از بحر عمیق شبیخون فرهنگی است و این قصه در مقولات مشابه و غیر مشابه سری دراز دارد.
و اما ادامه ماجرا...
اساساً تمام مقولاتی که از رسانه ها به سمع و نظر و بصر افکار عمومی می رسند حاوی پیام های واضح و ناواضح هستند و البته رادیو هفت هم از این قاعده مستثنی نیست.
رادیو هفتی ها هر شب با مشتی ترانه های عاشقانه، عبارت "دوستت دارم"، "گفتگوهای سرگذری"، "نگاه پارناس به فرهنگ و هنر" و متأسفانه حتی با تک عبارت های نامه های فدایت شوم مثل "عزیزم"، "بی تو" و... به سراغ بینندگانشان می روند.
این مفاهیم البته در ظاهر مشتی متن خوانی، ترانه خوانی، پلاتوهای مجریان برنامه و صد البته خطاب به مخاطبان نامشخص آن متن ها و شعرها بیان می شوند اما طرفه آنکه گویا رادیو هفتی ها هیچ حسّی نسبت به تابو بودن این مفاهیم ندارند.
در واقع از ظاهر برنامه اینطور به ذهن می رسد که مفاهیم رادیو هفتی در دنیایی سیر می کنند که عشق های حرام، اختلاط محرم و نامحرم و اساساً هیچ قانون و قاعده دینی و حتی عرفی هم وجود ندارد.
به زعم برنامه آنها، می توان هرطور که خواست بود و فقط باید ریلکس بود. مسئله اینست.
این واضحات را باید تعمیم داد به اینکه اگر قرار است جامعه ای دینی باشد آیا می توان هر لحظه و هر روز به نظاره گری شلیک چنین مفاهیم خطرناکی به اذهان انسان های آن جامعه نشست و هیچ نگفت؟!
حتماً باور نخواهید کرد اما این جملات به صورتی روزمره در برنامه های رادیو هفت و در ظاهر یک متن خوانی یا شعرخوانی گفته می شود: "یک چای تلخ با تو عزیزم غنیمت است"..."گفتن یک دوست دارم"... "چشم های تو خرمای بم است"و...
یا مثلاً در روزهایی که غربی ها آنرا "ولنتاین" می نامند در این برنامه که هیچگاه در دکور آن اثری از پرچم ایران و هرچیزی که نمایشگر هویت واقعی ما باشد، دیده نمی شود؛ یک دسته گل رُز قرمز! بر روی میز آقای مجری قرار می گیرد، وله های برنامه شکل قلب می گیرند و متن و شعرها نیز سرشار می شوند از کلمه معروف رادیو هفت یعنی "تو"!
البته "عشق" تنها دستمایه این برنامه نیست و فرهنگ ایرانی هم در دستور کار آنها هست.
*فرهنگ ایرانی ما، فرهنگ ایرانی آنها
از سال ها قبل و به محض ورود فیلم هایی مثل "مادر" به فضای رسانه ای
از سال ها قبل و به محض ورود فیلم هایی مثل "مادر" به فضای رسانه ای کشور می شد حدس زد که عده ای هستند که دانسته یا نادانسته قصد دارند سر فرهنگ ایرانی_اسلامی ما را با مقولاتی مثل "پارچه های ترمه مادر بزرگ"، "شمعدونی ها سر حوض"، "کله پاچه"، "عطر میرزاقاسمی عمه قزی"، "چادر گلدار دختر همسایه" و ... سر ببُرند و قسمت های اصلی فرهنگ ما مثل "ظالم ستیزی"، "دین خواهی"، "عشق به دادار آفرینش"، "خانواده دوستی"، "رعایت محرم و نامحرمی" و ... را از آن منها کنند.
کشور می شد حدس زد که عده ای هستند که دانسته یا نادانسته قصد دارند سر فرهنگ ایرانی_اسلامی ما را با مقولاتی مثل "پارچه های ترمه مادر بزرگ"، "شمعدونی ها سر حوض"، "کله پاچه"، "عطر میرزاقاسمی عمه قزی"، "چادر گلدار دختر همسایه" و ... سر ببُرند و قسمت های اصلی فرهنگ ما مثل "ظالم ستیزی"، "دین خواهی"، "عشق به دادار آفرینش"، "خانواده دوستی"، "رعایت محرم و نامحرمی" و ... را از آن منها کنند.
