محمد حسین ترکمن؛ پهلوان مهدي، مردي از قبيله غيرت و سرو ايستاده راست قامتي، مکبر عشق شد، و از حجاب تن گذشت تا مفاهيم بلند انقلاب اسلامي را به ثغور و صدور ايماني و حقيقتي برساند، او شرف را در شهادت و شهامت را در مقابل و مقابله با تکفير برگزيد، مهدي يافته بود، که فتنه و تکفير دو سوي يک سکهاند، سکه بازيهاي دلال منشانه اربابان سلطه و ايادي آنها، با او واگويه ميکنم شرح دردهاي رمز آلود فرزندان ولايت را...
پهلوان مهدي سلام:
مهدي جان شهادتت مبارک، دشمن شناسي بصيرت ولايي و علوي ميطلبد و به ميدان شدن بدون دغدغههاي دنيا ، آن شهيد بزرگمرد روزي که ميدان
مهدي جان شهادتت مبارک، دشمن شناسي بصيرت ولايي و علوي ميطلبد و به ميدان شدن بدون دغدغههاي دنيا ، آن شهيد بزرگمرد روزي که ميدان جنگ را عرصه شناخت مردان دانست، شيپور جنگ از ديرباز نواخته شده بود، و هنوز هم جانهاي بيدار اين ندا و صدا را بخوبي ميشنوند.
جنگ را عرصه شناخت مردان دانست، شيپور جنگ از ديرباز نواخته شده بود، و هنوز هم جانهاي بيدار اين ندا و صدا را بخوبي ميشنوند.
تو نشان دادي نيکمردي از سلاله عشق و راد مردي از قبيله غيرتي، اثبات موضوع امور صغروي و کبروي نياز ندارد، فرزند گهواره نشين ات براين موضوع موزون بهترين گواه و ادله است. تو فرزند خود را در آغوش مادر صابرش به خدا سپردي و خود برخيل حرا ميان داعش زدي که کودکان منتظر و چشم براه، بلد و سنجار و عين العرب، بيش از اين منتظر صدقههاي هوايي استکبار نباشند، که صدقه به آنان دهد و سلاح به تکفير تو ماشه غيرت چکاندي و ايستادي و جان دادي و شعور و اربابان دروغين وحامي تکفير دروغ بافتند و شعار، مهدي جان
رسالت ايماني، تعهد انقلابي، ولي شناسي، شما نسل برخاسته عصر تاويل، رسالت سختي است، شما نسل برخاسته و رويشهاي متعالي ، انقلاب خميني باور، و خامنهاي محور ايد، و در تند باد حوادث فتنهها، وجود مبارکتان آبديده شده، شما فرزندان بسيجي دهلاويه، چزابه، بيت المقدس و فاو و کربلاهاي مکرريد، پدران شما جان و حيات را از جانبازي به وديعه گرفتهاند، هيهات که آسمان بخيل سياست ورزيهاي ، گفتگو و ديالوگ تمدنها بر اين رويش، نم و نظري نداشت، شما گل گلخانه نيستيد، گلها روينده درسرافرازترين قلههاي سر برافراشته انقلابيد.
نسل شما نسل عمارها و عماريون خط شکن فتنههاي مواج و برهم زننده معادلات پوچ استکبار و پادوها وعملههاي سياسي عصر عمر وعاصهاي مجازي و رسانههاي بي غيرتي و نامحرميد.
اما در درون، در مفرگاه و گلوگاه شما فرزندان بيدار گاه زمزمهها، شعارها و سخناني بدعت آميز را بايد شنيد، که گِل مالي خورشيد حقيقت ياب انقلاب است، اين جماعت پرده حجب و حجيت را دريدهاند، در منظر آنان، زبير هنوز سيف اسلام
رسالت ايماني، تعهد انقلابي، ولي شناسي، شما نسل برخاسته عصر تاويل، رسالت سختي است، شما نسل برخاسته و رويشهاي متعالي ، انقلاب خميني باور، و خامنهاي محور ايد، و در تند باد حوادث فتنهها، وجود مبارکتان آبديده شده، شما فرزندان بسيجي دهلاويه، چزابه، بيت المقدس و فاو و کربلاهاي مکرريد، پدران شما جان و حيات را از جانبازي به وديعه گرفتهاند، هيهات که آسمان بخيل سياست ورزيهاي ، گفتگو و ديالوگ تمدنها بر اين رويش، نم و نظري نداشت، شما گل گلخانه نيستيد، گلها روينده درسرافرازترين قلههاي سر برافراشته انقلابيد.
است و طلحه، طلحه الخير، آن ها عصر تنزيل را به بازي رندانه گرفتهاند، آنها ميگويند شمشيرهاي در غلاف نا ايستاده زبير، هرچه مافات داشته باشد، ولي در ايام تنزيل فداکاري داشته است در تاريخ نه عبرتي دارند و از عاشورا آموختهاي کسب نکرده، اين جماعت معتقدند، عهد شکني ايام(علي) به (علي) ( و با علي) مربوط است ،
اصلاً امروز روز تسويه حسابهاي کهنه عصر جاهليت مدرن با (علي) است، نميشود بگويند ( با علي) نيستيم، ميگويند ابوذر و مقداد و سلمان را محاکمه کنيد، نميگويند ساکتين را کنار بگذاريم ميگويند ميدان را براي شريح بن قاضي، عبدالله بن حر حجفي ، شبث بن ربعي و حتي زبير و آل زبير را بايد هموار کرد، و به مرددين و مردودين فتنهها بايد دل سپرد و مقام دادبايد ( به دنبال حرثمه، احنف بن قيس، ابوبکر بن عبدالرحمن، طوماح، فرزدق و ) رفت، بايد فتنه مردان فتان را از کاخهايشان، تا مقرگاه حکومت استقبال کرد، بايد مدال شجاعت را بر سينه سپر شده عناد و کينه و فتنه نصب کرد، و به فکر محاکمه ابوذرها، و مقدادها و عمارها بود، جنس اين تفکر در همين شهر و در همين استان را مگر نديدي، مگر ام الشهدا را به حصر نکشاندند؟! مگر به ساحت مقدس ام الشهداي مبارزه با کفر و نفاق توهين روا نشد؟! محاکمه ابوذرها يعني همين، به حصر گرفتن سلمانها اينجاست، گلوگاه احد و مردان بالغنائمش، ظهورش عينيتر از اين نميشود، آري آناني که خط دنيايشان شلوغ و پرتردد و در چهره آنان تابلوهاي نهروان، صفين و جمل را به وضوح ميتوان مشاهده کرد، آري جرياني که هنوز (الحکم الله) را در بوق ميکند، اين ها را خون پاک عمارها، رسواتر خواهد کرد.
