کد مطلب: 22418
شنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۱۰:۵۹
جریان سیال و نیروی تمام ناشدنی دانشجو
دکتر علی جاوید
سابقه و قدمت جنبش دانشجویی در ایران اسلامی، به اولین دهههای حضور دانشگاه در این کشور باز میگردد. جوانان مسلمان ایرانی که دانشگاه را منشأ تحولات میدانستند، از این سنگر علم جهل سیاسی و جهل مذهبی را نشانه رفتند و به دلیل روحیة آزادی خواهانه و حق طلبانه خود، به مبارزه با زر و زور و تزویر شتافتند. این پیکار که در آغاز حکومت پهلوی دوم با افت و خیزهایی همراه بود، سرانجام در شانزدهم آذر سال ۱۳۳۲ به اوج خود رسید؛ آنگاه که جوان برومند ایرانی که زخم یک کودتای ننگین آمریکایی را بر تن رنجور کشورش شاهد بود، مستعمره بودن را برنتافت و استقلال از شرق و غرب را فریاد زد. اگرچه در آن روزگار خفقان زده، آن فریاد با شهادت سه دانشجوی آزاده به خون نشست و آن شاه اجنبی پرست به استکبار خود ادامه داد، اما بیخبر بود که ققنوس دوباره سر از خاکستر برخواهد آورد و خون شهیدان پایمال نخواهد شد؛ و چنین زمانة خرداد آمد در سال ۱۳۴۲. در آن سال، مردی از سلاله ابراهیم(ع) بر نمرود بانگ زد و خوابش را پریشان نمود؛ که ای خواب زده، ایران به اسلام و ایرانی به تشیع سرخ علوی و حسینی زنده و پاینده است. اینچنین، جوانان و دانشجویانی که آرزوهای خود را در کلام و عمل حضرت امام خمینی(ره) میدیدند به خیل سربازان او پیوستند و نهضتش را تا بهمن ۱۳۵۷ با جان و دل همراهی نمودند؛ و در این راه از زندان رفتن، شکنجه شدن و حتی شهادت چه باک؛ که «ملتی که شهادت دارد، اسارت ندارد».
باید این جنبش را باور، و همانند رهبر فرزانه و حکیم جمهوری اسلامی به آن اعتماد داشت. باید باور داشت که دانشجو و تشکلهای دانشجویی یک جریان سیال و نیروی تمام ناشدنی هستند که اگر این نیرو آزاد شود و هدایت شود، میتواند کشور را بهطور کامل آباد نماید.
با پیروزی انقلاب اسلامی، جنبش دانشجویی که حیاتی تازه یافته بود به زودی دست به کاری کارستان زد و با اشغال لانه شیطان، انقلاب دوم را رقم زد.
تأیید رهبر و معمار انقلاب و فریادهای «دانشجوی مسلمان افشا کن، افشا کن» مردم، پشتوانهای شد برای حرکتی که در آغاز دوران اضمحلال شیطان سرخ، انگشت اتهام خود را به سوی شیطان اکبر نشانه گرفته بود و او را مشکل اصلی ملتهای مستضعف جهان میدانست.
در آخرین روزهای شهریور ۱۳۵۹، جنگی ناخواسته بر ملتی بزرگ تحمیل شد؛ با این امید واهی که مرزهای حق خواهی و حق طلبی او را محدود و صدایش را در گوش مردم تشنة حقیقت در سرتاسر جهان نارسا سازد. در آن زمانة آتش و خون، دانشگاه و دانشگاهیان از اولین گروههایی بودند که دربرابر خصم زبون سینه ستبر کردند و در این مسیر، سید حسین علم الهدی کاروان سالار و سید شهیدان شد برای دانشجویانی که کربلای جبهههای ایران را ادامه کربلای حسینی(ع) و نهضت عاشورای او میدانستند؛ جبههای که هم شبهه حسین داشت و هم، شبهه یزید.
حضور دانشجویان در هشت سال دفاع مقدس، حضوری جانانه بود؛ و از جنس تعهد، شور و شعور. از بیش از ۱۵۵۰۰۰ شهیدی که در جبههها به شهادت رسیدند، ۲۶۰۸ دانشجوی دانشگاههای ایران مدال ابدی و پرافتخار شهادت بر سینه زدند.
پایان جنگ شد و پس از مدتی، امامی رفت و مقتدایی آمد؛ و دانشجویان را با ولایت بیعتی ناگسستنی بود. دهه هفتاد و دهه هشتاد، رسالت جنبش دانشجویی به راهنمایی رهبر فرزانه جمهوری اسلامی، حضرت آیتا..خامنهای(مدظله العالی)، رسالتی از جنس مطالبه بود؛ که «دانشجو مؤذن جامعه است، اگر خواب بماند، نماز همه قضا میشود». این مطالبه که به منظور سنجش رفتار مسوولان با شعارها و اهداف انقلاب صورت میگرفت، در راستای مراقبت و پاسداشت از اصول انقلاب بود و در راستای عدالت و رفع فساد؛ چون دانشجو اصولی تفکر میکند و به اصول معتقد و ملتزم است. هرچند این مطالبه در برهههایی و توسط احزاب خارج از دانشگاه سیاسی و گاه حتی افراطی شد، اما جنبش دانشجویی با نوسازیهای پیوستة خود و با بلوغی که یافته بود، سعی در کاهش آفات و فاصله گرفتن از آزمون و خطا داشت؛ البته باید باور داشت که با وجودی که جنبش از جوان سالی خود عبور کرده بود، اما مخاطبان آن که دانشجویان هستند جوانند.
دهه هفتاد و دهه هشتاد، رسالت جنبش دانشجویی به راهنمایی رهبر فرزانه جمهوری اسلامی، حضرت آیتا..خامنهای(مدظله العالی)، رسالتی از جنس مطالبه بود؛ که «دانشجو مؤذن جامعه است، اگر خواب بماند، نماز همه قضا میشود». این مطالبه که به منظور سنجش رفتار مسوولان با شعارها و اهداف انقلاب صورت میگرفت، در راستای مراقبت و پاسداشت از اصول انقلاب بود و در راستای عدالت و رفع فساد.
دانشجو و تشکلهای دانشجویی را اعتقاد بر این است که باید محیط دانشگاه، محیط شادابی، نوگرایی، نوآوری، و نوزایی باشد، و محیط بالیدن شخصیتها، و جوشیدن استعدادها؛ و دین محوری و ارزشهای اسلامی اساس و پایه آن باشد. به اعتقاد جنبش دانشجویی، دانشگاهی زیبندة جمهوری اسلامی است که فعال در علم جویی باشد و پرنشاط در فکر کردن؛ و اعتماد به نفس ویژگی مهم آن باشد. باید محصول این دانشگاه، جوانی عالم، انقلابی، آرمانگرا، فعال، متعهد، خودباور و امیدوار باشد. دانشجوی دانشگاه ایران اسلامی ضدیت با نظام را شایسته خود، دانشگاه و کشور نمیداند. او با نظام است نه بر نظام؛ اما چشمان هوشیار خود را برای حراست از انقلاب و دستاوردهای گرانبهای آن کاملاً باز نگاه داشته است؛ هم در برابر تهدیدهای خارجی و هم دربرابر آفتهای داخلی. انتقاد او انتقاد دلسوزانه است، نه خصمانه. دانشجو میخواهد بینش و فهم سیاسی داشته باشد تا سیاست بازان و سیاست کاران او را فریب ندهند، و دانشگاه را میدان تاخت و تاز خود نسازند. او اسلامی شدن دانشگاه را بسیار عمیقتر از نوع پوشش دانشجویان میبیند و میداند.
اسلامی شدن از نظر او یعنی ایستادگی بر روی اصول و پایههای مستحکمی که بر اندیشه و تفکر انسان بنا شدهاند و پیش رفتن، جوشیدن و زاییدن ویژگیهای آن است. در چنین دانشگاهی علم عزیز است، معلمی کرامت دارد، دانشجویی عبادت است و تدین در آن وجه غالب است. به اعتقاد دانشجو، در دانشگاه اسلامی دین و دانش باید همپای هم حرکت کنند، و سبقت هر یک بر دیگری، آفتی خواهد شد برای هم دین و هم دانش. در این دانشگاه، دانشجو ناظر به آینده است و آینده متعلق به او؛ و روزمرگی او را به خود غافل نمیکند.
هر چند در کشور بزرگ و دانش پرور ایران اسلامی، جنبش دانشجویی وارد هفتمین دهه از عمر با برکت خود شده است، اما هنوز در حال آموختن است و کامل شدن؛ که این ویژگی جوانان است و تشکلهایشان. باید این جنبش را باور، و همانند رهبر فرزانه و حکیم جمهوری اسلامی به آن اعتماد داشت. باید باور داشت که دانشجو و تشکلهای دانشجویی یک جریان سیال و نیروی تمام ناشدنی هستند که اگر این نیرو آزاد شود و هدایت شود، میتواند کشور را بهطور کامل آباد نماید. باید مسوولان کشور و هر دولتی، از جمله دولت تدبیر و امید، برای امکان رشد و کمال بیش از پیش این جنبش بسترسازی کنند؛ و البته از ورود به آن پرهیز نمایند. مهمترین ویژگی جنبش دانشجویی حریت و استقلال فکری آن است، که باید محترم شمرده شود و محترم بماند.
دکتر علی جاوید صباغیان
عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی