کد مطلب: 22327
چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۰۵:۲۴
«فتح الفتوح» یعنی این...
حسین قدیانی
این روزها تا سخن از امتیاز دادن و امتیاز گرفتن میشود، ناخودآگاه همه استناد به توافق ژنو میکنند و میز مذاکره. ما را اما روزگاری، زمین مبارزهای هم بود به وسعت عملیات «الی بیتالمقدس». آن روزها هم ما در تحریم بودیم و کیلومترها جلوتر از تهدید، رسما مشغول جنگ. آن روزها، نه فقط خزانه بلکه گاهی انبار مهماتمان هم خالی میشد. هستهای که نبودیم هیچ حتی سیم خاردار هم به حد کافی نداشتیم. به این کشور و آن کشور رو انداختیم، به ما ندادند. آن روزها این ما بودیم که به پدران خود، پول توجیبی میدادیم و قلکهای پلاستیکی خود را میفرستادیم منطقه، بلکه در جبهه، گرسنه نمانند. قلکهای ما البته پولی نمیشد اما «امید» میداد به بچه رزمندهها. آن روزها، وصله پینه چادر مادرمان، کلاس انقلاب را پایین نمیآورد. شوخی نبود؛ جنگ بود! باید با کم میساختیم و قناعت میکردیم. آن روزها «۵ + ۱ + خیلی دیگر از قدرتهای جهانی» رسما طرف دشمن متجاوز به خاک ما را گرفته بودند. از پابرهنگان عالم نیز جز دعا در حق یاوران خمینی، کار دیگری ساخته نبود. آن روزها اما «بچههای انقلاب» معجزه کردند با دست خالی و لباس خاکی که یقهاش هر چه بود، دیپلمات نبود! این تنها بخش کوچکی از امتیازات بسیار بزرگی است که ما در آن روزها و در زمین رزم، نه در میز بزم، از دشمن گرفتیم، بیآنکه امتیازی به دشمن بدهیم. بخوانید؛ آزادی ۵۳۸۰ کیلومتر از خاک مقدس وطن، به اسارت درآوردن بیش از ۲۰ هزار نفر از نیروهای دشمن، فتح خرمشهر، غنیمت گرفتن ۵۵۰ تانک و نفربر زرهی، غنیمت گرفتن بیش از ۵۰ هواپیمای جنگی، غنیمت گرفتن ۶ هلیکوپتر، غنیمت گرفتن ۳۵۰ خودرو، غنیمت گرفتن ۳۰ قبضه توپ، غنیمت گرفتن هزاران اسلحه در انواع و اقسام مختلف، انهدام ۹۰ درصدی لشکر ۳ زرهی دشمن، انهدام ۸۰ درصدی لشکرهای ۱۱ و ۱۵ پیاده دشمن، انهدام ۵۰ درصدی لشکرهای ۹ و ۱۰ دشمن و... دست آخر، اقامه نماز شکر در مسجد جامع خونینشهر. آن روز، ولیفقیه، نه براساس آنچه این و آن مرقوم داشتند بلکه براساس حماسه واقعا رخ داده، تشکر کرد از بچههای انقلاب و گفت: «فتح خرمشهر، مافوق طبیعت بود...». آن روزها شیمون پرز، نه که خوشحال نبود بلکه عصبانیترين سگ دنیا بود. آن روزها اعتراض نتانیاهو، فرمایشی نبود؛ فاکتور میشد برای سران کاخسفید، نه احیانا بچههای ديپلمات! آن روزها دویچهسایتونگ مینوشت: «حالا دیگر ممکن است اصلا ایران طرف پیروز جنگ باشد و این تهدیدی برای دیگر کشورهای مایل به آمریکا در منطقه است، نه فقط رژیم صدام. از این پس احتمال مداخله بیشتر و گستردهتر ابرقدرتها در جنگ است چرا که بیم از صدور انقلاب ایران میرود». (آغاز تا پایان جنگ، محمد درودیان/ صفحه ۵۵) آن روزها بچههای انقلاب، عجیب صدای سگ کاخ سفید را درآوردند. آن روزها هیگ، وزیر خارجه وقت آمریکا برآشفته میگفت: «اکنون لحظه ورود جدیتر آمریکا به منطقه است. ما باید از طریق فعال کردن مذاکرات، کشورهای دیگر را هماهنگ کنیم. ایران بزرگترین تهدید برای ما و منطقه است». (همان/ صفحه ۵۷) دمتان گرم بسیجیهای «الی بیتالمقدس». معجزه شما، دنیای سلطه را بر آن داشت تا اعتراف کنند: «اگر جنگ عراق با ایران آغاز شده بود تا جمهوری اسلامی سرنگون شود یا جلوی صدور انقلاب گرفته شود، از این پس باید مراقب باشیم بیش از این شیربچههای خمینی سیلی به ما نزنند». این همه را نوشتم تا بگویم «فتحالفتوح» اگر به معنای «پیروزی پیروزیها» است، نه در «ژنو» که در «محراب مسجد جامع خونینشهر» رقم خورد. درود خدا بر شهدایی که از جاده اهواز– خرمشهر تا بلندای آسمان پل زدند. باورم هست «فتحالفتوح» کار بچههای خاکی انقلاب بود که اخمشان برای دشمن بود و تبسمشان برای ما. جان خود را نثار دوست کردند، بیمحمد جهانآرا، شهر را آزاد کردند، لیکن در عوض صدها امتیازی که از دشمن گرفتند، یک امتیاز کوچک به دشمن ندادند. جان برای دوست دادند اما امتیاز به دشمن ندادند. حقاً که فتحالفتوح یعنی این...های شهدا! بر اساس قطره قطره خون سرخ شما در امتداد خون خدا بود که خمینی گفت: «خرمشهر را خدا آزاد کرد».