توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 40660
پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۵۵
از تاکید شهیدبهشتی بر «خط اصیل انتخاب مومنانِ باتقوای کاردان» تا تئوریزه کردن انتصاب زیاد بن ابیه‌ها توسط روحانی
شهید بهشتی به عنوان یکی از متفکرین انقلاب اسلامی در حالی صریحا به برتری ملاک تقوا بر تخصص در انتخاب مسئولین تاکید دارد که سخنان حسن روحانی در جمع فرمانداران صریحا در تضاد با این حرف و در راستای خط تحلیلی ابوالحسن بنی‌صدر است . یعنی به جای اینکه «تدین و تعهد به ارزش‌ها» به عنوان یک ملاک اصلی مطرح باشد، با چماق تخصص بر سر تعهد بکوبیم.
از تاکید شهیدبهشتی بر «خط اصیل انتخاب مومنانِ باتقوای کاردان» تا تئوریزه کردن انتصاب زیاد بن ابیه‌ها توسط روحانی
به گزارش خط نیوز به نقل از رجانیوز: رییس جمهور اخیرا در میان استانداران و فرمانداران کشور باز هم به ایراد سخنانی در خصوص صدر‌اسلام و تعمیم آن به شرایط روز پرداخت که موجب واکنش های بسیاری شد.
به گزارش رجانیوز، حسن روحانی اول بهمن در جمع فرمانداران و استانداران کشور به صورت تلویحی تلاش کرد با استناد به صدر اسلام و بیان گزینشی آن،دوقطبی تعهد و تخصص مطرح‌شده توسط بنی‌صدر را مجددا احیا کند و «کاردانی و مدیریت» را در تقابل با «تعهد دینی و تدین» قرار دهد این تلاش رییس جمهور برای ایجاد دو قطبی تهعد – تخصص در حالی است که بیش از ۳۷ سال قبل متفکرین بزرگ انقلاب اسلامی از جمله شهید بهشتی با بیانی مستدل، به این شبهه پاسخ دادند.

طرح بحث تقابل تعهد با تخصص و غیرقابل جمع بودن آنها با یکدیگر به ابتدای انقلاب اسلامی برمی‌گردد. در آن زمان ابوالحسن بنی صدر با طرح این نکته که برای گزینش افراد در پست‌های دولتی و حکومتی به جای توجه به میزان «تقوا، تعهد و پایبندی به اسلام و انقلاب»، بایستی «تخصص و کاردانی» وی مورد توجه قرار گیرد . وی این استدلال ابتر خود را به اهرمی برای فشار به شهید رجایی و نیروهای ارزشی تبدیل کرد. حال با گذشت بیش از سه دهه مجددا حسن‌روحانی با اشاره به نحوه‌ی گزینش نمایندگان مجلس با گریزی بحث برانگیز و پرحاشیه به تاریخ‌اسلام و بیان گزینشی آن؛ همین خط را دنبال کرده است. حال آنکه شهیدبهشتی بیش از سی سال پیش این شبهه را پاسخ داده‌اند. مروری بر این سخنرانی در شرایط فعلی و مقایسه ی آن با نظرات حسن‌روحانی عمق زاویه‌ی وی با نگاههای اصولی انقلاب را نشان می‌دهد.


تعهد و تخصص و دوگانه جعلیِ قنبر -زیادبن ابیه
حسن روحانی روز اول بهمن در دیدار خود با فرمانداران و استانداران سراسر کشور طی سخنانی گفت :«کسی که می‌خواهد نماینده مجلس شورای اسلامی شود البته که باید به دین، اسلام متعهد باشد و التزام به قانون اساسی و ولایت داشته باشد و این از بدیهیات است، اما محیط زیست، صنعت، توسعه کشور، حل بیکاری و رکود نمی‌شود و آیا همه مشکلات کشور همین است؟یعنی امیرالمؤمنین(ع) وقتی حاکمی را در یک منصب قرار دهد، فقط به نماز شب آن فرد یا اینکه اول وقت در مجلس حاضر می‌شود و یا اینکه زکات چگونه داده است، توجه می‌کرد؟ و فقط صداقت و ایمان بود؟ یا کارآمدی و کاربلدی فرد، توان اداره و مدیریت و فهم فرد را از جامعه نیز درنظر می‌گرفت؟»

