کد مطلب: 6631
چهارشنبه ۲۹ شهريور ۱۳۹۱ ساعت ۰۳:۳۰
كار كارستان ما با آمريكا
هنوز همه خشم نهفته در جان ملت ها آزاد نشده و اين ولوله در جان زورگويان انداخته است.
محمد ایمانی: اتفاق مهمي در حال ساخته شدن است. جبهه بيداري اسلامي كار كارستاني با آمريكا كرده كه در تاريخ معاصر جهان فراموش نخواهد شد. ايران در متن و كانون اين جبهه مشغول خلع سلاح آمريكا و اسرائيل است. يك قداره كش گردن كلفت را در نهايت بدمستي تصور كنيد. كسي جلودارش نيست. عربده مي كشد، قداره مي چرخاند و در چشم برهم زدني، رهگذران را خونين و مالين نقش زمين مي كند. عقل متعارف مي گويد بايد از او پروا كرد و دم تيغش نرفت. جسارت و هنر بزرگي است كه كسي اراده گلاويز شدن با چنين غول افسار گسيخته اي را داشته باشد چه رسد به اينكه حربه را از دست او بگيرد و دو تا كشيده آبدار هم در گوش وي بخواباند. بيداري و مقاومت اسلامي، با آمريكا چنين كاري كرده است.
اين نيست كه آمريكا فقط در سال ۱۹۴۵ ميلادي تنه به تنه وحشيگري هاي آلمان نازي زد و صدها هزار انسان بي گناه را با بمباران اتمي ناكازاكي و هيروشيما قتل عام كرد. آمريكايي ها در افغانستان و عراق ۱۰ برابر قربانيان بمباران اتمي ژاپن شهروند غيرنظامي كشتند تا ثابت كنند آمريكا همان آمريكاست- اسرائيل هم بدتر از جنايات صبرا و شتيلا را در جنگ ۲۲ روزه عليه نوار غزه مرتكب شد- اما اتفاق مهم اين است كه بمباران اتمي ژاپن، اعلام ابرقدرتي آمريكا و زدن سند پيروزي جنگ جهاني دوم به نام كاخ سفيد را در پي داشت حال آن كه ۱۰ برابر آدم كشي در افغانستان و عراق (و لبنان و غزه از سوي صهيونيست ها) گره از كار فرو بسته آمريكا باز نكرد هيچ، كه چوب حراج به اعتبار و اقتدار و نفوذ استراتژيك واشنگتن زد. اما فقط حربه جنگ و ارعاب و عربده آمريكا نيست كه كند شده است. اتفاقات يكي دو سال اخير در غرب آسيا جايي كه خاورميانه اسلامي مي نامندش، به ويژه حوادث پر از خبر يك هفته گذشته، رصدگران سياسي و اطلاعاتي را به كند شدن حربه مهمتر و خلع سلاح مهيب تر زمامداران كاخ سفيد دلالت مي كند.
اتفاق مهم اين است كه پيشرفته ترين و برنده ترين حربه ابرقدرت جبهه ليبرال-دموكراسي با چيره دستي تمام عليه خود وي به كار گرفته شده است. جمهوري اسلامي ايران اكنون در حالي كه در جبهه مبارزه و مقاومت مقابل تهديدهاي سخت سينه سپر نموده و از هماوردي شانه خالي نكرده، در حال خلع سلاح آمريكا با شعار آزادي، مردم سالاري (دموكراسي) و حق حاكميت ملت هاست. آمريكايي ها در عراق در حالي كه چاهش را نكنده بودند، مناره دزدي كردند. اما وقتي قرار شد معلوم كنند سند حاكميت جديد به نام چه كسي است و بنابراين پاي تصميم و انتخاب يك ملت به ميان آمد، كم آوردند و نه بمب اتمي و ليزري، نه عمليات تروريستي و نه فشارهاي گوناگون سياسي نتوانست از پس ملت عراق برآيد. عراق جديد بي آن كه لازم باشد همان ابتدا در محور بيداري و مقاومت اسلامي نقش ايفا كند- كه كرد- يك كشيده سنگين در گونه بوش و اوباما به عنوان دو روي سيماي آمريكا زد. طي ۷-۶ سال گذشته آمريكا و اسرائيل با وجود تشديد فشار بر ملت ها، رگبار كشيده را از ملت هاي عراق و لبنان و فلسطين و مصر و تونس- و حتي ليبي و سوريه- خورده اند. آمريكا خطاي مشابهي را در قبال سوريه (ولو به شكل نيابتي) مرتكب شد كه اكنون با پرورده شدن سوريه ميانه حال در قواره مرد خط مقدم مقاومت اسلامي، انتظار پرداخت هزينه هاي آن را مي كشد.
منطق ايران به تأسي از رهنمود الهي در حال ثمر دادن است. «قل انّما اعظكم بواحده أن تقوموا لله مثني و فرادي» (آيه ۶۴ سوره سبأ). روزي كه ايران اسلامي به رهبري حضرت روح الله(ره) به اقامه امر خدا در برابر طاغوت ها برخاست تنها بود. كم نبودند كساني كه مي گفتند نبايد پنجه در پنجه قدرت هاي زورگو انداخت. چرتكه هاي عجيب و غريبي هم مي انداختند، از آن سياستمداري كه مي گفت زمين بدهيم و زمان بگيريم- و خاك جنوب ايران را تقديم ارتش بعث كرد- تا ديگراني كه دم از تنش زدايي يكطرفه زدند و دشمن چنان گستاخ شد كه براي تعقيب رئيس دولت وقت حكم صادر كرد! و تا بعدي هايي كه التماس مذاكره كردند و كرنش نشان دادند و خواستار اتحاد با اشغالگران افغانستان شدند اما آخر سر شنيدند كه دشمن، ايران را در فهرست محور شرارت قرار داد و تهديد به حمله اتمي كرد؛ تا آنجا كه رئيس دولت و وزير خارجه وقت علنا از دولت آمريكا به خاطر نمك نشناسي و بدعهدي شكايت كردند. اين منطق به تواتر توسط كساني از سال ۵۹ تا ۸۳- و حتي بعدا توسط ديگراني- تست زده شد و مطلقا جواب معكوس گرفت. سخن و گزاره اصلي اين است كه به شهادت حوادث متواتر، عقلانيت در مجاهدت و مقاومت آميخته به خطرپذيري بود و نه در خوش گماني يا رعب و انفعال و بازي در زمين دشمن و بر مبناي قواعد او. البته هدف اين نوشته نقد آن سوء محاسبه ها يا مغالطه ها نيست. جمهوري اسلامي به فضل الهي و با شجاعت آميخته با درايت امت- امامت، اغلب اين سردرگمي هاي رايج در ميان برخي تحليل گران عرفي و منحل در شبكه قدرت جهاني را پشت سرگذاشته است.
به تازگي نخست وزير آشفته حال اسرائيل جملاتي بر زبان رانده كه آميزه اي از تعابير درست و نادرست و در عين حال قابل تأمل است. نتانياهو ۸ماه پيش از اعضاي كابينه خود خواسته بود عليه ايران وراجي نكنند تا تهديدها متوجه اسرائيل نشود. او البته به اين فهم وفادار نماند و بارها وراجي هايي كرد كه موجب شد در اتفاقي بي نظير توسط برخي مقامات ارشد سياسي و نظامي آمريكا تحقير شود. نتانياهو شنبه گذشته در حالي كه طبق معمول عليه برنامه هسته اي ايران بدگويي مي كرد، اظهار داشت «رهبران حكومت اسلامي تحت تاثير تعصبي باور نكردني قرار دارند و به اعتقادات تعصب آميز بالاتر از بقاي خود اهميت مي دهند.آنها بمبگذاران انتحاري در تمام نقاط دنيا دارند. من به منطق و عقلانيت آنان تكيه نخواهم كرد و ايران نبايد سلاح هسته اي داشته باشد». اينها اظهارات نخست وزير رژيمي است كه از افسانه هولوكاست، عقيده اي مقدس در غرب ساخته و حتي سياستمداران و پژوهشگران و متخصصان غربي داراي سوال درباره هولوكاست را سركوب و مجبور به بركناري و محاكمه و «غلط كردم» مي كنند. و سخنان انسان شريري است كه تروريست هاي اجير سرويس مخفي وابسته به وي مردان دانشمند ايراني را سبعانه و در پيش همسر و فرزند خردسال به خاك و خون كشيدند و بر سر شهروندان بي گناه غزه بمب هاي اورانيومي و فسفري ريختند. از اين زاويه نگاه كه صرف نظر كنيم، حقيقتي در بيان نخست وزير رژيم كودك كش پديدار مي شود و آن اينكه «رهبري ايران نمي ترسد و جا نمي زند».
او درست فهميده كه در نظام امت -امامت ايران و در نگرش همه مسلمانان راستيني كه اين روزها مراكز نمايندگي آمريكا در سراسر جهان را آماج اعتراض خود قرار مي دهند و فرياد مي زنند «روحي لك الفداء يا رسول الله»، جان سپر بلاي باورهاي الهي است. اما از درك اين واقعيت عاجز است يا لااقل مصلحت نمي بيند اعلان كند كه باورهاي اسلامي باعث بقا و امنيت و ثبات و روئين تني ملت ايران و جبهه مقاومت اسلامي در منطقه شده است. نتانياهو از شمار همان دنياپرستان شبه يهودي است كه خون در دل حضرت موساي كليم كردند و گوساله پرست و زراندوز شدند. او از همان تبار تيره اي است كه خداوند در وصف جان دوستي آنان مي فرمايد« و لتجدنّهم احرص الناس علي حياه ... آنها هرگز آرزوي مرگ نمي كنند به خاطر آنچه كرده اند... آنان را از ميان مردم و مشركان، حريص ترين به زندگي مي يابي. هر يك از آنان دوست دارد هزار سال عمر كند اما اگر هم چنين شود، او را از عذاب بازنمي دارد» (آيات ۵۹ و ۶۹ سوره بقره). حقيقت اين است كه برخلاف رجزخواني هاي چندماه اخير، صهيونيست ها به غايت ترسيده اند. اما نه فقط از جنگ، كه طعم زهرآگين دو جنگ محدود قبلي در جنوب لبنان و جنوب فلسطين اشغالي را عميقا چشيده اند. ترس بزرگ تر آنها اين است كه آمريكا به عنوان آخرين تكيه گاه اشغالگري اسرائيل، از عواقب بيداري و مقاومت اسلامي در هراس افتاده و مجبور است به استناد گزارش ۳۸ صفحه اي ۶۱ نهاد اطلاعاتي خود، فاصله گذاري تازه اي با رژيم تل آويو انجام دهد.آمريكا در ميان باتلاق افتاده و صهيونيست ها مي دانند كه آمريكا مي داند در چنين وضع بغرنجي نبايد براي بيرون كشيدن اسرائيل، اين رژيم را روي كول خود سوار كند.
