* آیا رسانههای ایرانی حقوق افراد را آنگونه كه باید، رعایت میكنند؟دو عنوان مهم از احكام فقهی مربوط به حقوق مردم در رسانه، یكی عبارت از عنوان «حقالله» است و دیگری «حقالناس». بحث فقه رسانه به هر نحوی در تمام احكام فقهی كه موضوعش ارتباط انسانها است مطرح میباشد؛ این موضوعات فقهی را عمدتاً در كتب «مفاسد محرمة» مطرح میكنند. مثلاً بحث كذب، غیبت، بهتان -كه در كتب اخلاقی از آن به عنوان تهمت یاد میكنند-، بحث تجسس، اشاعهی فحشا، اعانت در اسم و افشاء سِرّ در این كتابها مورد بررسی قرار گرفته است. همهی این عناوین فقهی در مورد ارتباط میان انسانها مطرح است؛ ارتباطی كه از جنس پیامدادن و پیامگرفتن است. یعنی باید ببینیم در هر پیامدادن یا پیامگرفتنی یكی از این عناوین فقهی وجود دارد یا نه؟ مثلاً این كه من پیامی را میگیرم، آیا مصداق تجسس میشود یا نه؟ آیا مصداق شنیدن غیبت است یا نه؟
از طرفی گاهی واجب است كه رسانه پیامی را ابلاغ كند. حال اگر ابلاغ نكند، آیا مرتكب فعل حرامی شده است یا نه؟ مثلاً جایی كه نهی از منكر یا ارشاد جاهل واجب است، در اینجا اگر ورود نكند، آیا كار حرامی انجام داده یا نه؟ بررسی چنین مسائلی در حوزهی احكام فقهی رسانه است.
* كشف جرم و اتهام و افشای آن در رسانه چه صورتی دارد؟از عنوان تجسّس شروع میكنم. مثلاً فعالیت خبرنگاری برای كشف نقاط ضعف، صددرصد عنوان تجسس بر آن صادق است. شما ممكن است بفرمایید چون اینجا حكم حرمت تجسس با مصالح دیگری تزاحم پیدا میكند، پس اشكالی ندارد. در حقیقت این فعالیت به خاطر تزاحم حكم حرمت ندارد. حالا اینجا باید دید كه آیا مصلحت افشاء بیشتر است یا مفسدهی تجسس؟ اینجا باید اهم و مهم كرد.
تجسس تنها مربوط به جستوجو در احوال یك فرد نیست؛ تمام فعالیتهایی كه تحت عنوان مردمشناسی صورت میگیرد و اینكه جستوجو كنیم و ببینیم كه این قوم یا این دسته از انسانها چه رسوم جاهلی و چه عیبهایی دارند. تمام این جستوجوها مصداق عنوان تجسس است. اگر بناست مصلحت آگاهییافتن را در نظر بگیریم، باید توجه كنیم كه عنوانش تزاحم است و باید میان مصلحت و مصالح سنجش كنیم.
تا اینجا آنچنان بحث فقهی پیچیدهای پیش نیامده است. یك بحث واضح و روشن است. در واقع پیچیدگی بحث فقهی اینجا شروع میشود. اصل عنوان تجسس -كه در فقه ما حكم حرمت برایش صادر شده است- جستوجو در احوال پنهانی انسانها است كه نقص ایشان به شمار میرود. مثلاً فرض كنید شخصی خصوصیات اخلاقی بدی دارد و من پنهانی یا آشكارا جستوجو كنم تا نقصها و عیبهای پنهان او را كشف كنم. این مصداق عنوان تجسس است و هیچكس در آن حرفی ندارد. حالا اگر من خواستم خوبیهای پنهان شخصی را جستوجو كنم، مثلاً شخص عارفی كه هیچگاه خوبیهایش را آشكار نمیكند، من جستوجو میكنم تا خصوصیات پنهان زندگی این شخص را كشف كنم، حالا در جستوجوی
در ذیل مبحث فقهی «استثنائات غیبت» میگویند اگر كسی مورد ظلم واقع شد و نتوانست حق خودش را استیفا كند، میتواند ظلمِ ظالم را افشا كند. حالا اگر وزن تظلمخواهی او بیش از خود ظلم صورتگرفته باشد، خود این تظلم میشود ظلم مضاعف و دیگر معلوم نیست كه حكم فقهی قبلی پابرجا باشد.
من ممكن است عیبهایی هم آشكار شود. آیا این عنوان تجسس دارد یا نه؟ میگویند نه، چون شما كه این احتمال را نمیدادید. پس عنوان تجسس ندارد. شما میخواستید خوبیها را كشف كنید و حالا اتفاقاً بدیهایی هم كشف شده است.
* آیا بحث تهیهی خبر هم از مصادیق تجسس است؟من برای تهیهی خبر از عنوان «مصاحبهی عمیق» استفاده میكنم. مثلاً من اجازه میگیرم كه با شما مصاحبهای كنم با تكنیكهای حرفهای و كارشدهی مصاحبه. با این تكنیكها كه در واقع پشتوانهی بسیاری از پژوهشهای علمی است، من میتوانم به ابعاد درونی شخصیت شما نفوذ كنم، در حالی كه شما اصلاً به تكنیكهای مصاحبه توجه ندارید. شما به سؤالات مشخصی جواب میدهید، ولی من با این روش به اعماق وجود شما نفوذ میكنم. آیا من چنین اجازهای دارم یا ندارم؟ معمولاً میگویند برای چنین مصاحبهای باید اجازه گرفت، اما آیا با اجازه گرفتن، واقعاً مجاز است كه در اعماق وجود كسی نفوذ كنیم؟ خیر. چنین اجازهای داده نشده است. ثانیاً هیچكس نمیتواند اجازه بدهد كه تمام احوال او را بررسی كنند و از تمام نواقص او اطلاع یابند. هیچ انسانی اجازه ندارد كه آبروی خود را به حراج بگذارد. پس اینجا هم دوباره عنوان تجسس مطرح است.
یك مثال دیگر از عناوین فقهیِ تهیهی خبر در این مقطع، فعالیتهای رسانهها در عرصهی انتخابات است. مثلاً من باید اخبار ستاد آقای فلانی را پوشش بدهم. آیا من اجازه دارم برای تهیهی این خبر در نهان این ستاد نفوذ كنم؟ فرض كنید در آن ستاد یك آبدارخانه دارند. آیا من واقعاً اجازه دارم برای تهیهی خبر مثل جاسوسها به آنجا بروم یا نه؟ یك وقتی شما میفرمایید احتمال خطر امنیتی یا فرهنگی هست. در این صورت باید مسائل را سنجید، ولی صرف اینكه من خبرنگار باشم، آیا چنین اجازهای دارم كه در همهجا نفوذ كنم؟ ما چنین عنوان فقهی نداریم كه این حیطهی وسیع را در اختیار خبرنگار بگذارد. یكی از عناوینی كه دست خبرنگار را میبندد، همین عنوان تجسس است. خبرنگار برای تهیهی خبر اجازه ندارد وارد همهی حریمها شود. من این را بسیار دیدهام. مثلاً حتی در برخی سایتهای خبری مربوط به افراد مؤمن و متدین خودمان، فرض كنید به آنها اجازه ندادهاند در حیطهای وارد شوند و آنها با لطائفالحیلی وارد شدهاند. بعداً هم اعتراض میكنند كه چرا بعد از اینكه ما خلاف قانون وارد شدیم، با ما برخورد كردند!
* در پخش خبر چطور؟ حیطهی پوشش و پخش اخبار چقدر است؟اولین عنوان در این حیطه، بیان نقص افراد است كه عنوان «غیبت» بر آن صدق میكند. این عنوان بیشتر در اموری است كه موجب كراهت و ناراحتی شخص است. از این نمیشود دفاع فقهی كرد. این را حضرت امام در «مكاسب محرّمه» آورده و مفصل بحث كردهاند. مرحوم آقای خویی و دیگر فقها نیز بحث كردهاند. كشف آنچه خداوند پوشانده است، آشكاركردن نقصهایی كه خداوند پوشانده است، یعنی من در بیان خود یا در خبری كه مخابره میكنم یا در گزارش مستندی كه میسازم و پخش میكنم یا حتی در فیلم سینمایی یا ادبیات داستانی خود، نقصهای شخص یا گروهی را آشكار میكنم. نقصهایی كه تا حالا پوشیده و مخفی بوده است. این نیز منحصر در اشخاص نیست و شامل گروهها هم میشود. مثلاً من اگر به شهری رفتم و خصوصیت اخلاقی زشتی در آن شهر دیدم! بیایم بازگو كنم، این هم عنوان غیبت دارد. تا اینجا بحث تازهی فقهی ندارد و برای ما روشن و آشكار است. شما ببینید همین بحث بسیار روشن و آشكار چقدر در رسانهها مصداق دارد.
تمام دوربین مخفیها مصداق این عنوان غیبت است! اینكه من دوربین مخفی بگذارم و رفتاری را كه اشخاص بروز میدهند و عدهی كمی شاهد آن بودهاند، این را مخابره كنم. خود دوربین مخفی مصداق تجسس برای تهیهی خبر است، ولی ارائهاش مصداق غیبت است. ارائهی این خبر و تصویر خبری مصداق غیبت است. مستندهای بسیاری را در تلویزیونها میبینیم -مثلاً در مستندهای اجتماعی- كه شخصی یك خلاف اخلاقی انجام داده؛ مثلاً مزاحمتی برای نوامیس دیگران ایجاد كرده، عیناً با دوربین روشن رفتهاند سراغ شخص كه آقا چرا شما این كار را انجام دادید؟ اول آن شخص از
در بحثهای سیاسی، بیان نقصها در انتخاب اصلح از موارد تزاحم است كه چهبسا بیانش واجب باشد. البته باز به این نكته باید توجه كنیم كه تحت عنوانِ غیبت است و حكم، حرمت غیبت هست! ولی به خاطر تزاحم و مصلحت، اهم از غیبت میشود. لذا در هر مورد باید سنجید كه آیا مصلحت مهمتر است یا نه؟
خودش دفاع كرده، ولی بعد بهشدت اظهار ندامت و پشیمانی كرده است. چون رفتاری نبوده كه قابل دفاع باشد! خوب چهره را شطرنجی میكنند، ولی خانواده یا دوستان و همسایگان و نزدیكان این شخص از صدایش، از تیپش و از خصوصیاتش او را میشناسند و پر واضح است كه این مصداق غیبت است.
این موضوع عیناً از قدیم در كتب فقهی مورد اشاره بوده كه ممكن است غیبت حتی با اشاره باشد. شخصی آمد پیش پیامبر -خانمی بود ظاهراً- قد خیلی كوتاهی داشت. بعد كه رفت، یكی از همسران پیامبر با دست اشاره كرد كه چقدر كوتاهقد بود! پیامبر فرمودند: تو غیبت او را كردی. با این روایت ثابت میشود كه غیبت تنها منحصر در بیان لفظی نیست و مثلاً اگر من یك عكسی را آرشیو كردهام كه یك وقتی آن را در رسانهای پخش كنم، این هم مصداق غیبت است.
* رسانهها بالأخره یك اهداف و رسالاتی را برای خودشان تعریف میكنند. با این تعریف، آگاهیدادن و مسئولیت در قبال افكار عمومی چگونه میشود؟در ذیل مبحث فقهی «استثنائات غیبت» میگویند اگر كسی مورد ظلم واقع شد و نتوانست حق خودش را استیفا كند، میتواند ظلمِ ظالم را افشا كند. حالا اگر وزن تظلمخواهی او بیش از خود ظلم صورتگرفته باشد، خود این تظلم میشود ظلم مضاعف و دیگر معلوم نیست كه حكم فقهی قبلی پابرجا باشد.