اما هرگز نمی شد حدس زد که زمانی برسد که در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران برنامه هایی پخش شوند که رسماً و علناً اعتقاد صریح خود را به این بیان ترویج می کنند که هیچ علاقه ای به قسمت های اصلی فرهنگ ایرانی ندارند و فقط مایلند آنچه که در اشعار ایرج میرزا و احمد شاملو و یا در کافه های گراند هتلی منورالفکرها گذشته است را به غلط به عنوان تابلوهای فرهنگ ایرانی _ اسلامی ما جا بزنند.
تقریباً می توان گفت که رادیو هفتی ها در هیچ شبی نیست که با حسرت از "عطر غذاهای ایرانی" یاد نکنند.
و یا نم اشکی را در رسای چادر گلدار مادر بزرگ! نفشانند.
البته گاهی هم هست که به مناسبتی از راه رسیده و بنا به عادت مألوف، اقدام به پخش نماهنگی یا وله ای انقلابی می کنند که باید گفت "طعم غذایی که با یک مَن نمک طبخ می شود، با یک قاشق شکر تغییری نمی کند"!
*مرگ "خدا" در رادیو هفت
کسی نباید از سازندگان برنامه های تلویزیونی انتظار داشته باشد که هفت روز هفته را به پخش برنامه های دینی بگذرانند اما حتما در لایف استایل انقلاب اسلامی و در یک جامعه دینی، این انتظار از برنامه سازان تلویزیونی وجود دارد که لااقل طوری رفتار نکنند که انگار خدایی نیست و مفاهیم برنامه های خود را بر مفاهیمی استوار نکنند که می پندارند اصل با انسان است و خدا هیچ.
در رادیو هفت هیچ ردّ پایی از خدا دیده نمی شود. بلیّه ای که البته در عموم فیلم های سینمایی، تئاترها و حتی آثار نقاشی و تجسمی جماعت "اپوزیسیون فرهنگی" به وفور دیده می شود و حتی موردی برای استثنا و نقض هم ندارد.
(غیر از مواردی مثل فیلم سینمایی "یه حبه قند"، که نمازخوان ماجرا یک پیرزن آلزایمری و یا یک طلبه سرطان گرفته است و یا در فیلم تلویزیونی "پایتخت" که باز هم تنها کسی که گاهی از خدا یاد می کند "باباپنجعلی" دارای عارضه مغزی! است.)
قضاوتی که می توان درباره رادیو هفت کرد این است که "خدا" در برنامه آنها گم شده و یا اصلاً نیست.
این استدلال دو دلیل واضح هم دارد. نخست آنکه هیچ (منظور از هیچ؛ استمزاج کلّی است) ردّ پایی از خدا در تمام طول مدت پخش برنامه های آنها دیده نشد و دوم آنکه اساساً چیزهایی هم که به عنوان تولیدات این برنامه ظاهراً "بالاشهری" عرضه می شود نه نسبتی با خدا و فرامین خداوندی دارد و نه حتی نسبتی با سبک زندگی اسلامی و ایرانی ما.
نتیجه:
ما قبل از این هم شبیخون فرهنگی را دست کم گرفته ایم و در سال های ۷۸ و ۸۸ ثمره آن را دیدیم.
البته مقاومت ما در برابر پروژه "ملت سازی" (Nation Building) دشمن تا آن اندازه مطلوب بود که فتنه نتواند با آدم های اقلیّتی که طی ۱۰ سال کار مداوم توانسته بود آنها را بعنوان سرباز تربیت کند؛ کاری را از پیش ببرد اما در روی دیگر سکه دچار یک بیماری خطرناک شدیم که اگر دست خدا با ما نبود؛ کسی نمی توانست پایان ماجرای فتنه را حدس بزند.
دقت کنیم که دشمن یک شبه از میان ما سربازگیری نمی کند.
او تلاش می کند در ابتدا به برخی نوجوانان و جوانان ما هنر پارناس و بی خدا و بی تعهد را یاد بدهد. سپس از عشق مجازی و کثیف برای آنها بسراید و در خاتمه نیز با مطالبه سازی و رفتارسازی، آنها را با قلّاب از سبک زندگی اسلامی _ ایرانی بیرون بکشد و با خود به هر سو که خواست ببرد. نقشه شومی که البته برای بزرگترها به نحو دیگری اجرا می شود.
فأین تذهبون…؟!