۱- مذاکرات هستهاي به نقطه حساسي رسيده است. تا قبل از توافق ژنو، تيم ديپلماسي دولت فکر ميکرد که واقعا ميشود با يک قهوه و لبخند ديپلماتيک، هم پرونده هستهاي را حل کرد و هم تحريمها را برداشت و هم غني سازي را در ايران تثبيت کرد. اما اين خوش خيالي در ايام مذاکرات توافق ژنو از بين رفت. دولت متوجه شد که اعتقاد آمريکاييها به تحريمها خيلي بيشتر از آن چيزي است که قبلا فکر ميکرده است! آمريکاييها حاضر به لغو تحريمها نيستند و از طرف ديگر غني سازي صنعتي در ايران را تحمل نميکنند.
۲- مواضع دولت يازدهم (از جمله شعار خزانه خالي) در تقويت اعتقاد آمريکاييها به تحريمها موثر بوده است. متاسفانه دولت همواره سعي کرده تمامي مشکلات کشور را به تحريمها مرتبط کند و طبق توصيه جناب رفسنجاني قصد دارد اقتصاد را با نگاه به بيرون (از مسير لغو تحريمها) جلو ببرد. به همين علت است که عملا اقدام جدي براي اجراي سياستهاي اقتصاد مقاومتي به خصوص در بخش شفاف سازي اقتصادي و کاهش وابستگي به نفت و واردات انجام نميدهد.
۳- طبق اظهارات مقامات بلندپايه دولت، بازي تيم ايراني در مذاکرات نهایی هستهاي مبتني بر مبادله پاياپاي دو امتياز است:
دو امتياز دريافتي شامل (۱) لغو کامل تحريمها و (۲) به رسميت شناختن برنامه غني سازي صلح آميز در ايران از سوي غرب است.
دو امتياز اعطايي شامل (۱) شفافيت بخشي بيشتر به فعاليتهاي هستهاي و (۲) جلوگيري از روي کار آمدن جريانهاي ضد آمريکايي در کشور است! البته اين امتياز آخر، نتيجه طبيعي توافق بر وقايع سياسي ايران ارزيابي ميشود و ظاهرا قرار نيست دولت اقدام خاصي در اين جهت انجام دهد.
۴- علت گره خوردن مذاکرات ريشه در وزن کشي امتيازهاي فوق دارد:
آمريکاييها به هيچ وجه حاضر به لغو تحريمهاي فلج کننده کنگره نيستند. همچنين خط قرمز ايران در موضوع غني سازي يعني ظرفيت ۱۹۰ هزار سو (که بتواند خوراک نيروگاه بوشهر را تامين کند) اصلا براي آمريکاييها قابل تحمل نيست و حتي به يک بيستم اين رقم نيز راضي نميشوند!
از نظر آمريکاييها که اشراف بالايي بر برنامه هستهاي ايران دارند، برنامه هستهاي ايران شفاف است و شفافيت بخشي بيشتر، اهميت زيادي ندارد. به خصوص حالا که ذخائر ۲۰ درصد ايران هم کاهش يافته و اين امتياز راهبردي در مذاکرات دور اول پيش خور شده است! گزينههاي پيشنهادي ايران براي تعطيلي فردو و تغيير کاربري آب سنگين اراک هم با اينکه عبور از خطوط قرمز رهبري تلقي ميشود اما باز از نظر امريکاييها نميتواند در مقايسه با امتياز درخواستي ايران يعني لغو تحريمها برابري کند.
در اين شرايط شايد مهمترين امتياز ارائه شده از نظر تيم دولت، جلوگيري از روي کار آمدن جريانهاي ضد آمريکايي در ايران (شکست سياسي اعتداليون) است. همان که بارها از سوي وزير خارجه بر آن تاکيد شده است! البته ظاهرا اين امتياز نيز براي آمريکاييها چندان جذابيت ندارد. از نظر آنها رویکردهای کلان دکتر روحاني تفاوت چشمگيري با سياستهاي رهبري ندارد و نميتوان دولت يازدهم را با جريانهاي ساختار شکن و فتنهگر مقايسه کرد.