این درحالی است که شهید‌بهشتی در خصوص جامعه اسلامی بیان میکند که در جامعه اسلامی برای انتخاب مدیر، بر خلاف جامعه سکولار که تنها تخصص مورد نظر است، تعهد به عنوان یک ملاک مهم و اصلی مطرح است و شهید بهشتی استفاده از این ابزارهای گزینش را با رعایت اولویت جایز میداند . یعنی ابتدا نظر به «شاخصه های تعهد دینی و مکتبی فرد مورد نظر» و سپس نظر به «کاردانی او». به بیان شهید بهشتی :«تخصص بها دارد و بهای درجه دو ، بهای درجه یک را یعنی بخش اصلی را به مکتب میدهیم.» شهیدبهشتی در توضیح معیار تعیین مسئولان در حکومت و جامعه اسلامی می‌گوید: «در جامعه اسلامی در جامعه‌ای که قرار است کارها بر محور اسلام و ارزشهای اسلام بگردد، در انتخاب مسئولان از کوچک تا بزرگ؛ سوال اول درباره پایبندی آنها به اسلام، معرفتشان به اسلام، تقوای آنها بر اساس معیارهای اسلام است. و سوال دوم درباره تخصص و کاردانی و کارآیی آنهاست. این یک مساله روشن است.»



شهید بهشتی به عنوان یکی از متفکرین انقلاب اسلامی در حالی صریحا به برتری ملاک تقوا بر تخصص در انتخاب مسئولین تاکید دارد که سخنان حسن روحانی در جمع فرمانداران صریحا در تضاد با این حرف و در راستای خط تحلیلی ابوالحسن بنی‌صدر است . یعنی به جای اینکه «تدین و تعهد به ارزش‌ها» به عنوان یک ملاک اصلی مطرح باشد، با چماق تخصص بر سر تعهد بکوبیم و آن را ارزشی دست دوم و کم‌اهمیت جلوه دهیم که اگر بود خوب است، و اگر نبود هم مشکلی پیش نمی‌آید. مساله‌ای که شهید‌بهشتی از آن به عنوان «خط اصیل انتخاب مومنانِ باتقوای کاردان» نام می‌برد.

روحانی در ادامه ی سخنان خود و با تلاش برای اثبات مدعای رجحان تخصص بر تعهد – و در واقع کم‌اهمیت نشان دادن تعهد- بازهم دست به دامان تاریخ اسلام- با تفاسیر خود- شد و گفت: «قنبر پاک، متدین و مخلص. چرا امیرالمؤمنین قنبر را فرماندار یا استاندار نکرد؟ در حالی که سیاستمداری را فرستاد و حتی ایرادی هم که به وی داشت، به وی عتاب می‌کرد و نامه می‌نوشت و گاهی امیرالمؤمنین برای حل برخی مشکلات پیچیده افرادی را انتخاب می‌کرد که انسان تعجب می‌کند و این تعجب به خاطر آن است که انسان به همه زوایا آشنا نیست. وگرنه مشخص است کار امیرالمؤمنین معلوم است که درست است.امیرالمؤمنین مشاهده کردند که در فارس شلوغ است و کسی نمی‌تواند اداره کند و سیاستمدار پخته‌ای را و برخی مواقعی تا حدی قابل قبول بود زیادبن ابیه را استاندار فارس کرد که وی پدر عبیدالله‌بن زیاد بود، اما الان دولت یک همچنین فردی را قرار دهد، چه می‌شود؟»

پیام غیرمستقیم این سخنان مباح دانستن استفاده از افراد متخصصِ غیرمتعهد و کم‌اهمیت بودن دیدگاه‌های آنهاست. روحانی در واقع با بیان این مثال می‌کوشد استفاده از نیروی متخصصِ غیرمتعهد را- که از قضا یکی از انتقادات وارده به دولتش است- با «بهانه‌ی نبود نیروی متخصص متعهد» توجیه کند.
در حالی که شهید‌بهشتی این تفکر را تفکر حاکم بر جوامع سرمایه‌داری و غیردینی می‌داند. شهیدبهشتی این نگاه غلط را اینگونه توصیف می‌کند: «در جامعه‌هایی که دین و مذهب صرفا مساله فردی است و در مسائل اجتماعی و صنعتی و مدیریت دخالت ندارد، توی آن جامعه سوال از دین نمی‌کنند. توی آلمان وقتی می‌خواهند مدیر کارخانه انتخاب کنند کار ندارند شب عرق می‌خورد یا نه؟ عقیده‌اش چیست؟ به خدا عقیده دارد یا نه؟ ولی ما نمی‌خواهیم اینجا نسخه دوم جامعه صنعتی آلمان‌غربی بشویم. ما که نمی‌خواهیم آن بشویم. ما می‌خواهیم جمهوری‌اسلامی باشد. مبادا جستجو و تحقیق درباره ایمان و اعتقاد و اخلاق و تقوای افراد را که برای کارهای خصوصی یا دولتی از آنها دعوت به عمل می‌آید بگویید تفتیش عقاید؛ و بخواهید با این مغلطه و سفسطه جلوی این حرکت را بگیرید.»



شهیدبهشتی بر خلاف دیدگاهی که آقای روحانی می‌کوشد آن را اسلامی جلوه دهد، معتقد است حتی در صورت لزوم استفاده از نیروی متخصص غیرمتعهد،باید با مراقبت و گام به گام ملاک‌ها را تنزل داد و مراتبی را طی نمود تا امکان استفاده از آنان میسر باشد. البته در این مرحله پایبندی افراد به تقوا و اصول اسلامی نیز ملاک اول است. شهیدبهشتی در این‌باره می‌گوید: «اگر افراد واجد شرایطی برای تصدی یک مقام وجود داشتند اما هیچ یک به حد نصاب لازم برای آن مقام نرسیدند آن کسی را برمیگزینیم که در میانشان بیشتر به تقوا و سجایای اخلاقی معتقد باشد.» مرتبه آخر در دیدگاه شهید بهشتی ، آن است که در جامعه مجبور به استفاده از مدیرانی استفاده نمود که حتی مسلمان نیستند ولی متخصصند. این مرتبه نیز از دید شهید بهشتی مستلزم آن است که از مفسده های احتمالی آنان در محیط مدیریتشان جلوگیری شود.

به نظر می‌رسد هدف حسن روحانی از بیان این حرفها، تداوم تلاش برای محدود کردن عرصه بر جریان های اصیل انقلابی و ارزشی و موجه نشان‌دادن برخی انتصاب‌های سوال‌برانگیز دولت است. آفت اصلی این سخنان و امثال این سخنان، جایگزینی معیارهای جعلی و جناحی، به جای معیارهای اصولی و اصلی است. مساله‌ای که شهیدبهشتی نسبت به آن اینگونه هشدار می‌دهد:«بنابراین گرایشهای شخصی ، گرایشهای حزبی ، و گرایشهای تشکیلاتی هیچ اینها مطرح نیست اگر اینها بیایند بجای آن معیارهای اصلی بازهم انحراف است و بازهم جامعه را روبه سقوط میبرد اما نمیشود با برچسب و سفسطه و تفتیش عقاید و گروه گرایی و با این برچسبها این «خط اصیل انتخاب مومنان با تقوای کاردان» ، برای مسئولیتها را ببندید و خط غرب گرایانه یا شرق گرایانه از اسلام و جمهوری اسلامی را باز کنیم ، نخواهیم گذاشت.»

آفت دیگر این نوع نگاه «معرفی الگوی انتخاب زیاد بن ابیه به عنوان سیره حکومت‌داری امیرالمومنین» و «نادیده گرفتن الگوهایی مثل مالک اشتر» و عهدنامه امیرالمومنین خطاب به اوست. روحانی درحالی می‌کوشد رشد «زیاد بن ابیه»‌ها در حکومت اسلامی را مباح و بلکه صحیح جلوه دهد که شهیدبهشتی استفاده از «نیروهای دارای تخصص و مهارت اما به کلی بی ایمان و بی تقوا» را «فقط در حد اضطرار» و ان هم با مراقبت از سرایت آفتهایشان جایز می‌داند. به تعبیر شهید بهشتی: «فقط در حد اضطرار جایز است، مثل اکل میته باید رعایت بشود در همان حد ضرورت اکتفا بشود و باید رعایت بشود مراقبت بشود که این بی‌دینی و بی تقوایی آنان همچون میکروب فساد ، محیطشان را آلوده نکند.»
با توجه به سوابق نه چندان درخشان سیاسی بعضی از وزرای دولت- چه در سالهای فتنه و چه در دوران اصلاحات- به نظر میرسد که آقای روحانی وزرای خود را نیز بر اساس همین ملاک و شاخص انتخاب کرده است.

برخی اظهارنظرهای آقای روحانی در دوسال گذشته از جمله درس مذاکره خواندن کربلا، برداشت‌های غلط از صلح امام حسن و حالا ترسیم دوگانه قنبر-زیادبن ابیه؛ متاسفانه نشان از آن دارد که این سخنان علاوه بر اینکه مقاصد سیاسی را دنبال می‌کند برخاسته از «اسلام‌شناسی نادرست» و «تحلیل‌های غلط تاریخ اسلام» است. تحریف کربلا و قیام امام حسین و برداشت «مباح بودن مذاکره با دشمن» برای قبح‌شکنی از «مذاکره با امریکا» مساله‌ای بود که رهبرانقلاب با انتقاد از آن، طرح آن را نشان‌دهنده‌ی «سهل‌اندیشی» و «نرسیدن به عمق مسئله» دانستند.
Share/Save/Bookmark