پهلوان ارزش مدارم: صداي شوم فتنه را از حلقوم اين تفکر شنيدني است بوي توطئه از مقر فتنه به مشام ميرسد ، از کاخهاي خوش شمايل شمال شهر، و ويلاهاي قدرت و ثروت مدام بانگ ( الحکم لله) بگوش ميرسد مگر درشبهاي فتنه، فتنه گران مکبران بي صوم و صلاه، اين تفکر نشدند، صداي تکبير مرفهين بي درد، که بسيجيکشان راه انداختند، بمثابه، ( الحکم لله ) خوارج در عهد و عصر صفيني است، امروز عمروعاصها، سفاهتها را نشانه گرفته و خواص بي خاصيت و بي بصيرت را هدف گذاري کردهاند صداي خروش و طبل و ساز دشمن، از باد نخوت و غرور و سفاهت آناني است که از آبشخور معاويهها مي نوشند.شهيد عزيزمامروز روز به محکمه بردن افکار ابوذرهاست، ديگر سلمان (منا)، نيست اينجاست که احساس ميشود مقر بسيجيها ، در حال اشغال است و بايد ايستاد تا جان دادن و ما اهل ايستادنيم)، و اما خبر ميرسد مقدادها امروز در مقرگاه مرفهين سبزنوش قاعدين و ساکتين، مرددين مردود تفهيم اتهام مي شوند، بصيرت هم به عقد دائمي جهالت و سفاهت تن نداده و بصيرت هم با جهالت و سفاهت نه به عقد دائمي در ميآيد و نه به صيغه موقت فريفته ميشود، امروزشاهديم که از تريبون مقدس مردم سالاري ديني ، از تر يبون و مأذنه ، علي زمان از فتنه سفياني دفاع ميشود، هنوز نماز صبح معاويه چهار رکعت است؛ که در اعتراض ميگويد، کم که نخواندهام هنوز از مستي
ميگويند ابوذر و مقداد و سلمان را محاکمه کنيد، نميگويند ساکتين را کنار بگذاريم ميگويند ميدان را براي شريح بن قاضي، عبدالله بن حر حجفي ، شبث بن ربعي و حتي زبير و آل زبير را بايد هموار کرد، و به مرددين و مردودين فتنهها بايد دل سپرد و مقام داد
و سفاهت آل سفيان دفاع ميشود اين است که در اين هواي ابري، خون شهيدي چون تو، غوغايي بپا ميکند و حياتي ميشود و سفري و ظفري براي دلباختگان کوي ولايت که دردهاي پنهان را بگويند و بنگارند و زخمهاي مستور را تيمار نمايند، اما و احسنت بر مردمي که چنين شيفته ولايت و ياران اويند، آفرين بر اين مردم آن ها را در مشايعت پيکر پاکت سنگ تمام گذاشتند.
برادرم: ديدي براي چند کُشته خود کِشته فرانسويها و صهيونيسم بينالملل چه صفوف کاذبي ساختند همايش، مسابقه دروغين مظلوم نمايي و کسي هم حقيقت و حقايق ملفوف و مکنون مستور اين حرکت را روشنگري نکرد، اينجاست که درد سوز بيشتري دارد، و آن دردي است که ازناحيه برخي خواص اهل سکوت و ترديد و قاعد و فارغ، حس مي شود که چه جانانه و تمام قد از ايادي فتنهاي دفاع ميکنند، آناني که دهها جوان پاک سيرت ولايتي و مؤمن را به شهادت رساندند، زهي بي غيرتي بر اين تفکر به سران اين تفکر بايد گفت برويد از اروپائيان و سران آمريکا غيرت دروغين بياموزيد، که گردهم ميآيند تا با تطهير خود و کشورشان، تروريزم خود ساخته را محکوم کنند، ولي برخي خواص ما به تطهير فتنه و قاتلين فرزندان اين کشور ميپردازند تا ژست روشنفکر نمايي خود را در تتمه خباثت انديشي فتنه گران تکميل گردانند.
مهدي جان:با تشريح اين دردها پنهان و زخم هاي استخوان سوز ارزش جوانان برومندي چون تو مانند کوهي از گوهرهاي بي بديل است که پاي در رکاب و به فرمان علي زمان، تاقر با نگاه عاشورايي سامرا، پيش ميرود و با تأسي به غيرت علمدار کربلا، راه را بر حراميان مي بندد، جان مي دهد و بها نمي ستاند شما سزاوار ستايش، و بازخواني افکارتان همواره دين، جدي همه ماست. قلم نارسا، توان نارساتر از بيان حقايق است ولي به گفته شهيد اهل قلم: بشکند قلمي که ننويسد.
*مدیر مسئول خط نیوز