۵- همانطور که مقامات دولتی گفتند، فعلا دلبستگي طرف غربي به تحريمها مانع به نتيجه رسيدن مذاکرات شده است. واقعيت اين است که نگاه آمريکاييها به تحريمها تغيير کرده است. قبلا براي آمريکاييها تحريم چيزي جز يک ابزار ديپلماتيک نبود اما از سال ۲۰۱۰ به بعد، تحريمها به يک سلاح راهبردي در سياست خارجي آمريکا تبديل شد. کنگره آمريکا با ابداع تحريمهاي ثانويه مالي (قانون سيسادا) در سال ۲۰۱۰ تلاش کرد تا با شوک اقتصادي به آتش فتنه ۸۸ بدمد. گرچه اين تلاش در بعد سياسي موفق نبود اما در بخش اقتصادي در دو حوزه بنزين و بانک، ضربه موثري به اقتصاد ايران وارد کرد. همين نوع از تحريم در سال بعد عليه بانک مرکزي و نفت ايران هدفگيري شد و متاسفانه به طور دقيق اصابت نمود. کاهش ۵۰ درصدي درآمدهاي نفتي و افزايش ۳۰۰ درصدي نرخ ارز از ثمرات اين تحريمها بود. در حال حاضر سلاح تحريم بقدري از نظر آمريکاييها موثر است که به راحتي از آن براي تهديد کشورهاي بزرگ ديگر نظير روسيه استفاده ميکنند.
۶- آمريکاييها که امتيازهاي اساسي را در توافقنامه ژنو نقدا نوش جان کردند، فشار زيادي وارد ميکنند تا در موضوعات غير هستهاي نظير سوريه، يمن، سران فتنه و توان موشکي از ايران امتياز بگيرند. اما اين مسير با فرمان قاطع مقام معظم رهبري و ممنوع خواندن مذاکره بر روي اين موارد ظاهرا به بن بست رسيده است (گرچه برخي توقف کمکهاي دولت به جبهه سوريه را در قالب همين فشارها تحليل ميکنند).
۷- دولت قصد دارد به هر نحو شده توافق جامع را امضا کند حتی به قیمت عبور از خطوط قرمز؛ حتي اگر آمريکاييها حاضر به لغو تحريمها نباشند و حتي اگر غني سازي صنعتي ايران را نپذيرند! براي اين کار حقوقدانها وارد ميدان شدهاند تا با بازي با عبارتهاي حقوقي متني را بنويسند که از يکطرف تصريح به نقض خطوط قرمز ايران نداشته باشد و از طرف ديگر آمريکاييها را آزرده نکند. در اين بازي جديد قرار است صرفا تحريمهاي هستهاي (Nuclear Sanctions) ايران کاهش يابد و در مقابل غني سازي ۳.۵ درصدي در ۵۰۰۰ سانتريفيوژ (به شرط نگهداري سوخت در خارج از ايران!) از سوي ۵+۱ پذيرفته شود. اين خلاصه توافقي است که تاکنون اعلام شده و تکذيب کور چيزي از آن کم نميکند.
۸- دولت احساس ميکند، با روي کار آمدن جمهوريخواهان در آمريکا (رقباي اوباما) ديگر مسير تمديد مذاکرات پر ريسک شده و بهترين راه توافق نهايي در همين مقطع زماني است. دولت آمريکا هم بيتمايل به امضاي توافق فوق نيست. چرا که در ازاي امتيازهاي دريافتي (که همان عقيم سازي غني سازي است)، امتيازي به ايران نميدهد! تحريمهاي دردناک همچنان پابرجا ميماند و اقتصاد ايران هيچ چيز جز انتظارات و مجال براي عمليات رواني دولت به دست نميآورد. اين هنرنمايي حقوقي از اينجا نشات ميگيرد که تحريمهاي آزاردهنده ايران يعني تحريمهاي بانکي و نفتي موضوع چهار قانون تحريم کنگره آمريکا (CISADA, ITRSHRA, NDAA, IFCPA) اساسا تحريم هستهاي نيست بلکه تحريم اشاعه تسليحاتي، تروريستي و حقوق بشري است و اختيار لغو آن هم در اختيار دولت آمريکا قرار ندارد!
