ویروس منحوس کرونا بیش از یک سال است که سایه شوم خود را بر سر جهانیان گسترانده است و تقریباً هیچ نقطهای در دنیا نیست که تیر ترکش این بیماری به آن اصابت نکرده باشد. از زمان حاکمیت کرونا بر جهان بیش از یک میلیون نفر قربانی آن شده و تعداد مبتلایان به مرز ۵۹ میلیون نفر نزدیک شده است.
شاید یکی از دردناکترین مرگها در برهه فعلی، مرگ به واسطه کرونا باشد. این بیماری شرایط متفاوتی در زندگی همه ما ایجاد کرده است که یکی از آنها فوت غریبانه و دفن غریبانهتر مبتلایان است. به دلیل قدرت انتقال بالای ویروس، نماز میت، غسل، تدفین، تشییع و مراسم ختم و غیره همگی تحت شرایط خاصی انجام میشود. شرایطی که زخمی عمیق و ابدی بر دل بازماندگان بر جا میگذارد. فرزندی که تا دیروز عزیز دل پدر و مادر بود، امروز بدون خداحافظی غریبانه در دل خاک جای میگیرد و پدر و مادری که تا دیروز آغوششان پناهگاه امن فرزندان بود، در نهایت غربت به خاک سپرده میشود.
با شیوع کرونا نه صورتهای اموات برای نگاه آخر کنار زده میشود و نه زن و بچه میتوانند برای دیدار آخر بر بالین عزیزان خود بروند، این ویروس به قدری وحشتناک است که کسی حتی جرات نزدیک شدن به قبر جگر گوشه خود را ندارد و تنها از راه دور است که صدای ضجه و شیون دختران و مادران و پسران و پدران به گوش میرسد. این صحنهها به قدری زجرآور است که دل هر انسانی را به درد می آورد اما هستند کسانی که هنوز کرونا را باور نداشته و بر طبل شایعه بودن آن میکوبند.
روزهایی که برایمان خاطره شد
به راستی در روزهایی که آزادانه و بدون ماسک نفس میکشیدیم حتی تصور هم نمیکردیم روزگاری دلمشغولیهای کوچک مانند رفتن به پارک، بازار، دورهمیهای خانوادگی، رفتن به سینما و موزه و حتی حضور پنجشنبههایمان بر مزار اموات نیز برایمان خاطره و یا آرزو شود. تا همین یک سال پیش بود که در مراسم عزاداری، همه فامیل دور هم جمع میشدند و صفر تا صد کارها از تدفین گرفته تا دادن خیرات برای متوفی را بین خود تقسیم میکردند. بودنهایی که به نوبه خودش تسلیبخش بازماندگان و مرهمی بر دل آنها بود اما در این روزها نه تنها حضور در کنار عزیزان، حتی چاپ یک اعلامیه ساده هم ممنوع شده است.
این روزها برای کسانی که به واسطه کرونا نزدیکترین کس خود را از دست دادهاند بدتر از هر زمانی سپری میشود، زیرا کسی نیست که عزیزش را برای رفتن به خانه آخرت بدرقه کند و آرزوی غم آخر داشته باشد یا شانههایش را بگیرد و آرامش کند.
زن و مرد، پیر و جوان قربانی کرونا
معنای واقعی این غربت را شاید بهتر است از بازماندگان متوفی به ویژه خانواده آنها درک کنند. برای هم صحبت شدن با بازماندگان افراد کرونایی، راهی آرامستان جدید زنجان که حالا یکی از عزیزانم به علت مرگ با کرونا در آن خفته است میشوم. آرامستانی که حزن و اندوه از در و دیوار آن میبارد و تا چشم کار میکند قبرهایی عمیق با دیوارهای سیمانی و درونی سفید رخنمایی میکند و صدای ضجه و شیون زنان و دخترکان از اینجا به گوش میرسد که با زوزه باد در هم آمیخته است.
در کنار قبور قدم میزنم اینجا غوغایی عجیب به پا است. کرونا به هیچ سنی رحم نکرده، از زن و مرد تا پیر و جوان را اسیر خاک کرده. ویروسی که همچنان میتازد و انگار قصد تمام شدن ندارد و هر روز به علت بیمبالاتی ما انسانها دامش پهنتر از دیروز میشود.
ایران دختر جوانی زنجانی است که در اربعین حسینی پدر ۵۴ سالهاش را به علت کرونا از دست داده است. از او درباره حال این روزهایش میپرسم، میگوید: در حال حاضر بدترین روزهای زندگیم را سپری میکنم، هر چند مرگ حق است اما مرگ این چنین بسیار زجرآور است. به ویژه برای بازماندگانی که حتی نمیتوانند از نزدیک پیکر بیجان عزیزانشان شوند.
