خط نیوز ؛ اینکه حقایق دورهی خاصی از تاریخ را تحریف کنند چیز جدیدی نیست، اما توهین به شعور آدم وقتی است که برخیها بخواهند واقعیات دورهای که خودمان دیدهایم را تحریف کنند!
به نوشتهی علی القحطانی (پژوهشگر عربستانی) در ماهنامهی السفیر العربی، وقاحت این موضوع را میشد بلافاصله پس از فوت پادشاه سعودی دید که نویسندگان و گویندگان نزدیک به دربار با یورش سیلآسا به صفحات نشریات و رسانههای تصویری و ... آنها را پر کردند از تعریف و تمجید نسبت به پادشاه تازه در گذشته. البته آنها حق دارند هر کس را میخواهند دوست داشته باشند و از او تعریف و تمجید کنند ولی حق ندارند یک ملت را یکجا اینطور توصیف کنند که اینها مردمی وحشی و خونخوار میبودند اگر رهبری روشنفکر و روشنگر چون ملک عبدالله بالای سرشان نمیبود!
پس از مرگ پادشاه سعودی، رسانههای عربستان و عربی و جهانی شروع کردند به روایت «موفقیت»ها و پیروزیهای حاصل شده در دورهی پادشاه درگذشته. اما بر خلاف معمول، این موفقیتهای ذکر شده تنها به ذکر ساختن و توسعهی مادی و این قبیل چیزهای ملموس محدود نشد، بلکه از اینها گذشته و به سطح «روحی و روانی» و «درک و وجدان و انسانیت انسان» رسید [که ملک عبدالله چه پیروزیهایی در آنها برای جامعهاش به بار آورده است]. اما میخواهم در این نوشتهی کوتاه، تنها چند مورد جزئی از چیزهایی را ذکر کنم که در ذهن همهی ما ثبت شده و برخی چیزهایی که مردم پس از فوت پادشاه نقل کردند ولی نویسندگان و گویندگان درباری خودشان را به ندیدن آنها زدهاند.
در دورهی ملک عبدالله بود که انقلابهای عربی در سال ۲۰۱۱ آغاز شد و هنوز امواجش درحال جزر و مد در مناطق مختلف است اما معترضین داخلی با دو برابر کردن حقوق کارمندان و افزایش بورسهای تحصیلی و برپایی هیئت مبارزه با مفاسد (که البته به هیچ موفقیت قابل ذکری دست پیدا نکرد) ساکت شدند. پادشاهی عربستان، رئیس جمهور فراری تونس [زین العابدین بن علی] را که هیچ کشوری در دنیا حاضر به پذیرش وی نشد به کشور راه داد و او تا همین امروز هم در جده روی سینهی ما نشسته است.
بن علی در کنار ملک عبدالله
اما در بحرین، نیروهای مسلح ما برای سرکوبی انقلابیون در خیابانهای منامه وارد آن کشور شدند.
مزدوران سعودی در حال عزیمت به بحرین
عربستان سعودی همچنین به همراه دیگر کشورهای خلیج فارس در پیدا کردن راه برونرفتی برای رئیس جمهور مخلوع یمن [علی عبدالله صالح] بدون اینکه بابت سه دهه تسلطش بر زندگی و کشور یمنیها محاکمه شود، نقش داشت.
عبدالله صالح در کنار ملک عبدالله
در مصر، میلیاردها دلار از ثروت ما صرف حمایت از کودتاگری شد [عبدالفتاح السیسی] که ضد انقلاب مردمی ژانویه اقدام کرد و بسیاری از جوانانی که ضد مبارک انقلاب کرده بودند را به زندان انداخت. ولی این میلیاردها دلار پول از آوارگان سوری که از شدت سرما در سومین زمستان پیاپی آوارگیشان میمیرند؛ دریغ شد.
پادشاهِ درگذشته، در بیروت طرح سازشی ارائه کرد که در آن، اسرائیل به رسمیت شناخته میشد و در مقابل عقبنشینی از اراضیای که در سال ۱۹۶۷ اشغال کرده بود، با او صلح میشد و روابط دیپلماتیک عادی بین کشورهای عربی و او برقرار میگشت [و هیچ حرفی از اراضی اشغالی ۱۹۴۸ در میان نبود]. این طرح با ندیده گرفتن مطلق نظر مردم بود که اساسا حق وجود برای رژیم صهیونیستی [که بر اساس جمع کردن یهودیها از ۱۹۲ کشور دنیا و جا دادن آنها در یک کشور اشغالی و آواره کردن مردم آن کشور به کشورهای همسایه بنا شده است] قائل نیستند.
