کد مطلب: 32515
دوشنبه ۱ دی ۱۳۹۳ ساعت ۱۷:۳۶
«رسوایی نزد خدا سختتر از رسوایی نزد شماست»
روایت رهبر انقلاب از طلب حلالیت پیامبر(ص) از مردم
در آستانه سالروز رحلت پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی صلواتاللهعلیهوآله، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR بخشی از فیلم بیانات حضرت آیتالله خامنهای در نماز جمعهی تهران در تاریخ ۱۳۸۰/۲/۲۸ را منتشر میکند.
به گزارش خبرگزاری خط نیوز ، رهبر انقلاب در این سخنان به نقل ماجرای طلب حلالیت پیامبر صلواتاللهعلیهوآله از مردم در مسجد میپردازند.
در مثل چنین روزهایی - روز بیستوهشتم صفر - این نور آسمانی، این انسان والا و این پدر مهربان از میان مردم رفت و آنها را غمگین و داغدار کرد. روز رحلت پیغمبر و قبل از آن، روزهای بیماری آن حضرت، روزهای سختی برای مدینه بود؛ بهویژه با آن خصوصیاتی که اندکی قبل از رحلت پیغمبر پیش آمد. پیغمبر به مسجد آمد و روی منبر نشست و فرمود: هر کس به گردن من حقّی دارد، آن حق را از من بگیرد. مردم شروع به گریه کردند و گفتند یا رسولالله! ما به گردن تو حق داشته باشیم؟! فرمود رسوایی پیش خدا سختتر از رسوایی پیش شماست؛ اگر به گردن من حقّی دارید، اگر از من طلبی دارید، بیایید و بگیرید تا به روز قیامت نیفتد. ببینید چه اخلاقی! کیست که دارد این حرف را میزند؟ آن انسان والایی که جبرئیل به مصاحبت با او افتخار میکند؛ اما درعینحال با مردم شوخی نمیکند؛ جدّی میگوید تا مبادا در جایی به وسیله او، ندانسته حقّی از کسی ضایع شده باشد. پیغمبر این مطلب را دو بار، سه بار تکرار کرد. البته در تاریخ ماجراهایی را آوردهاند که من خیلی نمیدانم کدامش و چقدرش دقیق است؛ اما آن مطلبی که غالباً نقل کردهاند، این است که یک نفر بلند شد و عرض کرد: یا رسولالله! من به گردن تو حقّی دارم. تو یک وقت با ناقه از پهلوی من عبور میکردی؛ من هم سوار بودم، تو هم سوار بودی. ناقه من نزدیک تو آمد و تو با عصا، هی کردی؛ ولی عصا به شکم من خورد و من این را از تو طلبکارم! پیغمبر پیرهنش را بالا زد و گفت همین حالا بیا قصاص کن؛ نگذار به قیامت بیفتد. مردم حیرتزده نگاه میکردند و میگفتند آیا این مرد واقعاً میخواهد قصاص کند؟ آیا دلش خواهد آمد؟ دیدند پیغمبر کسی را فرستاد تا از خانه، همان چوبدستی را بیاورند. بعد فرمود: بیا بگیر و با همین چوب به شکم من بزن. آن مرد جلو آمد. مردم، همه مبهوت، متحیّر و شرمنده از اینکه نکند این مرد بخواهد این کار را بکند؛ اما یک وقت دیدند او روی پای پیغمبر افتاد و بنا کرد شکم پیغمبر را بوسیدن. گفت: یا رسولالله! من با مسّ بدن تو خودم را از آتش دوزخ نجات میدهم! (امالی شیخ صدوق، ۵۰۶)
پروردگارا ! به محمّد و آل محمّد، به عزّت و جلالت، برترین درودها و الطاف و تفضّلات خود را، امروز تا ابد بر روح مطهّر پیغمبر عزیز ما بفرست. پروردگارا ! او را از اسلام و مسلمین و از بشریّت جزای خیر عنایت کن؛ ما را امّت او قرار بده؛ ما را رونده راه و صراط مستقیم او قرار بده؛ جامعه ما را شبیه جامعه او کن؛ همّت پیروی از او را به همه ما عنایت کن.
دانلود: