کد مطلب: 66230
چهارشنبه ۲۴ شهريور ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۴۱
بحرانی به نام "دهه ۹۰"
کاهش 35 درصدی درآمد ملی سرانه در دهه 90
اگر از اکنون (سال 1400) درآمد ملی سرانه به طور متوسط هرساله 3.5 درصد افزایش یابد 10 سال بعد به شرایط سال 1390 باز خواهیم گشت.
به گزارش سرویس اقتصادی پایگاه 598، بررسیهای معاونت اقتصادی اتاق بازرگانی حاکی از آن است که در دهه نود درآمد ملی سرانه به طور متوسط سالانه 4 درصد کاهش یافته است و از 7.37 میلیون تومان اینک به 4.82 میلیون تومان رسیده است، بدون شک این افت درآمدی برای هر کشوری یک فاجعه محسوب میشود اما فاجعه بزرگتر این است که دولت یازدهم و دوازدهم این چاله درآمدی را با چاپ اسکناس پر کرده و شرایط اقتصادی را از آنچه تصور میشد پیچیدهتر نموده است.
کاهش 35 درصدی درآمد ملی سرانه طی 10 سال گذشته بدین معناست که اگر از اکنون (سال 1400) درآمد ملی سرانه به طور متوسط هرساله 3.5 درصد افزایش یابد 10 سال بعد به شرایط سال 1390 باز خواهیم گشت، حال بگذریم که تحقق این فرضیه تا چه میزان با توجه به اوضاع اقتصادی کشور امکانپذیر است.
عدهای تصور میکنند ایراد دولت یازدهم و دوازدهم عدم کنترل بازار بوده و این مسئله به گرانیهای چندسال اخیر دامن زده است، اما چنانچه دقیقتر به شرایط کشور نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که "گرانی" صرفا یکی از تبعات عملکرد دولت بوده است، ریشه مشکلات کشور را باید در کاهش درآمد ملی و جبران این کاهش با چاپ اسکناس جستجو کرد؛ درواقع در مدت مذکور درآمدها کاهش یافته و دسترسی مردم به امکانات رفاهی کمتر شده اما دولت با چاپ پول سعی کرده مردم را به نوعی راضی نگه دارد (به طور مثال هرساله 20-30 درصد بر مبلغ حقوقها بیافزاید) اما این مبالغ دارای پشتوانه درآمدی نبوده و ارزش ذاتی ندارد، آنچه اهمیت دارد میزان دسترسی مردم به امکانات است، به طور مثال باید دید مردم طی چندسال میتوانند خانهدار شوند؟ یا مردم برای خرید یک خودروی شخصی تا چندسال باید پسانداز کنند؟ و سوالاتی از این دست که نشاندهنده درآمد واقعی مردم است.
بیش از 4 دهه از انقلاب اسلامی میگذرد و هر دهه با موانعی جدی روبرو بودهایم، از فعالیتهای تروریستی گروههای مخالف انقلاب تا تلاشهای جدایی طلبانه در برخی استانها تا جنگ تحمیلی و ویرانیهای بعد از جنگ و ... کشور طی سالیان گذشته به لحاظ امنیتی توانست این معضلات را پشت سر بگذارد اما در زمینه اقتصادی نتوانست بنیههای کشور را مستحکم سازد.
بعد از دوران سازندگی انتظار میرفت نظام اداره کشور بر حل مسائل اقتصادی متمرکز شود اما دولت وقت راهش را به سمت اصلاحات سیاسی کج کرد و رویکرد مدیریتی کشور حول مسائلی شکل گرفت که اصلا در اولویت کشور نبود؛ کشوری که با ساختار حاکمیتی جدید بر روی کار آمده و یک جنگ 8 ساله را پشت سرگذاشته اینک میبایست به ساماندهی و تحکیم بنیههای اقتصادی خود بیاندیشد نه اینکه با مسائلی همچون کنسرت و آوازخوانی در اندیشه سرگرم کردن مردم کوچه و بازار باشد.
در دهه هشتاد حرکتهایی در جهت بهبود اوضاع اقتصادی کشور صورت گرفت و موفقیتهایی نیز حاصل شد اما عمر چندانی نداشت، دهه نود آنچنان کشور را زمینگیر کرد که شیرینی تحولات دهه هشتاد را نیز به کام مردم تلخ کرد؛ پروژههای عمرانی متوقف شد، درآمدهای کشور که چندسالی بود افزایش یافته بود دوباره به حالت اول بازگشت، ضریب جینی دوباره روند صعودی به خود گرفت، میزان صادرات به طور چشمگیری کاهش یافت و درآمدهای ارزی کشور با افت شدید همراه شد. در نتیجهی این تحولات دولت وقت شروع به چاپ بیریه اسکناس کرد و اقتصاد نیمهجان کشور را به خاک سیاه نشاند تا جایی که پول ملی ایران به بیارزشترین ارزهای دنیا تبدیل شد.