شبیر فیروزیان – خط نیوز: آقای هاشمی رفسنجانی در سخنرانی چند روز پیش خود پیرامون مذاکرات هسته ای، شرایط فعلی را مصداق عملی آیه
« وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها؛ و اگر تمايل به صلح نشان دهند، تو نيز از در صلح درآى.»(انفال/۶۱) دانست و گفت: ایران در دورههای متعدد به پیروزیهای نظامی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی رسیده و این نشان از حقانیت ایران است.
به گزارش رجانیوز، این بخش از سخنان آقای هاشمی نگارنده را به یاد استنادات غلط تاریخی(شباهت انگاری توافق ژنو و صلح امام حسن(ع)) انداخت که چندی پیش توسط برخی مسئولین برای توجیه سازش با دشمن در توافق ژنو انجام می شد.
برای پاسخ به این سخنان ایشان، بیان مقدمه ای درباره دیدگاه اسلام پیرامون صلح ضروری است.
از قرآن کریم، نهج البلاغه و سیره معصومین(ع) اینگونه برمی آید که اسلام در چند مورد، صلح با دشمن را مجاز شمرده است و فراتر از این موارد هرچه باشد، صلح مورد تأیید اسلام نیست، بلکه سازش ذلیلانه با دشمن است.
یکی از این موارد زمانی است که دشمن «صادقانه» پیشنهاد «صلح» بدهد. چراکه اگر دشمن دست از زورگویی بردارد و سر جنگ با دین و انقلاب ما نداشته باشد، دیگر وجهی برای جنگ با او وجود نخواهد داشت. به همین دلیل است که خداوند در آیه ای از قرآن به مسلمانان توصیه می کند که اگر دشمن صادقانه درخواست صلح کرد، آن را بپذیرید:
«وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيم؛ و اگر تمايل به صلح نشان دهند، تو نيز از در صلح درآى و بر خدا توكّل كن، كه او شنوا و داناست!»(انفال/۶۱)حال ممکن است سؤال شود که صفت «صادقانه» در کجای آیه شریفه آمده است که آن را اینگونه معنا و تفسیر می کنیم؟ پاسخ این است که خداوند در آیه بعد از «خدعه» دشمن در پیشنهاد صلحش سخن به میان می آورد:
«وَ إِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ؛ و اگر بخواهند تو را بفريبند، [يارى] خدا براى تو بس است.»(انفال/۶۲)و همین قرینه کافی است که منظور از تمایل دشمن به صلح در آیه اول را تمایل «صادقانه» تفسیر و معنا کنیم.
بنابراین اگر هدف دشمن از پیشنهاد صلح، فریب مسئولین باشد، آنگاه باید احتیاط کرد و نقشه دشمن را فهمید.
جالب است که خداوند در آیه دوم پس از توجه دادن پیامبر اکرم(ص) به فریب دشمن، ایشان را به توجه به نقطه های اتکای حقیقی و ظرفیت داخلی توصیه می نمایند:
«هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ؛ خداوند بود كه تو را با يارى خود و مؤمنان نيرومند گردانيد.»(انفال/۶۲)امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز در نهج البلاغه به همین موضوع اشاره می فرمایند. حضرت در بخشی از نامه معروفشان به مالک اشتر، توصیه می کنند که اگر دشمن به تو پیشنهاد صلح کرد، آن را بپذیر:
«وَ لَا تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعَاكَ إِلَيْهِ عَدُوُّكَ و لِلَّهِ فِيهِ رِضًا فَإِنَّ فِي الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِكَ وَ رَاحَةً مِنْ هُمُومِكَ وَ أَمْناً لِبِلَادِكَ؛ هرگز پيشنهاد صلح از طرف دشمن را كه خشنودى خدا در آن است رد مكن، كه آسايش رزمندگان، و آرامش فكرى تو، و امنيّت كشور در صلح تأمين مىگردد.»(نهج البلاغه؛ نامه۵۳)اما در عین حال نسبت به خیانت و فریبکاری دشمن هشدار می دهند:
«فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِيَتَغَفَّلَ فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَ اتَّهِمْ فِي ذَلِكَ حُسْنَ الظَّنِّ؛ گاهى دشمن نزديك مىشود تا غافلگير كند؛ پس دور انديش باش و خوشبينى خود را متّهم كن.»(نهج البلاغه؛ نامه۵۳)ای کاش جناب هاشمی، پس از بیان آیه شریفه، ادامه آن را هم قرائت می کردند تا شبهه تفسیر به رأی آیات توسط ایشان برای مخاطبان پیش نیاید. استناد گزینشی به آیات قرآن، همان کاری است که بارها در طول تاریخ توسط کسانی که درپی اثبات عقیده خود به هرقیمتی بودند، صورت گرفته است.
حال باید از ایشان پرسید آیا تا به حال پیشنهاد صادقانه ای برای صلح از طرف دشمن دریافت شده است یا هرچه بوده، به تعبیر قرآن کریم، خدعه و فریب بوده است؟ تفسیر عملی این سخن امیرالمؤمنین(ع) که می فرمایند: «فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِيَتَغَفَّلَ» را باید در سیره رهبر انقلاب مشاهده کرد که چند سال پیش از این، زمانی که دولت مستکبر آمریکا پیشنهاد مذاکره با ایران را مطرح کرد فرمودند: «حالا دولت جديد آمريكا مىگويد ما مايليم با ايران مذاكره كنيم، بيائيد گذشته را فراموش كنيم. مىگويند ما به سمت ايران دست دراز كرديم. خوب، اين چه جور دستى است؟ اگر دستى دراز شده باشد كه يك دستكش مخمل رويش باشد، اما زيرش يك دست چدنى باشد، اين هيچ معناى خوبى ندارد. عيد را به ملت ايران تبريك مىگويند، اما در همان تبريك، ملت ايران را به طرفدارى از تروريسم، دنبال سلاح هستهاى رفتن و از اين قبيل چيزها متهم مىكنند!»(۸۸/۱/۱)
ایشان یک سال بعد، در ارزیابی شان از میزان صداقت آمریکایی ها از پیشنهاد مذاکره فرمودند: «من سال گذشته، روز اول سال، در همين اجتماع عظيم به شما مردم عزيز گفتم: در مقابل اظهاراتى كه رئيسجمهور جديد ايالات متحدهى آمريكا مىكند و مىگويد ما دست دوستى را دراز مىكنيم، با نگاه تيزبين مسئله را دنبال خواهيم كرد. ما نگاه مىكنيم ببينيم آيا واقعاً دست دوستى است؟ آيا واقعاً نيت، نيت دوستانه است يا نيت خصمانه در قالب الفاظ فريبگر؟ اين براى ما خيلى مهم است. پارسال گفتم اگر در زير دستكش مخملى، دست چدنى و پنجهى چدنى باشد، ما دستمان را دراز نمىكنيم؛ دوستى را قبول نمىكنيم. اگر با لبخندى كه زده مىشود، خنجرى در پشت پنهان شده باشد، ما حواسمان جمع است. متأسفانه آنچه كه اتفاق افتاد، همان چيزى بود كه حدس زده مىشد. دولت آمريكا و همين تشكيلات جديد و رئيسجمهور جديد، با همهى ادعاى علاقهمندى به روابط عادلانه و صحيح، كه نامه هم نوشتند و پيغام هم دادند و در بلندگوها هم گفتند و در مجالس خصوصى هم تكرار كردند كه ما مىخواهيم با جمهورى اسلامى روابطمان را عادى كنيم، متأسفانه در عمل عكس اين عمل كردند. در همين قضاياى هشت ماه بعد از انتخابات، بدترين موضع را گرفتند. رئيسجمهور آمريكا اغتشاشگران و خرابكاران خيابانى را به عنوان جنبش مدنى معرفى كرد! آتش زدن بانك، آتش زدن اتوبوس، كتك زدن عابر بىگناه و بىخبر، كتك زدن خواهر و مادر شهيد به خاطر اينكه چادر بر سر دارد، آتش زدن موتورسيكلت جوان چون محاسن دارد، اينها جنبش مدنى است؟! شما دم از حقوق انسان مىزنيد، دم از دموكراسى مىزنيد، اما حركت عظيم مردم را در انتخاباتشان، در انتخابشان، در حضورشان در صحنه نمىبينيد و نديده مىگيريد؛ طرف يك عده اخلالگر و اغتشاشگر را مىگيريد؟! اين را جنبش مدنى اسم مىگذاريد؟! خجالت نمىكشيد؟! ادعا مىكنند كه ما طرفدار حقوق بشريم، احساس مسئوليت نسبت به حقوق بشر مىكنيم! شما در موقعيتى نيستيد كه با كسى در بارهى حقوق بشر بحث كنيد. شما در كداميك از اقدامات خودتان در اين چند سال نسبت به گذشته تغيير ايجاد كرديد؟ در افغانستان كشتار را كم كرديد؟ در عراق دخالتتان را كم كرديد؟ از كشتار فاجعهآميز مردم در غزه و كشتن كودكان حمايت نكرديد كه ادعاى طرفدارى از حقوق بشر مىكنيد؟»(۸۹/۱/۱)
متأسفانه برخی مسئولین ما بجای عمل به توصیه امیرالمؤمنین(ع) برای بدبین بودن به پیشنهاد صلح دشمن: «وَ اتَّهِمْ فِي ذَلِكَ حُسْنَ الظَّنِّ»، همواره نسبت به آن خوشبین بوده اند. و بجای عمل به توصیه قرآن کریم برای توجه به نقطه های حقیقی(یاری خداوند) و ظرفیت داخلی(یاری مردم): «هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ»، به نقطه های خیالی تکیه کردند و چشم امید به یاری بیگانه داشتند. ای کاش جناب هاشمی و همفکرانشان که این روزها برای پیمان بستن با دشمن سینه چاک می کنند، به این توصیه امیرالمؤمنین(ع) نیز توجه می کردند که در ادامه همان عبارات قبلی می فرمایند:
«وَ لَا تَعْقِدْ عَقْداً تُجَوِّزُ فِيهِ الْعِلَلَ وَ لَا تُعَوِّلَنَّ عَلَى لَحْنِ قَوْلٍ بَعْدَ التَّأْكِيدِ وَ التَّوْثِقَةِ؛ هرگز پيمانى با دشمن مبند كه تفسیرپذیر باشد، و بعد از تأكيد و عبارات محكم، عبارات سست و قابل توجيه بكار مبر.» (نهج البلاغه؛ نامه۵۳)