نمایشگاه نگارگری فرزانه حسینی و امیرحسین عطارزاده در گالری شاهد، مجموعهای مرکب از تکنیکهای تشعیر، تذهیب، کتیبه و مینیاتور است. مینیاتورهای این نمایشگاه آثاری هستند که با الهام از اشعار شاعرانی همچون سعدی و مولانا نقاشی شده است.
این مینیاتورها اغلب به سبک تبریز نقاشی شدهاند. فقط دو اثر از این مجموعه به سبک غیر تبریزی هستند. دو تابلویی که به سبکهای اصفهان و هرات نقاشی شدهاند.
مینیاتور «گلستان شدن آتش بر ابراهیم» از مثنوی معنوی، تابلویی با ترکیب بندی حلزونی است. در بخش پایینی تابلو آتشی بپاست و سپس زبانههای آتش، ابراهیم را به تصویر میکشد که از آن به سلامت بیرون آمده است. برون آمدن ابراهیم از آتش و حرکت به سوی گلستان با ساخت و سازهای بسیار و پرتحرک تمرکز را معطوف به ابراهیم مینماید.
مینیاتور «روباه بیدست و پای» از گلستان سعدی، تابلوی دیگری است که به حکایتی از گلستان اشاره دارد.
یکی روبهی دید بیدست و پای/ فرو ماند از لطف و صنع خدایی
که چون زندگانی به سرمی برد/ بدین دست و پای از کجا میخورد
دراین بود درویش شوریده رنگ/ که شیری برآمدشغالی به چنگ
شغال نگون بخت را شیرخورد /بماندآنچه روباه از آن سیرخورد
در این تابلو عنصرهمزمانی که از مشخصههای مینیاتورایرانی است، دیده میشود. مرد نظارهگر خزیده در درون بیشهای بر محور قطری قرار دارد. شیر و روباه بیدست و پای در دو طرف تابلو قرار دارند. گردش چشم در این مینیاتور از مرد نظارهگر به روباه بیدست و پای و سپس شیر میرسد.
تابلوی «سنگها را بستهاند و سگها را گشادهاند» اشاره به یکی دیگر از حکایتهای گلستان سعدی دارد که امروزه به شکل یک ضرب المثل در بین مردم رواج دارد. روزی فرد نگون بختی گرفتار قافله دزدان میشود. دزدان اموال او را غارت میکنند، لباسهایش را از تن بیرون میکنند و سگان را به دنبال او رها میکنند. فرد نگون بخت برای خلاص شدن از زحمت سگان به سویی پناه میبرد و سنگی نمییابد تا سگان را از خود دور کند پس مرد در این حین خطاب به دزدان میگوید که سنگها را بستهاند و سگان را گشادهاند. این سخن مرد غارت شده به گوش قافله سالار دزدان خوش میآید.
دستور میدهد که سگها را بگیرند و از فرد غارت شده دلجویی کنند. از او میخواهند که چیزی از آنها طلب کند. مرد غارت شده فقط طلب لباسهایش را میکند.
امیدوار بود آدمی به خیر کسان / مرا به خیر تو امیدی نیست شرمرسان
ترکیب بندی دایره وار از مشخصههای بارز این نقاشی است. خیمه گاهی در وسط کادر و رییس طراران نشسته در اندرون خیمهگاه، نگاه فرد نشسته در خیمهگاه جهت نگاه را به سوی فردی که لباسهایی بر روی دست حمل میکند، هدایت میکند. سپس جهت حرکت مرد امتداد نگاه را متوجه مرد برهنه میکند که در سمت راست ترکیب بندی به انتظار باز پس گیری لباسهایش است. نقاش در این تابلو از تکنیک تشعیراستفاده کرده است. این تکنیک برای روایت بخشهای ابتدایی داستان در حاشیه نقاشی، بکار رفته است. اما نقطه اوج داستان به عنوان موضوع اصلی نقاشی برگزیده شده است.
تابلوی «عاشق شدن پادشاه بر کنیزک و بیمار شدن کنیزک» به یک حکایت از مثنوی معنوی اشاره دارد. در داستان مولانا پادشاهی عاشق کنیزکی میشود. کنیزک مدتی بعد بیمار میشود. پادشاه خواب میبیند که پیری به سرای او میآید و راز بیماری کنیزک را فاش میکند و... چنین به نظر میرسد که این تابلو با الهام از تابلوی «یوسف و زلیخا» اثر سلطان محمد نقاشی شده است. ترکیب بندی در این اثر، خاطره تابلوی سلطان محمد را در ذهن زنده میکند. روایت داستان در این تابلو با ورود پیرمرد غریبه به کاخ سلطان آغاز میشود. حرکت از پایینیترین قسمت تابلو است تا به بخش میانی و نقطه مرکزی داستان برسد. در نقطه مرکزی تابلو سلطان، کنیزک بیمار و پیرمرد حضور دارند. در شکل، بنای کاخ سلطان یکی دیگر از ویژگیهای نقاشی ایرانی دیده میشود. معمولا در نقاشی ایرانی درون و برون بناها یکسان است. یعنی افراد در حالی درون اتاقی از یک بنا دیده میشوند که حایل دیوار در این میان وجود نداردو نقاش در آثار خود بیننده را محرم درون و برون اشخاص قرار میدهد. چشم به گردش در میآید تا داستان روایت شود.