کد مطلب: 58265
دوشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۲۴
حس بیدولتی و شانههای زیر بار مسوولیت
روزنامه صبحنو در یادداشتی به قلم حامد حاجیحیدری استادیار دانشگاه تهران نوشت:
مطلب 1- در وضع فعلی دولت آقای روحانی، قویترین حسی که علیالاصول به اغلب مردم دور و اطراف ما دست داده، این حس است که گویا «کشور به حال خود رها شده است»، و این که «باید کاری کرد». به قول مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم، «جوانان باید شانهها را به زیر بار مسوولیت بسپارند»؛ یا وقتی فرماندهان در حال خود به سر میبرند، باید «آتش به اختیار» وارد میدان شوند.
مطلب 2- در چنین شرایطی که جوانان به ادای تکلیف تاریخی فرا خوانده میشوند، حس مبهمی شبیه «پروا» آزارشان میدهد. «پروا» همیشه وقتی به سراغ ما میآید که میخواهیم کار بزرگی انجام دهیم؛ اما، برای تحقق «وظیفه/Duty» باید بر «پروا»، غلبه و آن را به پله ترقی تبدیل کنیم. گویا «پروا»ی این ادای تکلیف، از هراس پریدن از ارتفاع بیشتر است.
مطلب 3- با این حال، میتوان «پروا» را به نقطه قوت تبدیل کرد، وقتی «پروا» دستمایهای برای تمرکز شود؛ و برای این منظور، باید در همان گام اول نسبت به «وظیفه»، «ایمان» بیاورید؛ زیرا، با «ایمان»، احساس قدرت در ما متبلور میشود و تمرکز بر «وظیفه» پیدا میشود. قدرت «تمرکز» انسانی بر موضوعات، توش و توان معجزهآسایی میآفریند که کم و بیش هر یک از ما به دفعات تجربهاش کردهایم. «ایمان، جواب میدهد.»
مطلب 4- یکی از مواهب «ایمان» آن است که کمک میکند تا «با مشکلات کنار بیاییم»، و سطح کلی پشتکار خود و مجموعههای مرتبط با خود را در حد بالا حفظ کنیم. ایمان، سر و شکل مستمری از مقررات میسازد که برای پرهیز از هراس، ساز میشوند و ضمن قول به حصول نتیجه، از ما میخواهد بر انجام گامبهگام تکالیف تمرکز کنیم. در این صورت، ضمن تاکید به اهمیت موضوع، تمرکز بر انجام تکالیف را جایگزین هراس میکنیم.
مطلب 5- حاصل «ایمان»، سطح قابل قبولی از «اعتماد به نفس» فردی و ملی است؛ و نتیجه اعتماد به نفس، آن است که با آغوش باز از مشکلات و دشواریها استقبال کنیم، به امید آن که معاد نیک تمدنی را رقم بزنیم. با مقدمات «پروا»، «تمرکز بر وظیفه»، «ایمان» و «اعتماد به نفس»، از خطر کردن، امتحان مسیرهای جدید، و اعتماد به الهامات درونی در مسیر درست استفاده خواهیم کرد و پرده تاریخ را به سوی آینده خواهیم گشود. ما، به جای اینکه به شکست در مجاهده و نحوه وقوع آن فکر کنیم، باید این سوال مهم را از خود بپرسیم که «اگر جهاد نکنیم، چه چیزی را از دست خواهیم داد؟»
مطلب 6- نکته دیگر آن است که یکی از راههای غلبه بر «پروا»ی ناشی از حس وظایف مبرم جدید، این است که به جستوجوی دانش و اطلاعات در این زمینههای نو بپردازیم. اگر یادگیری معطوف به منابع خوب و زبده شود، این امکان را پدید میآورد که آرمانپردازیهای نزدیک به واقع و الهامبخش، جای هراسهای کور را بگیرند. در این نحو منابع، افقهای نگرش آموزنده جابهجا میشوند و به سوی مسیرهای دوردستتر معطوف میشوند، طوری که وظایف فعلی در دسترستر جلوه میکند.
مطلب 7- مطلب آخری که باید در قالب یک تذکر تقدیم شود این است: از این که ایدهها و افکار آیندهنگر را تنهای تنها به چرخه عمل بیفکنید، صرفنظر کنید. دنیای سیاست و اجتماع، حیطه یکهتازی نیست. یکهتازی تندتر و سریعتر است، ولی لزوماً نیرومندتر و موثرتر نیست. پس ارتباط برقرار کنید، ایدههای خود را با دیگران در میان بگذارید و به سمت همداستانیها و همقسمیهای گروهی و اجتماعی محکم پیش بروید. واقعاً در حیطه سیاست و اجتماع، این مثل مصداق دارد که «یک دست صدا ندارد». در این راه باید فکر توافق از قبل آماده را هم از ذهن بیرون کنید. همه افرادی را که سرشان به تنشان میارزد باید برای همراهی در یک مسیر متقاعد کرد، و هیچ یک از چنین انسانهایی به سادگی با هیچ ایدهای همراه نخواهند شد. باید همفکریها را جدی و با دید باز پیش برد.