حسن روحانی باید با عبرتاندوزی از سرنوشتی که رؤسای جمهور گذشته بدان دچار شدند، پرهیز از رفتارها و گفتارهای سوء گذشتگان را سرلوحه دولت خویش قرار دهد.
یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری که 24 خرداد 1392 برگزار شد، سومین انتخابات ریاست جمهوری بود که فرد منتخب با تکیه بر "نفی مطلق" رئیس جمهور مستقر توانست آرای عمومی را به سمت خود جلب کند.
درواقع آرایی که در سبد کاندیدای پیروز ریخته شد، بیش از آنکه "آری" به او باشد، "نه" به وضع و رئیسجمهور موجود بوده است. همه رؤسای جمهور 2 دهه اخیر ایران هر کدام به نحوی خواستار تداوم دولت خود بودند اما سوءرفتارهای آنها، در کنار برخی خدمات ارزندهای که داشتند، سبب شد با "نه" مردم مواجه شوند و افرادی در مقام پیروزی قرار بگیرند که مدافع کامل تغییر وضع موجود بودند.
به عنوان مثال در انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری در سال 1376، سیدمحمد خاتمی منتقد و مخالف و علیاکبر ناطقنوری حامی و مدافع وضع موجود (دولت آیتالله هاشمی رفسنجانی) بودند اما مردم با رأی بالایی که فاصله بسیار زیادی با آرای ناطقنوری داشت، خاتمی را بر جای هاشمی رفسنجانی نشاندند.
اعتراض به تداوم دولت سازندگی(ناطقنوری) و انتخاب نقطه مقابل این دولت(خاتمی) دلایل متعددی داشت که جملگی آنها را باید در نقاط منفی عملکرد دولت کارگزارانی آیتالله هاشمی رفسنجانی جستجو کرد.
تصویری که از اولین دولت پس از جنگ در ذهن مردم نقش بسته بود و نقش اساسی در انتخاب مردم در سال 76 داشت، یک دولتِ انتقادناپذیری بود که بیشتر مسئولانش اشرافیتطلب و تجملگرا شده بودند و علیرغم سازندگیهایی که انجام داد، فامیلبازی و پارتیبازی، ویژهخواهی و رانتخواری فرزندان و بستگان و اطرافیان برخی مسئولان دولتی، امتیازدهی به نزدیکان، بیعدالتیهای اقتصادی، سیاسی و ...، بیتوجهی به قشر مستضعف جامعه، بیتوجهی به آرمانها و ارزشهای انقلاب اسلامی و امام خمینی در آن موج میزد و نهایتاً تورم و گرانی شدید 50 درصدیاش کمر بسیاری از اقشار جامعه را شکست.
و همینها کافی بود که علیاکبر ناطقنوری با شعار ادامه راه دولت سازندگی در رقابت با سیدمحمد خاتمی ناکام بماند. این سرنوشت البته برای خود خاتمی هم تکرار شد؛ آنجا که مصطفی معین وزیر علوم دولت اصلاحات و کاندیدای مورد حمایت خاتمی و اصلاحطلبان در نهمین انتخابات ریاست جمهوری در خردادماه سال 84 با وعده تداوم دولت اصلاحات نتیجهای جز رتبه پنجمی عایدش نشد و در نهایت محمود احمدینژادی که شعار تغییر وضع موجود را داده بود، پیروز از این میدان خارج شد.
مردم در دوران 8 ساله حکومت اصلاحطلبان بر قوه مجریه کشور، بارها شاهد رفتارهای سوء از سوی دولتمردان و سیاسیون اصلاحطلب بودند.
تقابل با اصل ولایت مطلقه فقیه، حمله به نهادهای انقلابی نظام جمهوری اسلامی(شورای نگهبان، قوه قضاییه و ...)، تخریب و ترور شخصیت چهرههای انقلابی و علما و مراجع تقلید، اباحیگری در حوزه فرهنگ(انتشار کتب مسئلهدار و ضددین، تولید فیلمهای مغایر ارزشهای انقلاب و اسلام و...)، اسلامستیزی و تقدسزدایی از دین (زیرسؤال بردن عصمت ائمه، شبههپراکنی درباره واقعه عاشورا، نفی احکام اسلامی و ...) ، ساختارشکنی (تحصن مجلس ششم، نوشتن نامه هتاکانه به رهبر معظم انقلاب و تعارف نوشیدن جام زهر به ایشان)، تلاش برای ایجاد حاکمیت دوگانه، کوبیدن بر طبل جدایی دین از سیاست و سکولاریزه کردن دولت، بیتوجهی به معیشت مردم و طبقات مستضعف جامعه و رها کردن مسئله اقتصاد کشور و اقدامات متعدد دیگری از این دست، ازجمله مواردی بودند که اصلاحطلبان را در سال 84 با "نه" بزرگ مردم مواجه کرد.
محمود احمدینژاد نیز علیرغم خدمات متعدد، در سالهای آخر عمر دولتش به حاشیهسازیهای سیاسی، جدال با مجلس و قوه قضاییه، تعیین خط قرمز برای قانون، تخطی از قانون، عدم اجرای برخی قوانین مصوب مجلس، میدان دادن به افراد حاشیهساز و مسئلهدار، خودرأیی و خودمحوری، بیتوجهی به اقتصاد و معیشت مردم بهویژه اقشار ضعیف و محروم جامعه، فرافکنی درباره نقش خود در مشکلات اقتصادی و انداختن تقصیر بر گردن دیگران، مقاومت در برابر احکام حکومتی، نظریهپردازیهای شاذ دینی و ... روی آورد و همینها عاملی شد برای پیروزی کاندیدایی که علم مخالفت با دولت مستقر و "نه به احمدینژاد" را در این انتخابات به دست گرفت.
و این مسئلهای است که رئیسجمهور منتخب اگر فردی آیندهنگر بوده و علاقمند به تداوم دولتش باشد، باید لحظهای از آن غافل نشود، چراکه در غیر این صورت به سرنوشت اسلاف خویش مبتلا خواهد گشت.
لذا حسن روحانی با عبرتاندوزی از سرنوشتی که رؤسای جمهور گذشته بدان دچار شدند، باید پرهیز از رفتارها و گفتارهای سوء گذشتگان را سرلوحه دولت خویش قرار دهد و از اقدامات و رفتارهایی مانند "انتقادناپذیری"، "اشرافیتطلبی و تجملگرایی"، "فامیلبازی و پارتیبازی"، "بیتوجهی به قشر مستضعف جامعه"، "بیتوجه به آرمانها و ارزشهای انقلاب"، "تقابل با ولایت فقیه و نهادهای انقلابی"، "اباحیگری فرهنگی"، "ساختارشکنی"، "تلاش برای ایجاد حاکمیت دوگانه"، "حاشیهسازی"، "تقابل با مجلس و قوه قضاییه"، "تعیین خط قرمز"، "تخطی از قانون"، "میدان دادن به افراد حاشیهساز و مسئلهدار"، "خودرأیی و خودمحوری" و ... به شدت دوری گزیند.