وی با بیان اینکه غریبانه مردن حق پدرم و همه کسانی که اینجا آرامیدهاند نبود، ادامه میدهد: پدرم همیشه برایش مهم بود که یک مراسم آبرومند داشته باشد اما چون با کرونا فوت کرده بود تعداد اندکی برای خداحافظی آمدند، زیرا برخی از مردم حتی از جنازه لای کفن نیز از ترس مریض شدن، میترسند.
از او در مورد نحوه ابتلای پدرش میپرسم، میگوید: پدرم بسیار مقید به رعایت پروتکلهای بهداشتی بود و ماسک و مواد ضدعفونی کننده به جزو لاینفک زندگیاش تبدیل شده بود تا اینکه چند وقت پیش عمهام بیمار شد که از سوی پزشک عمومی بیماری وی سرماخوردگی تشخیص داده شد که همین امر سبب شد پدرم با اطمینان به این تشخیص به عیادت او برود که چند روز پس از این عیادت کمکم علائم کرونا در پدرم نمایان و تست کرونایش مثبت اعلام شد.
وی با بیان اینکه متاسفانه ریه پدرم تا ۷۵ درصد درگیر شده بود، ادامه میدهد: پدرم که از بیماری فشارخون نیز رنج میبرد در نهایت سه روز پس از بستری، تسلیم مرگ شد.
بزم کرونا در مراسم تجمعی
پریسا نیز از دیگر هزار بانوی این سرزمین است که این روزها به سوگ از دست دادن پدر خود نشسته. وی علت ابتلای پدرش را شرکت در مراسم ترحیم عنوان کرده و میگوید: تقریبا چند هفته پیش بود که عمویم به علت کرونا فوت کرد که پدرم نیز در همه مراسم حتی مراسم خانگی که نباید برگزار میشد و علیرغم میل باطنی اطرافیان برگزار شد، حضور داشت.
وی ادامه میدهد: خیلی اصرار میکردیم که هیچ مراسم و رفت و آمدی به خانه عمویم نباشد اما با مقاومت مواجه شدیم.
از او درباره حال این روزهایش که معلوم است تعریفی ندارد میپرسم، یادآور میشود: طی ۳۵ سال عمری که از خدا گرفتهام شاهد مرگ آشنایان و فامیل بودم اما مرگ به واسطه کرونا بسیار دردناک و غریبانه است که همین امر تحمل این مصیبت را برایمان سختتر کرده است.
این بانوی زنجانی با بیان اینکه پدرم غریبانه روی تخت بیمارستان جان داد و غریبانه نیز به خاک سپرده شد، میافزاید: چشم چراغ خانه ما حتی بدون اینکه آخرین بار او را ببینیم و در آغوشش بکشیم غریبانه در دل سرد خاک آرامید که این داغ تا ابد بر دلمان سنگینی خواهد کرد.
خوشباوری که جان گرفت
کمی آن طرفتر میروم، چشمم به شانههای لرزان مردی لاغر اندام با موهای کاملا سفید میافتد. عکس جوان خوش سیما بر سنگ مزار مرا به سمت پیرمرد میکشاند. پای صحبتهای حاج قاسم که از شهروندان زنجانی و کسبههاست مینشینم، کرونا داغ جوان ۳۱ ساله را بر دلش گذاشته است.
حاج قاسم که مرگ فرزندش کمرش را خم کرده و این روزها گویا به اندازه تمام زندگیش پیر شده است، میگوید: خانم خبرنگار نام علی که میآید بند دلم پاره میشود. دوریاش طاقتم را طاق کرده و توان زندگی را از من گرفته است.
وی با صدای لرزان میگوید: پسرم راننده تاکسی بود و از همان روزهای اول کرونا را شایعه دانسته و آن را باور نداشت که در نهایت این خوش باوری و خیال خام به قیمت جانش تمام شد.
وی میافزاید: بارها به پسرم میگفتم که کار او جزو کارهای پربرخورد است و استفاده از ماسک را نباید فراموش کند اما متاسفانه در این زمینه بسیار کوتاهی میکرد.
حاج قاسم که این روزها داغ دلش به اندازه یک دنیا حرف دارد، ادامه میدهد: هنگام دفن علی با دیدن عمق ۳ متری زمین هزار بار مردم و زنده شدم و هنوز هم کابوس آن شب و روز با من است.
کمی آن سوتر قبری آماده است؛ متوفی را میآورند اما اطرافیان باید از قبر فاصله داشته باشند. دختر و پسری شیون میکنند و میخواهند جنازه مادرشان را در آغوش بکشند اما اجازه ندارند و این، حال و روز این روزهای همه آرامستانهای کشورمان است که هر روز در سایه بیتوجهی ما پرتر میشود.
کرونا هست باور کنیم.