لذا این حكم قطعی شامل همهی ظلمها نمیشود. بعضاً كسی به خاطر شهرتی كه دارد خودش شخصاً یك رسانه است. حالا اگر این شخص بگوید من هیچ تریبونی ندارم! امكانات خاصی ندارم! مورد قبول نیست. نه، خودِ شما رسانه هستید. خود شما اگر تظلم كنید، وزن تظلمت بیش از ظلمی است كه به شما شده است. در مورد تخصیص در رسانه حتماً باید این موارد را مد نظر داشته باشیم.
نكتهی بعدی بحث تزاحم است. در بحث تزاحم عنوانهایی مثل «نسخ مستشیر» مطرح میشود. مستشر یعنی شخصی كه به دنبال مشورت است در مورد انتخابات یا كلّاً در فعالیتهای سیاسی. معمولاً روایاتی با موضوع «حفظ مصالح مردم» بیش از روایت در مورد غیبت است. اگر ما بدانیم آقای فلانی چه نقصهایی دارد، در انتخابمان دیگر شك نمیكنیم. از قدیم میگفتند برای تشخیص راویِ سره از ناسره غیبت مجاز است، آن هم همین عنوان است. ما در مباحث علم رجال میگوییم بررسی روات حدیث توسط رجالیین! مانند بررسی صلاحیت كاندیداهای ما در انتخابات است. یعنی امكان نداشته یك شخصی راوی حدیثی باشد كه نقطهی سیاهی در زندگیاش باشد و این نقطه توسط رجالیین آشكار نشود. لذا بسیاری از فقها مفهومی دارند كه اگر در مورد یك راوی خبر بدی به ما نرسید، حتماً آن راوی سره است، چون اگر آدم بدی بود، حتماً بر ما آشكار میشد.
این هم حالا عرض میكنم در بحثهای سیاسی و در بحث پوشش خبری مطرح است كه بیان نقصها در این راستا -یعنی در راستای حفظ مصالح مسلمین- و در انتخاب اصلح از همین موارد تزاحم است كه چهبسا بیانش واجب باشد. البته باز به این نكته باید توجه كنیم كه تحت عنوانِ غیبت است و حكم، حرمت غیبت هست! ولی به خاطر تزاحم و مصلحت، اهم از غیبت میشود. لذا در هر مورد باید سنجید كه آیا مصلحت مهمتر است یا نه؟
* در مرحلهی تنظیم خبر چطور؟ آیا شیوهی تنظیم خبر هم مهم است؟چینش متن یك خبر میتواند ظهور دیگری به خبر بدهد. مثلاً فرض كنید كه من یك جملهی خبری را ذكر میكنم و این جملهی خبری چون بعد از جملهی قبلی ذكر شده، یك ظهور جمعی به مخاطب القا میكند. تكتك این جملات، جملاتِ صحیحی هستند، ولی چینش آنها در كنار هم یك ظهور دیگری دارد و مجموعهای باطل را ارائه میدهد و به آن سیاهنمایی هم میگویند. سیاهنمایی شكلهای مختلفی هم دارد. چینش جملهها، تركیب جمله و عكس، تركیب نریشن و فیلم اینها همه تحت عنوان چینش است.
نكتهی دیگری هم كه باز تحت عنوان چینش وجود دارد این است كه مثلاً سؤالی را از شخصی میپرسند، ایشان هم جملهای میگوید كه عین واقعیت است، ولی هم خودش میداند هم دیگران كه ایشان در این موقعیت كه این جمله را میگوید، ظهور دیگری دارد و مخاطبین ظهور دیگری را برداشت میكنند. خود متكلم این را میداند. این هم باز میشود چینش. پخش خبری در زمانی خاص كه خود خبرگزاری میداند كه پخش این خبر در این موقعیت یك ظهور دیگری دارد، این هم باز قاعدهی چینش بر آن صادق است.