قوانين تحريم کنگره را ببينيد:
قانون CISADA
www.treasury.gov/resource-center/sanctions/Documents/hr۲۱۹۴.pdfقانون NDAA
www.treasury.gov/resource-center/sanctions/Programs/Documents/ndaa_publaw.pdfقانون ITRSHRA
www.treasury.gov/resource-center/sanctions/Documents/hr_۱۹۰۵_pl_۱۱۲_۱۵۸.pdfقانون IFCPA
www.treasury.gov/resource-center/sanctions/Programs/Documents/pl۱۱۲_۲۳۹.pdf۹- چند سالي است که آمريکا با کمک عربستان، اسرائيل و ترکيه وارد جنگ تمام عيار با محور مقاومت در منطقه خاورميانه شده است. تحريم هم بخشي از اين جنگ در بعد اقتصادي است که قاعدتا هر گونه تغيير در آن بايد متناسب با وقایع صحنه جنگ اعمال شود.
با اينکه در يکسال گذشته؛
شديدترين تحريمهاي جهان عليه ايران ادامه يافت،
لشکر تکفيري داعش براي فتح شام و عراق وارد ميدان شد،
دولت جديد ايران پشتيباني جدی از جبهه مقاومت نکرد،
اسرائيل براي شکست غزه وارد ميدان شد،
اما دست قدرتمند خداوند متعال صحنه جنگ را تغيير داد و موفقيتهاي پي در پي جريان مقاومت در غزه، عراق، سوريه و يمن يکي پس از ديگري به ثمر نشسته است. اين يعني انقلاب اسلامي از جايي ديگر هدايت ميشود و تصميمگيري گروههای سیاسی تاثيري در فتوحات حزب الله ندارد.
با توجه به اين تحولات ميداني، صهيونيستها فعلا به دنبال تشديد تحريمهاي ايران هستند و توافق مدنظر اوباما را نميپذيرند. جمهوري خواهان آمريکا هم به اسرائيل قول دادهاند که حتي اگر توافق امضا شود، مستقلا تحريمها را در ريل موازي پيش ببرند. تجربه تحريمهاي روسيه هم نشان ميدهد اعمال تحريم نياز به قطعنامه سازمان ملل ندارد و هر تحريمي به هر دليلي امکان پذير است. صبر عربستان هم تمام شده و با توجه به پيروزي انصار الله در يمن و شکستهاي مستمر داعش تصميم گرفته تا يک تنه با کاهش قيمت جهاني نفت، ضربه اي شديدتر از تحريمها را به اقتصاد ايران وارد کند. فعلا کاهش ۲۵% درآمد نفتي ايران شروع شده و ممکن است اين کاهش بيشتر هم شود. آمریکاییها هم همین را میخواهند چه به نام تحریم و چه بی نام تحریم!
۱۰- يک سال سرونوشت ساز پيش روست. دولت بايد کل ميدان نبرد را ببيند و سرنوشت سیاسی خود را در گرو توافق به هر قیمت نداند. خوش خيالي تنها باعث حذف زودهنگام ميشود. فرار از جبهه نتيجهاي جز مرگ ندارد. يک راه باقيمانده و آن مقاومت و اقتصاد مقاومتي است. با توجه به روند يکسال گذشته ميتوان گفت، به شرط حفظ روحيه حسيني و مقاومت ملي بايد منتظر پيشرويهاي جديدي بود. فتح بيت المقدس، سقوط دولت عربستان و شکست کامل لشکر تکفيري داعش گزينههايي است که ميتواند صحنه جنگ اقتصادي و غير اقتصادي را به طور کامل متحول کند و خاورميانه اسلامي را رقم بزند.