در مقابل، منطق عزت، حكمت و مصلحت جمهوري اسلامي در حال گل كردن است. از افغانستان تا عراق و از آنجا تا سوريه و لبنان و فلسطين، منطق حكيمانه ايران جواب داده چرا كه هماهنگ و موافق اراده ملت هاي مسلمان منطقه است. اكنون اين منطق در چهارگوشه خاورميانه اسلامي از كوه هاي هندوكش در شرق تا تنگه جبل الطارق در غرب، طرفداران پرو پا قرص پيدا كرده است. دفاع ما از دو خط سير مقاومت اسلامي و بيداري اسلامي، عين عقلانيت بوده اگر كه رنگ و بوي «مجاهدت» و «خطرپذيري» را نيز با خود دارد. و در كدام بازار گوهر امنيت و ثبات و اقتدار و عزت را بدون جد و جهد و سخت كوشي يا خطرپذيري و جرئت، به رايگان عرضه مي كنند؟! اگر ما ديروز به پيامبراعظم(ص) لبيك گفتيم تا امروز فرياد لبيك يا رسول الله - به خاطر جسارت جبهه صهيونيسم مسيحي- پشت آمريكا و اسرائيل را در سراسر دنيا به لرزه درآورده، استمداد از قانون لايتخلف نهفته در فرمان الهي بود كه «يا ايها الذين آمنوا استجيبوا للّه و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم...». دعوت رسول خدا به مجاهدت و استقامت، ذاتا حيات بخش و زنده كننده است. و امروز چون ملت هاي مسلمان لبيك به پيامبر اعظم(ص) مي گويند، زنده شده اند كه حق پايمال شده خويش را يكي يكي از قدرت هاي قداره بند مي ستانند. آنها آزادي و دموكراسي و احترام و استقلال را مطالبه مي كنند و كيست كه در مقابل اين سيلاب طوفاني جرئت سينه سپر كردن داشته باشد؟
منوشه امير تحليلگر ساليان راديو اسرائيل حق دارد رئيس جمهور و وزير خارجه آمريكا را آماج اعتراض خود كند كه «آيا شما نمي فهميد چرا در ليبي و مصر و يمن و كشورهاي ديگر اسلامي اين چنين موجي به راه افتاده؟ من نمي فهمم شما خانم كلينتون چگونه مي گوييد كه نمي فهمم چرا اين حادثه رخ داده است؟ مگر وزير خارجه ابرقدرت جهان نيستيد؟ پس چرا نمي فهميد؟... نام آن اتفاقات را بهار عربي گذاشتيد. چرا از تجربه خود در ايران درس نياموختيد؟ كارتر هم مثل شما بود و نمي دانست و نمي فهميد و نابخردي به خرج داد تا رژيم شاه سقوط كرد. عين همان در مصر رخ داد و از آن بدتر را بايد در ليبي و يمن و حتي سوريه انتظار داشت... دست اندركاران سياست خارجي آمريكا نمي فهمند كه انتخابات آزاد ممكن است به يك فاجعه كشانده شود كه شده. و ما امروز آن را در كشورهاي به اصطلاح بهار عربي به چشم مي بينيم و ديروز در غزه با روي كار آمدن گروه تعصب گراي حماس اتفاق افتاد».
ماجرا همان كابوس فرعون است و اراده قدرت الهي. «... و نر ي فرعون و هامان و جنود هما منهم ما كانوا يحذرون». تا خدا به ستمگران و مستكبران نشان دهد آنچه را كه از آن مي ترسيدند و خود را بر حذر مي داشتند. هنوز همه خشم نهفته در جان ملت ها آزاد نشده و اين ولوله در جان زورگويان انداخته است. هنوز معناي حقيقي «ونصرته بالرعب» پديدار نشده است. رعب جبهه حق، فرسنگ ها جلوتر از خود آنها اردوگاه جباران را درخواهد نورديد. اين وعده تخلف ناپذير اولياي معصوم الهي (عليهم السلام) است.
منبع: کیهان