در دورهی ملک عبدالله بود که برای اولین بار یک مسئول عربستانی (رئیس سابق دستگاه اطلاعاتی، ترکی بن فیصل) به صورت علنی با همتای صهیونیستش دیدار کرد. آخرین نمونهی این موارد هم سفر وزیر سعودی به قدس و دعوت از مسلمانان به زیارت دهها هزار نفره مسجد الاقصی [یعنی به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی از طریق گرفتن ویزا] بود. و البته هیچ یک از این حرکات با بازخواست و محاکمه مواجه نمیشد.
دیدار "تزیبی لیونی" وزیر وقت دادگستری رژیم صهیونیستی و "ترکی فیصل" رئیس سابق دستگاه اطلاعاتی عربستان
البته مسئله ی دیگری هم بود که برای آن محاکمهای برگزار نمیشد و آن به زندان انداختن ۳۰ هزار عربستانی بود (زندانی اندیشمندان، حقوقدانها و فعالان سیاسی). فقط برخی از اینها بودند که بخت یارشان بود و تنها به «تشویش آرامش عمومی» متهم شدند و البته بازی کردن با آرامش عمومی ده سال و بیشتر زندان در پی دارد!
در حملهی سال ۲۰۰۶ اسرائیل به لبنان نیز سعودیها حرکت مقاومت را [که برای آزادسازی اسرای مظلوم خود از بند صهیونیستها، اقدام به اسیر گرفتن دو نظامی صهیونیست در زمینهای لبنان که تحت اشغال صهیونیستها بود] «ماجراجویی» توصیف کردند و مفتی وقت عربستان اعلام کرد حتی دعا برای رزمندگان مقاومت حرام است.
در همین حملهی اخیر صهیونیستها به غزه نیز بخشی از نیروهای رسانهای سعودی (که اکثرشان در رسانههای رسمی فعالیت میکردند) علنا طرف اسرائیل را گرفته و به مقاومت حمله کردند بلکه کار به جایی رسید که برخی از آنها از اسرائیل خواستند فلسطینیها را بکشد!
پادشاه درگذشته، زن عربستانی را وارد مجلس مشورتی کرد (و این گام بزرگی است که نمیتوان آن را نادیده گرفت) ولی زن عربستانی کماکان از مابقی حقوقش محروم است به همین جهت باید این حرکت را یک اصلاح دکوری شمرد.
ملک عبدالله یک دانشگاه عظیم و با توصیفات روز در زمینهی علوم و تکنولوژی تأسیس کرد ولی اوضاع آموزش در مابقی دانشگاهها (و مدارس) کشور که «مردم عادی» در آن درس میخوانند (یعنی اکثریت قاطع عربستانیها) هنوز نامناسب است.
فساد، در دورهی ملک عبدالله شروع نشد، ولی در این دوره ظهور بی سابقهای پیدا کرد که حتی جان مردم را نیز مستقیما هدف قرار میداد. فاجعهی موسوم به «سیلهای جدة» بهترین نمونهی این موارد است که باران سه سال پی در پی باعث فرو ریختن خانههای مردم و کشته شدن آنها شد و به این ترتیب فساد متراکم شدهی سالیان دراز و بی حساب و کتاب کار کردن در زمینهی طراحی و ضعف زیرساختها خود را نشان داد. پیگرد متهمین قضیه به آنجا منجر شد که تنها پنج نفر به زندان محکوم شدند که مجموع دورهی زندانشان روی هم هفده سال هم نمیشد! اما شهردار جدة و قهرمان این افتضاح، ارتقا پیدا کرده و وزیر شد!
در آغاز سال ۲۰۰۶ بود که بازار سهام عربستان (پس از رشد توهمی در سه سال گذشته) سقوط کرد. سعودیها بیش از نیم تریلیون دلار در این سقوط شاخص متضرر شدند. بعدها مشخص شد بیکفایتی در اداره ی وزارتخانهها و سازمانهای دولتی مرتبط، باعث شد جمع قلیلی از سرمایهداران با روشهای ویژهای با بورس بازی کنند. این بازی باعث شد ثروت تعداد کمی از تجار افزایش پیدا کند ولی طبقهی متوسط ضرر کند، طبقهای که تا امروز نیز هزینهی آن سقوط را میپردازد. هفت سال از آن سقوط شاخص گذشت و احدی بازخواست نشد.
شکی نیست که صحبتهای ملک عبدالله هنگام نشستن بر تخت با استقبال عظیمی مواجه شد، خصوصا وعدههایش در مورد اصلاح نظام سیاسی و تغییر در بنیانهای اقتصاد ملی. ولی او فوت کرد بدون اینکه چیزی تغییر کرده باشد. بلکه باید گفت ما مردم عربستان مثل ارث از دست او به دست دیگری رسیدیم. بالاترین میزان مشارکت ما در این قضیه آن بود که یک صبح جمعهای گفتند: پادشاه مرد، زنده باد پادشاه.